۲۵ بهمن ۱۳۹۴
یکی از مباحث مهم اصول عملیه بحث استصحاب است و به مناسبت این بحث، برخی مسائل عام مطرح است که اختصاصی به بحث استصحاب ندارند.
مرحوم آخوند فرمودهاند در استصحاب اقوال مختلفی وجود دارد. مرحوم شیخ ده قول در استصحاب نقل کردهاند و چه بسا بیش از آن باشد.
حجیت و عدم حجیت استصحاب از مسائل مورد اختلاف بین اصولیین است و تفصیلات مختلفی در حجیت آن بیان شده است و حتی خود مرحوم شیخ نیز در مباحث اصولیشان از قائلین به تفصیل است هر چند در مباحث فقهشان این تفصیل نمود ندارد.
مرحوم آخوند در ابتداء استصحاب را تعریف کردهاند و فرمودهاند تعاریف مختلفی بیان شده است و هر کدام از آنها اشکالاتی دارند و خودشان تعریفی ارائه کردهاند که از نظرشان سلیم از این اشکالات است.
ایشان فرمودهاند:
هو الحکم ببقاء حکم أو موضوع ذی حکم شک فی بقائه. (کفایه الاصول، صفحه ۳۸۴)
ایشان ذیل آن اشاره به نکاتی کردهاند که در کلمات قوم به عنوان تعریف استصحاب ذکر شده است و مرحوم آخوند معتقدند این موارد تعریف استصحاب نیست.
إما من جهه بناء العقلاء على ذلک فی أحکامهم العرفیه مطلقا أو فی الجمله تعبدا أو للظن به الناشئ عن ملاحظه ثبوته سابقا.
و إما من جهه دلاله النص أو دعوى الإجماع علیه کذلک حسب ما تأتی الإشاره إلى ذلک مفصلا.
که این موارد از نظر مرحوم آخوند تعریف استصحاب نیست بلکه مدارک استصحاب است.
سه مدرک برای استصحاب ذکر کردهاند بنای عقلاء، روایات، اجماع. و البته بنای عقلاء خود دو بیان مختلف در استصحاب دارد یکی به جهت تعبد است و دیگری به جهت افاده ظن است که اگر از جهت تعبد باشد اصل عملی خواهد بود و اگر از جهت افاده ظن باشد اماره خواهد بود.
عقلاء بعضی موارد را به عنوان اماره پذیرفتهاند مثل خبر واحد، قاعده فراغ و … و بعضی موارد را به عنوان یک اصل عملی پذیرفتهاند مثل اصل ظهور و اصل حقیقت یا قاعده قرعه و حتی قاعده ید و … (البته بعضی از این امور مورد اختلاف است مثل اصل ظهور و حتی اگر آن را از باب ظن نوعی هم بدانیم، حجیت ظن نوعی در موارد عدم وجود ظن شخصی تعبیر دیگری از همان اصل عملی است)
تعریف مرحوم آخوند هم شامل استصحاب در شبهات حکمی است و هم شامل استصحاب در شبهات موضوعی است.
بعد از آن میفرمایند آنچه قابلیت نزاع دارد همین تعریفی است که ذکر کردهاند و گرنه اگر گفتیم استصحاب بنای عقلاء بر بقاء است در این صورت قابلیت توارد اقوال و نزاع نخواهد داشت چون کسی که استصحاب را از باب نص حجت میداند، استصحاب را از باب بنای عقلاء قبول ندارد با این حال نباید او را منکر استصحاب دانست بلکه فقط منکر مبنایی از مبانی استصحاب است.
و در ادامه میفرمایند سایر تعاریف، فقط مشیر به معنای استصحاب و صرفا شرح اسم است نه اینکه رسم یا حد برای استصحاب باشند تا اشکال به آنها وارد باشد.
بعد میفرمایند از تعریف روشن میشود که قوام استصحاب به دو رکن است یکی یقین سابق و دیگری شک در بقاء است و میفرمایند متعلق شک و یقین یک چیز باید باشد.
به نظر میرسد حتی تعریف مرحوم آخوند نیز مشیر به واقعیت استصحاب و شرح اسم است وگرنه اگر منظور ایشان تعریف به حد باشد اشکالاتی به تعریف ایشان وارد است از جمله:
اول: ایشان استصحاب را حکم به بقاء دانستند در حالی که خود ایشان قائلند چیزی به اسم حکم ظاهری نداریم و حکم فقط و فقط احکام واقعی است و مدلول امارات و اصول، حکم ظاهری نیستند بلکه معذر و منجز است.
و لذا تعبیر به حکم در اینجا، از باب ضیق در تعبیر است و لذا این اشکال مهم نیست.
دوم: ایشان فرمودند استصحاب متقوم به یقین سابق و شک لاحق است در حالی که ایشان در جریان استصحاب در جایی که متیقن مدلول امارات باشد یعنی حکم سابق یقینی نباشد بلکه حجت باشد، قائل به جریان استصحاب هستند مثلا در جایی که عصیر عنبی به قدری جوشید که دو ثلث حجمی آن تبخیر شده است اما دو ثلث وزنی آن هنوز تبخیر نشده است و فرضا در نجاست و طهارت شک کنیم مرحوم آخوند نیز استصحاب نجاست را قبول دارند در حالی که حکم به نجاست قبل از آن یقینی نیست بلکه صرفا مدلول اماره بود و مرحوم آخوند در همان جا تصریح دارند که استصحاب متقوم به یقین سابق نیست بلکه مفاد استصحاب تلازم بین حدوث و بقاء است نه تلازم بین یقین به حدوث و بقاء.
استصحاب میگوید هر کجا چیزی حادث شد و در بقای آن شک بود، محکوم به بقاء است تا وقتی علم به ارتفاع ثابت شود و لذا در مواردی که حجت بر حدوث داریم هر چند یقین به حدوث نداریم، شارع در صورت شک در آن، حکم به بقاء کرده است.
و اگر مرحوم آخوند خودشان در ادامه نفرموده بودند که از تعریف تقوم استصحاب به یقین و شک استفاده میشود این اشکال به تعریف ایشان وارد نبود و تعریف ایشان با همان مبنای خودشان هم سازگار بود.