۵۷ – ۹ بهمن ۱۳۹۱

بعد از این مرحوم آخوند وارد بحث شهرت شده اند و منظور ایشان شهرت محصل است و بر اساس حرف هایی که در نقل اجماع گفته اند مساله شهرت منقول هم روشن می شود.
بحث در شهرت دو قسمت دارد: یکی شهرت در روایت و دیگری شهرت در فتوا.
یکی در بحث تعادل و تراجیح است که بحث شهرت در روایت است و یکی هم همین جا ست که بحث شهرت در فتوا ست.
مرحوم آخوند می فرمایند دلیلی بر حجیت شهرت فتوایی نداریم. و البته وقتی ایشان اجماع را نپذیرفتند به طریق اولی شهرت را نخواهند پذیرفت.
وجه اول: در مقابل عده ای گفته اند ادله ای که دال بر اعتبار خبر واحد است به طریق اولی دال بر اعتبار شهرت فتوایی است. چرا که خبر واحد در خیلی مواقع مفید ظن هم نیست و حتی اگر مفید ظن هم باشد ظن حاصل از شهرت یقینا بیشتر است.
مرحوم آخوند می فرمایند از کجا معلوم که ملاک حجیت خبر واحد حصول ظن است؟ تا اگر شهرت ظن اقوایی تحصیل کند آن هم حجت باشد. شاید شارع دیده است خبر واحد احتمال موافقت با واقعش بیشتر است و یا اینکه چون نقل حسی است و … حجت است و این ملازمه ندارد که شهرتی که از مسائل حدسی حاصل می شود هر چند ظن اقوی باشد حجت باشد.
و ثانیا ما قطع داریم که خبر واحد را به ملاک ظن حجت ندانسته است. با ادله کثیری که مبنی بر حرمت عمل به ظن داریم یقین داریم حجیت خبر واحد به خاطر مصلحت دیگری است نه به خاطر ظن.
وجه دوم: استدلال به مقبوله عمر بن حنظله است.
که قبلا گفتیم مقصود از مجمع علیه به قرینه مورد روایت همان مشهور است و تعلیل روایت اقتضا می کند که هر مشهوری لاریب فیه است. چون در آن تعبیر شده است که در مشهور (یا مجمع علیه) لا ریب فیه. پس اگر چه مورد روایت شهرت روایی است اما تعلیل عام است.
وجه سوم: روایت مشهوره ابی خدیجه است که در آن آمده است خذ بما اشتهر بین اصحابک که در آن تعلیل هم ذکر نشده است و به اطلاق آن تمسک می شود که اقتضا می کند به هر مشهوری می شود تمسک کرد.
مرحوم آخوند می فرمایند مورد مقبوله و مشهوره روایت مشهور و معروف است و محل بحث ما فتوای مشهور است و بین دو مساله تلازمی نیست. منظور از موصول در روایت که ما اشتهر گفته است روایت مشهور است نه مطلق مشهور.
وجه چهارم: بعید نیست کسی ادعا کند سیره عقلا بر عمل به مطلق ظن است و شهرت هم مصداقی از آن است.
جواب آخوند این است که این امر اگر چه ممکن است اما دلیلی برای اثبات آن نیست. و دون اثباته خرط القتاد.
پس از نظر ایشان دلیلی بر اعتبار شهرت نداریم.
ما نیز قبلا در بحث اجماع مقبوله را به طور کامل بررسی کردیم. اما به نظر ما در حجیت شهرت تفصیلی است که خواهد آمد.


۵۸ – ۱۱ بهمن ۱۳۹۱
بحث در حجیت شهرت بود و گفتیم شهرت گاهی روایی است و گاهی فتوایی است.
و آنچه محل بحث ماست حجیت شهرت در فتواست. کلام مرحوم آخود را بیان کردیم و ایشان چهار وجه برای اثبات حجیت متعرض شدند و همه را نقد کردند و گفتند شهرت حجیتی ندارد.
سه وجه اول در کلام مرحوم شیخ هم ذکر شده است البته با تفصیل بیشتر و نقدهای مرحوم آخوند هم همان است که شیخ فرموده است و فقط وجه چهارم در کلام شیخ ذکر نشده است.
و آن هم این بود که در سیره عقلا تفاوتی در عمل به خبر واحد و شهرت نیست و ظنی که از شهرت حاصل می شود بیشتر از ظن حاصل از خبر واحد است.
ایشان می فرمایند این ادعا بعید نیست اما دون اثباته خرط القتاد.
بین این دو کلام تهافتی نیست. ایشان می فرمایند اینکه کسی بگوید در سیره عقلا تفاوتی بین عمل به خبر و عمل به شهرت نیست و سیره عقلا مطلق است بعید نیست.
اما مثبتی ندارد و محرزی ندارد و اثبات شمول این سیره برای دیگران دونه خرط القتاد است چون بالاخره هر کسی خودش جزو عقلا ست و اگر چنین اطلاقی را ندید اثبات اطلاق سیره برای او خیلی مشکل است.
مرحوم شیخ هم از مشهوره و مقبوله بحث کرده اند.
مرحوم آخوند گفتند این دو روایت مربوط به شهرت روایی است نه شهرت فتوایی.
و مرحوم شیخ علاوه بر این گفته است این دو روایت مربوط به اجماع در روایت است نه شهرت. خصوصا مقبوله که می گوید فان المجمع علیه یعنی اجماع و حمل اجماع بر شهرت خلاف ظاهر است.
و تقابل شهرت و اجماع در اصطلاح اصول است و گرنه از نظر لغوی شهرت بر اجماع هم قابل اطلاق است.
اما به نظر ما مورد مقبوله شهرت فتوایی است یعنی هم مربوط به روایت نیست و هم اجماع نیست.
فرض روایت جایی است که متخاصمین به دو قاضی رجوع کرده اند که هر دو قاضی اختلاف در حکم داشته اند و این اختلاف در حکم یعنی اختلاف در فتوا داشته اند هر چند این اختلاف فتوا به خاطر اختلاف روایات بوده باشد.
روایت در زمان قدیم مرادف با فتوا بوده است و صرف نقل روایت نبوده است. اینکه در مقبوله می گوید به خاطر روایت اختلاف وجود دارد یعنی به خاطر اختلاف روایات، فتوا و نظر آنها متفاوت شده است و لذا شهرت در روایت به معنای شهرت در فتوا ست.
آنچه در روایت فرض شده است اختلاف در فتوا ست و اختلاف در روایت تعبیر دیگری از اختلاف در فتوا ست. و در مورد روایت هم فرض این است که اجماعی بر فتوا شکل نگرفته است. چون فرض این است که فتوا و روایت دیگری هم وجود دارد و لذا بحث اشتهار در نقل هم مراد نیست بلکه حتی ممکن است آن قاضی حتی روایت خلاف نظر خودش را هم نقل کرده باشد.
و تعلیل امام که می فرمایند فان المجمع علیه لا ریب فیه کی صحیح است؟ آیا اگر همه نقل کنند و رد کنند هم لا ریب فیه است؟ در چه موقع مجمع علیه یا مشهور لا ریب فیه است؟ وقتی که به عنوان اعتماد نقل شود یعنی بر آن اعتماد شود و مطابقش فتوا داده شود و گرنه هر روایت مشهور در نقلی که لا ریب فیه نیست. و گرنه برخی روایات مشهور در نقل است اما در مقام رد است آیا این حجت است؟ آیا این لا ریب فیه است؟ از شیخ خیلی بعید است.
پس حرف شیخ صحیح نیست.
اصلا تعلیل روایت ناظر به همان نکته ای است که گفتیم. پس روایت مربوط به شهرت در افتا است اما در مقام قضاء است.
و بیانی هم در گذشته داشتیم که گفتیم عمر بن حنظله در عصر معصوم بوده است و شهرت فتوا در زمان امام معصوم علیه السلام ملازم با اثبات و صحت آن است و اصلا شهرت یک فتوا در زمان حضور معصوم خود نشان دهنده تایید از طرف معصوم است و گرنه با رد معصوم علیه السلام دیگر فتوا مشهور نخواهد بود.
و با این بیان به راحتی می توان از باب قضا تعدی کرد و باب قضا خصوصیتی ندارد.
بعد مرحوم شیخ می فرمایند موکد این که منظور از شهرت در روایت اجماع است این است که هر دو روایت را مشهور تصور کرده است. در حالی که در مقابل شهرت شاذ است.
پس روایت ناظر به شهرت در روایت است و منظور از شهرت هم اجماع است. چون اجماع در نقل دو خبر متفاوت و متضاد ممکن است اما شهرت و اجماع در دو فتوای متضاد معنا ندارد.
و این از غرائبی است که از شیخ صادر شده است. آنچه معنا ندارد شهرت مطلقی که در مقابلش شاذ باشد معنا ندارد اما شهرت اشکالی ندارد و فتاوای مشهور مخالف با هم خیلی داریم.
اتفاقا شیخ شهرت را به معنای اصطلاحی در نظر گرفته است و بر روایت تحمیل می کند چون شهرت مصطلح یعنی شهرتی که در مقابلش شاذ باشد و این از لغزش های شیخ است که باعث لغزیدن دیگران هم شده است و دیگران هم همین حرف شیخ را تکرار کرده اند.
تا اینجا کلمات بزرگان را نقل کردیم.
اما نظر ما در بحث شهرت تفصیل است.
همان طور که گذشت شهرت گاهی روایی است وگاهی فتوایی است.
شهرت در فتوا سه فرض دارد:
1. در مقابل فتوای مشهور، فتوای شاذ است.
2. در مقابل فتوای مشهور، فتوای مشهور دیگر قرار دارد.
3. در مقابل مشهور، مخالفی نیست از این باب که عده ای متعرض مساله نشده اند تا موافقت یا مخالفت آن مشخص شود. در این جا صحیح است بگوییم شهرت دارد، ولی با وجود اینکه فتوای بر خلاف نیست اجماعی نیست چون برخی اصلا مساله را مطرح نکرده اند.
و شهرت گاهی بین اصحاب ائمه است که این اصلا محل بحث ما نیست و این را قبلا در بحث اجماع مطرح کردیم که اگر شهرت در عصر امام معصوم اثبات شود حکم شرعی با آن اثبات می شود.
و گاهی شهرت متاخر از عصر ائمه است و خود این نیز دو قسم است:
گاهی شهرت در فتوای قدماء است. یعنی شهرت گاهی در طبقه متصل به عصر حضور است.
و گاهی شهرت در فتوای متاخرین است. یعنی فقهایی که متصل به عصر حضور نیستند.
و تقسیم سوم این است که گاهی شهرت در مسائل عام الابتلاء است و گاهی در مسائل غیر عام البلوی است.


۵۹ – ۱۴ بهمن ۱۳۹۱
بحث در اعتبار شهرت بود. مشهور بین محققین این است که شهرت در فتوی اعتباری ندارد. هر چند بسیاری از محققین در مورد شهرت فتوا سعی می کنند مخالفت با مشهور نکنند حتی در حد احتیاط واجب. یعنی به خاطر شهرت اگر چه فتوا نمی دهند اما قائل به احتیاط واجب می شوند. و این در کلمات مرحوم بروجردی کاملا مشخص است.
گفتیم شهرت چند قسم دارد:
1. گاهی در مقابل شهرت قول شاذ است.
2. گاهی در مقابل شهرت قول دیگری است که آن هم مشهور است.
3. و گاهی در مقابل مشهور فتوای به خلاف نیست اما این عدم خلاف به خاطر مطرح نشدن مساله در کلمات بعضی از علماء است.
و از جهت دیگر تقسیم می شد به شهرت در مسائل عام الابتلاء و شهرت در غیر آن.
و از جهت سوم تقسیم می شد به شهرت بین قدمای اصحاب و شهرت بین متاخرین.
اگر شهرت در مساله ای عام الابتلاء فرض شود مثل مساله بلوغ یا غسل جمعه و … که محل ابتلای عموم است. بر خلاف مسائلی که این چنین نیستند، و در قبال شهرت یا قول شاذ بود یا اینکه قول به خلاف نبود و شهرت در بین قدماء باشد در این مسائل شهرت حجت است بنابر وجهی که در بیان حجیت اجماع گفته شد. یعنی در حقیقت شهرت در این موارد اعتباری ندارد بلکه عدم اشتهار قول دیگر موجب وثوق و اطمینان به قول مشهور است. یعنی در حقیقت عدم اشتهار دلیل بر عدم حقانیت است و از آنجا که قول منحصر در این دو قول است عدم حقانیت یکی مستلزم حقانیت دیگری است.
به تعبیر دیگر اجماع موضوعیت ندارد بلکه آنچه اقتضای اعتبار دارد اشتهار است هر چند در مقابل قول مشهور قول به خلاف هم باشد و وجود قول مخالف هر چند مانع از تحقق اجماع است اما مانع از اعتبار نیست.
و اما اگر مساله از مسائل عام الابتلاء نبود گاهی در این مسائل فتوایی مشهور است و در مقابل آن فتوای دیگری نیست از باب اینکه عده ای مساله را مطرح نکرده اند و گاهی در قبال فتوای مشهور قول شاذی هست.
اگر بنا باشد مساله ای که عمومیت بلوی ندارد اگر شهرت در آن در بین قدماء باشد و همان شروط مساله اجماع هم تصور شود مثل اینکه مدرک یا چیزی که صلاحیت مدرک بودن داشته باشد نباشد و قاعده و عقل هم در این بین نباشد و در مقابل آن هم قول به خلاف وجود ندارد ادعای اعتبار این شهرت گزاف نیست.
مثلا در بحث اینکه در شکسته شدن نماز باید هشت فرسخ مسافت پیموده شود، مشهور می گویند هشت فرسخ تلفیقی یعنی رفت و برگشت هم کافی است. در این مساله قیدی محل بحث است و آن اینکه آیا برگشت در همان روز در شکسته شدن نماز شرط است یا نه؟ یعنی اگر همان روز برنگردد نمازش شکسته نیست؟ مشهور بین قدماء این است که شرط شکسته شدن نماز در مسافت تلفیقی برگشت در همان روز است. اما متاخرین با این قول مخالفت کردند که نصوص اطلاق دارد و گفته شده که اقل مسافتی که نماز مسافر در آن شکسته است چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت است و نگفته است باید در همان روز برگردد.
اما عده ای از علماء مثل آقای بروجردی در این مورد می فرمایند احتیاط نباید ترک شود. و قضیه برگشت در همان روز مساله ای نیست که بگوییم بر اساس حکم عقل فهمیده شود یا اینکه مدرکی مثل اطلاق و … داشته باشد. بلکه اطلاق نصوص بر خلاف آن است. لذا به همان نکته ای که اجماع فقهای نزدیک به عصر حضور کاشف از ارتکاز حکم در عصر معصوم بود در اینجا هم چنین ادعایی بعید نیست.
و شاید در خیلی مسائل ما اصلا امکان تحصیل اجماع نداشته باشیم چون بسیاری از اقوال به دست ما نرسیده است اما شهرت برای ما قابل تحصیل و قابل دسترسی است.
اما اگر در مقابلش قول شاذی باشد اگر این قول به حدی باشد که مخل به اجماع هم باشد مخل به شهرت هم خواهد بود. و روشن است که اگر در مقابل قول مشهوری باشد دیگر شهرت با این بیان یقینا حجت نیست.
و البته همه این ها در مسائلی است که مدرکی وجود ندارد. اما در جایی که مدرکی وجود دارد اگر شهرت موافق با آن باشد آیا شهرت می تواند جابر ضعف سند یا ضعف دلالی باشد؟ و اگر مخالف با آن باشد آیا شهرت باعث وهن و ضعف مدرک هست؟
بحث ما در شهرت فتوایی است و این حرف را در شهرت فتوایی مطرح می کنیم.
این همان بحث است که آیا شهرت در فتوی جابر یا موهن سند یا دلالت هست یا نه؟ و جای بحث هم همین جا ست اما بزرگان اینجا مطرح نکرده اند و مقداری از بحث را در تعادل و تراجیح مطرح کرده اند و لذا اگر چه جای بحث همین جاست اما ما هم مطابق با نظر بزرگان تفصیل بحث را در همان جا مطرح خواهیم کرد.
گفتیم در جایی که همه فقهاء در مساله از مدرک چیزی فهمیده اند که ما غیر آن را می فهمیم در این موارد هر چند قائل به اعتبار فهم فقهاء و اجماع هم نباشیم اما نمی توانیم به فهم خودمان هم اعتناء کنیم. چون گفتیم فهم ما در جایی اعتبار دارد که بتوان اثبات کرد در عصر ائمه علیهم السلام هم همین معنا از آن فهمیده می شده است و فهم فعلی ما اثبات وضع فعلی می کند و اینکه همین وضع در آن موقع هم بوده است با اصل عدم نقل است و این اصل جایی که فهم عموم و مشهور فقهاء بر خلاف آن باشد جاری نیست.
تفصیل بحث ان شاء الله در همان جایی که همه متعرض شده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *