۱۳ بهمن ۱۳۹۲
مرحوم آخوند دلالت برخی از روایات را بر اصل برائت تمام میدانستند. بعد از این مرحوم آخوند وارد مبحث اجماع شدهاند و اجماع را به عنوان دلیل دیگری بر اصل برائت ذکر کردهاند.
مرحوم شیخ مفصل در مورد اجماع بحث کردهاند اما مرحوم آخوند فرمودهاند تمسک به اجماع منقول بر فرض حجیتش در این مساله ناتمام است بعد از اینکه در این مساله دلیلی مثل قاعده قبح عقاب بلابیان و … داریم.
در حقیقت ایشان میفرمایند این اجماع مدرکی است و نمیتوان به این اجماع به عنوان یک دلیل تعبدی تمسک کرد.
مرحوم شیخ چند تقریب برای اجماع ذکر کردهاند که یک تقریب آن محکوم ادله احتیاط خواهد بود و دو تقریب دیگر آن معارض با ادله احتیاط است.
تقریب اول این است که اجماع داریم از اصولیین و اخباریین بر اینکه اگر در قضیهای حکم واقعی معلوم نباشد و دلیلی هم بر وجوب احتیاط نداشته باشیم مساله محکوم برائت است. برائت به معنای عدم تکلیف و عدم تنجز تکلیف.
در جایی که نه حکم واقعی معلوم است و نه حکم ثانوی و طریقی وجوب احتیاط معلوم باشد حکم برائت است. البته اخباری میگوید در مورد شبهات حکمیه دلیل بر وجوب احتیاط داریم و اصولی منکر آن است. نزاع این دو در صغری است که آیا دلیل بر وجوب احتیاط بر خلاف قاعده اولیه داریم یا نداریم. و شاهدش این است که اخباری در شبهات وجوبیه قائل بر برائت است پس معلوم میشود از نظر اخباری هم اگر حکم واقعی معلوم نباشد و دلیلی بر احتیاط هم نداشته باشیم قائل به برائت است گویا اختلاف فقط در این است که نصی بر وجوب احتیاط داریم یا نداریم.
تقریب دوم از اجماع در کلام مرحوم شیخ تقریبی است که اخباریها از آن خارجند. اجماع داریم که جایی که حکم شیء بعنوانه معلوم نیست حکم بر عدم تنجز تکلیف میشود چرا که دلیلی بر وجوب احتیاط نداریم و وقتی وجوب یا حرمت چیزی معلوم نبود مورد مجرای حکم برائت و عدم تنجز تکلیف است.
اینجا میخواهند بگویند در یک زمانی همه اصولی هستند یعنی در آن وقتی که هنوز اخباریها شکل نگرفتهاند اینجا اجماع از همه علماء است. یعنی همه علماء در زمانی قائل بودند که در شک در تکلیف حکم به برائت میشود و این قبل از پیدایش اخباریها بوده است و این مهم نیست اجماعی که به درد میخورد اجماع متقدمین است نه علمای متاخر. تمام علمای سابق این گونه قائل بودهاند.
مرحوم شیخ بعد تفصیل بحث را مطرح میکنند و از قدماء نقل کلام میکنند از کلینی و صدوق و … نقل قول میکنند.
شیخ اجماع علماء را (نه به قید اصولی یا اخباری) بر حکم به برائت در شبهات حکمیه ادعا میکنند.
از مرحوم کلینی نقل میکنند که ایشان در موارد تعارض بین دو روایت حکم به تخییر کرده است در حالی که بعد از تساقط اگر رجوع به اصل شود مرجع اصل احتیاط باید باشد پس معلوم است ایشان معتقد به برائت بوده است.
مرحوم صدوق نیز در اعتقادات فرمودهاند که اعتقاد ما نسبت به چیزی که در آن نهی وارد نشده است این است که بر اباحه است. و ظاهر این تعبیر این است که نه تنها خودش قائل به برائت است بلکه اساتیدش نیز قائل به برائت بودهاند. چون ظاهر تعبیر اعتقادنا این است.
بعد کلامی را از مرحوم شیخ طوسی نقل میکنند که ایشان اگر چه در عده در مساله اینکه اصل اشیاء قبل از شرع اباحه است یا حذر است یا توقف است موافق با شیخ مفید قائل به توقف شده است اما در موارد دیگر تصریح دارند که ما ابائی از اینکه حکم به اباحه بکنیم نداریم از باب نقل. عقلا هر چند توقف بود اما نقلا در موارد شک قائل به برائت هستیم.
و همین طور نقل کردهاند تا اینکه به محقق رسیدهاند که ایشان هم معتقد به اصل برائت است. و دیگر از علامه و متاخر از او اصل برائت از امور معروف است.
تا اینجا ایشان گفتند حکم به برائت اجماعی است و قول به احتیاط حادث است و از زمان اخباریها این قول بروز پیدا کرده است. پس مساله اصل برائت اجماعی است.
تقریب سوم اجماع عقلاء است. یعنی علماء بما انهم عقلاء اجماع بر اصل برائت دارند. چه مسلمان و چه غیر مسلمان و لذا در همه اعصار در صورت عدم دلیل بر حرمت چیزی، حکم به حلیت آن میکردند.
۱۴ بهمن ۱۳۹۲
مرحوم شیخ بر حجیت اصل برائت در شبهات حکمیه به اجماع استدلال کردهاند و چند بیان برای آن فرمودند.
برگشت این وجوه به دو اصل برائت متفاوت است یکی اصل برائت محکوم ادله احتیاط و دیگری اصل برائت معارض با ادله احتیاط.
بیان اجماع بر اصل برائتی که محکوم ادله احتیاط است به این بیان بود که اخباریین و اصولیین اجماع بر جریان اصل برائت دارند در جایی که حکم واقعی نه بنفسه و نه به دلیل وجوب احتیاط وصول پیدا نکند.
شیخ این وجه را پسندیدهاند اما این بیان از اجماع برای ما سودی ندارد و حق با مرحوم آخوند است. این اجماع مدرکی است و از باب اجماع بر قاعده قبح عقاب بلابیان است که اخبارییون هم آن را قبول دارند.
مرحوم شیخ سه بیان برای اجماع دال بر اصل برائت معارض با ادله احتیاط ذکر میکنند:
1. اجماع همه علماء (قبل از اخباریین) و خصوصا قدماء بر این است که در شبهات بدویه حکم به برائت میشود. این اجماع هم بر کبری است و هم بر صغری. یعنی جایی که حکم واقعی چیزی معلوم نباشد حکم به برائت میشود و بالفعل حکم به عدم لزوم احتیاط میشود. یعنی نه حکم واقعی معلوم است و نه دلیل بر وجوب احتیاط را قبول دارند.
برای این بیان مرحوم شیخ عبارات قدماء و علماء را نقل کردهاند.
اشکال مرحوم آخوند به این بیان هم وارد است. چون احتمال مدرکی بودن این اجماع وجود دارد. و علماء بر اساس قاعده قبح عقاب بلابیان یا نصوص و روایات قائل به برائت شدهاند. و گفتیم اجماع مدرکی و محتمل المدرکیه ارزشی ندارد و باید مدرک آن را بررسی کرد.
2. بیان بعدی نقل اجماعات و شهرت توسط علماء است. و عباراتی را از علماء نقل کردهاند که در آنها علماء ادعای اجماع بر اصل برائت کردهاند. در حقیقت این اجماع منقول است و بیان سابق اجماع محصل بود.
مرحوم شیخ میفرمایند از جمله مدعیان اجماع، ابن ادریس است و از ایشان کلامی را نقل میکند که گفته است محصلین اصحاب معتقدند دلیل بر حکم شرعی کتاب و سنت و اجماع است و اگر دلیل نبود عقل است. و شیخ گفته است منظور از عقل همان اصل برائت است.
اما باید گفت عقلی که ایشان گفته است معنای عامی دارد که ممکن است اصل برائت هم جزو آن باشد. و حتی در بعضی موارد اصل احتیاط است. ایشان ادراک اشخاص را عقل میداند و به طور کلی هر دلیل غیر نقلی را دلیل عقلی میداند.
اما این بیان هم ناتمام است و اشکال مرحوم آخوند به این بیان هم وارد است و این اجماع نیز مدرکی است یا محتمل المدرکیه است.
3. اجماع متشرعه از مسلمین. یعنی اجماع بر اصل برائت در شبهات داریم از همه مسلمین. یعنی مسلمانان همین که منع از چیزی برایشان ثابت نشده باشد بنای آنها بر ارتکاب است. این بیان در حقیقت ادعای سیره مسلمین است و عام از اجماع علماء است.
اینکه شیخ از این تعبیر به اجماع کرده است چون جریان اصل برائت در شبهات حکمیه برای علماء ممکن است و برای عموم مردم امکان ندارد چون اصل برائت مشروط به فحص است و برای عامی فحص در موارد شبهه حکمیه امکان ندارد.
این بیان اجماع عملی علماء مسلمین است بلکه سیره علماء غیر مسلمان هم هست و همه علمای ادیان دیگر غیر از اسلام نیز اصل برائت را جاری میدانستهاند و در موارد شک رجوع به اصل برائت میکردند.
مرحوم شیخ خودشان به این بیان اشکالی میکنند و میفرمایند این سیره شاید بر اساس قاعده قبح عقاب بلابیان باشد.
اما این اشکال صحیح نیست چون درست است که اجماع مدرکی حجت نیست اما سیره مدرکی حجت است. اگر سیره معاصر با معصوم علیه السلام ثابت شود حتی اگر سیره بر اساس مدرک باشد باز هم حجت است. و لذا ما گفتیم همه مانع از حجیت در اجماعات مدرکی این است که معاصرت اجماع با معصوم را نمیتوانیم کشف کنیم و گرنه اگر کشف کنیم یقینا حجت است.
گفتیم در اجماعات مدرکی چون نمیتوانیم معاصرت با معصوم را کشف کنیم حجیت ندارد اما اگر ما اجماع اصحاب در زمان امام معصوم را کشف کردیم حتی اگر بر اساس مدرک اشتباه و غلطی باشد باز هم حجت است چون نشان میدهد اما معصوم علیه السلام نیز آن نظر را قبول داشته است لذا اجماع علماء شکل گرفته است.
گفتیم در اجماعات غیر مدرکی وقتی هیچ مدرکی بر مساله نیست و علماء هم حتما به خاطر دلیلی فتوا میدهند لذا کشف میکنیم که این اجماع از ارتکاز اصحاب ائمه علیهم السلام است.
و لذا اگر مرحوم شیخ بتواند اثبات کند سیره همه علماء در زمان ائمه معصومین و حتی علمای غیر مسلمان بر جریان اصل برائت است همین برای حجیت اصل برائت کافی است حتی اگر یقین به مدرک آن داشته باشیم. لذا این سیره حتی اگر یقینا مستند به قاعده قبح عقاب بلابیان باشد باز هم حجت است و با این بیان ما حتی میتوانیم آن مدرک را تصحیح کنیم نه اینکه اصل سیره را غیر معتبر بدانیم.
از نظر ما این بیان تمام است و اشکالات مرحوم شیخ و آخوند تمام نیست.
از همین جا بیان دیگری برای اجماع قابل بیان است. ما قبلا گفتیم در مسائلی که عموم ابتلاء در آن وجود دارد چنانچه حکمی مشهور و معروف شود حق همان است چون نفس عمومیت ابتلاء اقتضا میکند که موقف شریعت در آن مورد مشهور و معروف باشد نه شاذ و نادر و لذا اگر در مسائلی که عموم ابتلاء به آن هست قولی مشهور و معروف باشد یقینا حق همان است حتی اگر قول غیر مشهوری هم باشد و لذا گفتیم اینکه در مقبوله عمر به حنظله آمده بود که در مشهور لاریب فیه گفتیم منظور یعنی حقیقتا ریب در آن نیست و لذا ما شهرت در مسائل عام الابتلاء را پذیرفتیم و گفتیم نشان از موقف شریعت دارد.
و در محل بحث ما ابتلای مردم و علماء به شبهات حتی شبهات حکمیه بسیار زیاد است و همین شهرت اصل برائت در این مساله عام الابتلاء کاشف از قول امام معصوم علیه السلام است و اگر ائمه ردع از این داشتند اصل برائت مشهور نمیشد و اصل احتیاط مشهور میشد.
بنابراین اگر مورد نظر ائمه اصل احتیاط بود حتما همان مشهور میشد و از عدم شهرت آن کشف میکنیم که اصل احتیاط در این موارد جاری نیست.
و بیان دیگر اینکه همین که اصل برائت مشهور شده است نشان از صحت این قول و تایید ائمه دارد.
بیان دیگری از اجماع نیز قابل بیان است و آن هم همان بیانی است که ما در سابق در مساله اجماع گفتیم که از اجماع در نزد اهل سنت استفاده کنیم. قول به برائت مسالهای تقریبا اجماعی نزد اهل سنت است و در کلام ائمه ما ردعی از آن وارد نشده است چه اگر این کار اشتباه بود باید حتی بیش از آنچه از نهی در مورد قیاس وارد شده است در مورد نهی از اصل برائت وارد میشد چرا که قیاس در موارد محدودتری نسبت به اصل برائت در نزد اهل سنت جاری است. در حالی که در روایات ما چنین نهی از اصل برائت وارد نشده است.