۱۵ اسفند ۱۳۹۴
یکی از مباحث باقیمانده در مباحث ابتدایی استصحاب تفاوت بین استصحاب و قاعده یقین است.
تفاوت بین این دو را این گونه بیان کردهاند که در استصحاب اثبات حکم به لحاظ ظرف متاخر از ظرف یقین است اما در قاعده یقین هر چند یقین و شک به یک چیز تعلق گرفته است اما متعلق شک همان متعلق یقین به لحاظ ظرف تعلق یقین.
به عبارت دیگر در استصحاب شک به لحاظ بقاء حکم است و در قاعده یقین به لحاظ اصل حدوث و ثبوت حکم است چرا که ابتداء یقین شکل میگیرد و بعد در همان یقین شک میشود.
بنابراین اگر چه استصحاب و قاعده یقین در این جهت مشترکند که در هر دو شک و یقین به یک چیز تعلق گرفته است اما در قاعده یقین ظرف متعلق یقین و شک واحد است و یقین سابق است و شک لاحق است ولی در استصحاب ظرف متعلق یقین و شک دو تا ست و یقین سابق حتی در ظرف شک محفوظ است.
در جایی که فرد یقین به طهارت در گذشته دارد و اکنون در طهارت امروز شک میکند مجرای استصحاب است و در جایی که فرد یقین به طهارت در گذشته دارد و اکنون در طهارت در همان زمان شک میکند مجرای قاعده یقین است.
در قاعده یقین ظرف متیقن و مشکوک واحد است اما در استصحاب ظرف متقین و مشکوک متعدد است.
مرحوم آخوند پذیرفتهاند که در استصحاب یقین به حدوث شرط نیست بلکه در استصحاب شک در بقاء معتبر است و مرحوم آقای صدر اینجا تعبیر کردهاند در استصحاب شک در بقاء معتبر نیست بلکه شک در تحقق شیء علی تقدیر الحدوث شرط است و به نظر ما این عبارت دیگری از همان شک در بقاء علی تقدیر الحدوث است که مرحوم آخوند فرموده بودند.
هر دو بزرگوار میخواهند بگویند موضوع استصحاب شک در بقاء در فرض قطعی بودن حدوث نیست بلکه موضوع استصحاب شک در بقاء علی تقدیر الحدوث است.
مرحوم آقای صدر فرمودهاند کسی علم اجمالی دارد که یا صبح وضو گرفته است که اگر این باشد احتمال بقای وضو را میدهد و یا الان وضو گرفته است این فرض مجرای استصحاب است با اینکه فرد یقین به طهارت سابق ندارد چون احتمال میدهد که الان وضو گرفته باشد که در این صورت بقای وضو نیست بلکه تحقق وضو است اما استصحاب جاری است.
مکلف در اینجا علم دارد که متطهر است اما یا به استصحاب طهارت و یا به طهارت با وضو.
در این مثال اگر چه یقین سابق نیست اما استصحاب میگوید اگر وضو در سابق ثابت بوده است الان نیز باقی است در این مثال اگر چه یقین تعبدی هم وجود ندارد اما استصحاب جاری است چون فرد علم اجمالی دارد که یا وضو قبلا حادث بوده است که استصحاب به بقای آن حکم میکند و یا الان وضو دارد بنابراین فرد علم تفصیلی دارد محکوم به طهارت است اما این طهارت یا به استصحاب طهارت است و یا به وضو.
و از همین جا روشن است که بین تعبیر مرحوم آخوند و مرحوم صدر صرفا تفاوت لفظی است و هر دو یک چیز میگویند و تفاوت بین قاعده یقین و استصحاب همان است که گفتیم که در استصحاب شک در بقاء است و در قاعده یقین شک در حدوث است.
در اینجا به مناسبت به مدرک قاعده یقین هم اشاره میکنیم.
یکی از مدارک قاعده یقین همان نصوص و روایاتی است که در باب استصحاب به آن تمسک کردهاند و ما بررسی آنها را به همان مبحث واگذار میکنیم.
مدرک دیگر قاعده یقین بنای عقلاء است به همان نکته که در قاعده فراغ مذکور است. به اینکه وقتی فرد یقین به چیزی دارد و بعد از گذشت زمان در آن تردید میکند مقتضای تذکر و توجه در آن زمان و عدم سهو و اشتباه عقلایی حکم به بقای آن میکند. همان نکتهای که در قاعده فراغ در روایات مذکور است که او در هنگام عمل اذکر است از بعد از فراغ، در اینجا نیز ملاک اعتبار قاعده یقین است.
همین اذکر بودن در هنگام عمل و توجه در اینجا نیز وجود دارد و فرد آن موقع که یقین به مطلبی دارد نسبت به آن اذکر است تا بعدا که در آن شک میکند و بنای عقلاء بر این است که آن یقین سابق مبتنی بر ضبط و توجه و مقدمات صحیح بوده است.
و البته قاعده یقین در جایی است که همین وجه و نکته در آن محفوظ باشد و لذا اگر شک در یقین سابق مبتنی بر امری باشد که در هنگام یقین از آن غفلت داشته است قاعده یقین جاری نیست مثل اینکه فرد دیروز یقین به عدالت زید داشت و اکنون مواردی را میبیند یا میشنود که در عدالت دیروز او شک میکند اینجا قاعده یقین جاری نیست همان طور که در قاعده فراغ هم چنین است و لذا اگر فرد بعد از عمل، در صحت عمل به خاطر نکتهای شک کند که در هنگام عمل از آن غافل بوده باشد قاعده فراغ جاری نیست.
اگر کسی این بنای عقلاء را بپذیرد قاعده یقین معتبر است در غیر این صورت مبتنی بر دلالت روایات است.