حجیت ظواهر برای غیر مقصودین به افهام

۱۰ – یکشنبه,۰۲ مهر , ۱۳۹۱
تفصیلی در کلام مرحوم میرزای قمی آمده است. ایشان معتقدند حجیت ظواهر مختص به مقصودین به افهام است و برای دیگران حجت نیست. اما دیگران باید از باب انسداد به ظواهر عمل کنند.
اولین کسی که چنین نسبتی به مرحوم میرزا داده است مرحوم شیخ است و بعد هم مرحوم آخوند هم همان را نقل کرده است و ظاهرا به کلام خود میرزا مراجعه نکرده است.
البته مرحوم شیخ کلام بیشتری را نقل کرده اند و گفته اند شاید این تفصیل از برخی کلمات صاحب معالم هم قابل استفاده باشد.
ثمره ای را که بر این تفصیل مترتب نموده است عدم حجیت ظواهر آیات و روایات نسبت به ما ست. یعنی به حسب نسبتی که به میرزا داده اند ظواهر آیات و روایات برای ما از باب ظن خاص حجت نیست بلکه از باب انسداد و حجیت مطلق ظن است. و لذا اگر نتیجه دلیل انسداد تبعض در احتیاط باشد نه حجیت مطلق ظن، در این صورت دیگر نمی توان به ظواهر عمل کرد. و به نظر نتیجه دلیل انسداد تبعض در احتیاط است نه حجیت مطلق ظن.
این احتمال به همین وجهی که بیان شد مختار مرحوم آقای روحانی هم هست یعنی ایشان هم تصریح دارد که این حرف طبق ضوابط و قواعد حرف متینی است.
این حرف را ممکن است این گونه توجیه کنیم – جدای از اینکه میرزا قائل به آن باشد یا نباشد – این حرف دو قسمت دارد یکی عدم حجیت ظواهر نسبت به غیر مقصودین به افهام و یکی هم ثمره آن که عدم حجیت آیات و روایات برای ما.
نسبت به اصل احتمال یعنی عدم حجیت ظواهر نسبت به غیر مقصودین به افهام ممکن است گفته شود دلیل حجیت ظواهر عمدتا بنای عقلا است و بنای عقلا دلیلی لبی است و لسانی که در آن شمول و اطلاق داشته باشد وجود ندارد و در دلیل لبی باید به قدر متیقن اکتفا کرد و قدر متیقن از بنای عقلا حجیت ظواهر برای خصوص مقصودین به افهام است و در غیر آن شک داریم و اصل عدم حجیت است.
این حرف شاید از ضمن برخی کلمات میرزا هم قابل استفاده باشد.
بیان دیگری که برای این قول می توان گفت بیانی است که شیخ در رسائل متعرض شده است و مرحوم آخوند به آن اشاره نکرده است. این بیان این است که بنای عقلا در عمل به ظواهر به نکته عدم غفلت است. یعنی عقلا به این خاطر به ظواهر عمل می کنند چون در مقام احتمال غفلت متکلم و گوینده از بیان قرینه و از بیان آنچه دخیل در مقصود است، اصل عدم غفلت را جاری می کنند و می گویند متکلم غفلت نداشته است. و این اصل عدم غفلت همان بنای عقلا است و گرنه اگر بدانیم متکلم غافل نبوده است دیگر شکی در مدلول استعمالی نخواهیم داشت.
به بیان دیگر غرض عقلا از تکلم القای مقصود به مخاطب است و مقتضای این غرض این است که هر چه دخیل در تفهیم است را بیان کنند و اگر احتمال برود چیزی از مواردی که دخیل در غرض است بیان نشده است عقلا اصل عدم غفلت را جاری می کنند و می گویند عاقل نسبت به بیان غرضش آگاه است و قصوری نکرده است. اما عقلا فقط نسبت به مقصودین افهام این اصل را جاری می کنند. یعنی متکلم نسبت به کسی که مقصود به افهام است چیزی از تفهیم غرضش کم نمی گذارد اما نسبت به کسانی که مقصود به افهام نیست چطور؟ آیا عقلا کلام را طوری بیان می کنند که هر که این کلام را بشنود حتی اگر مقصود به افهام هم نباشد منظور را بفهمد؟ حتما عقلا چنین بنایی ندارد و فقط نسبت به مقصودین به افهام چنین نظری دارند. و چه بسا اصلا عقلا منظور خود را از غیر مقصودین به افهام مخفی می کنند.
این نهایت بیانی است که می توان برای این بیان گفت.

جواب مرحوم آخوند به میرزا

مرحوم آخوند جواب داده اند که تفاوتی در حجیت ظواهر در بنای عقلا بین مقصودین به افهام و غیر مقصودین به افهام نیست. و لذا اگر کسی کلام دیگری را بشنود حتی اگر مقصود به افهام هم نباشد می تواند در دادگاه به آن کلمات احتجاج کند و مطابق ظهور کلام آن دادگاه حکم می کند. همین طور نسبت به وصایا و غیر آن. مثلا وصیتی به کسی می کند و دیگران مطلع بر وصیت می شوند در این جا حجتی بر مخالفت با این وصیت ندارند. یا مثلا در امر به امر و …
بله انکار نمی کنیم که در مواردی قرائن حالیه ای وجود دارد که دخیل در غرض است اما بنای عقلا این است که ظواهر را حجت می دانند مگر اینکه ثابت شود مورد از مواردی بوده است قرائن حالیه ای وجود داشته است. در بنای عقلا در حجیت ظواهر تفاوتی بین مقصود به افهام یا عدم آن یا حتی مقصود به عدم افهام نیست.
اشکال مرحوم روحانی به آخوند
مرحوم آقای روحانی این کلام آخوند را نپذیرفته است و گفته است عقلا تفاوت قائلند و نکته ای که در حجیت ظواهر هست در غیر مقصودین به افهام جاری نیست. نکته این است که غرض تفهیم است و این نکته در غیر مقصودین به افهام نیست.
و این مثال های مرحوم آخوند صحیح است و در محکمه به ظواهر کلام فرد تمسک می کنند هر چند مستمع مقصود به افهام نباشد چون در این موارد قرینه است که مقصود متکلم همان ظاهر است و همین اقرار یا مخفیانه گفتن قرینه است که مقصودش همان ظاهر است. انسان از کلامی که خلاف آن مقصود است که ترس و واهمه ندارد. تعمد در اخفا در این موارد قرینه است که اقراری که در حال تخفی کرده است مقصودش همان ظهور است.

جواب به مرحوم روحانی

اما آنچه حق است این است که در کلام مرحوم آقای روحانی خلطی شکل گرفته است. آنچه مرحوم آخوند گفته است این است که اگر کسی اقرار دیگری را مخفیانه شنید و در دادگاه اقامه دعوا کرد دادگاه آن را حجت می دانند و بحث تخفی در آن نبود.
آقای روحانی از تخفی، تعمد در اخفا فهمیده است و لذا می گوید این قرینه است که ظاهر مراد است.
اما آنچه کلام میرزا ست این نیست که موارد تخفی حجت نیست بلکه می گوید اگر کسی حرفی زد حتی اگر غیر مقصودین به افهام آن را شنیدند کلام در حق آنها حجت نیست. مرحوم آخوند می گوید با اینکه در این موارد غرض به تفهیم نیست اما با اینکه قرینه بر اخفای کلام هم نیست عقلا آن را حجت می دانند. کلام آقای روحانی خروج از محل بحث است.
حرف آخوند در موارد تعمد بر اخفا نبوده است تا مرحوم آقای روحانی بگوید در این موارد قرینه داریم بلکه آخوند جایی را می گوید که تعمد بر افهام نبوده است هر چند تعمد بر اخفا هم نباشد.
میرزا این موارد را می گوید حجت نیست و آخوند می گوید حجت است.
اما آیا در بنای عقلا بین این موارد تفاوت هست یا نیست؟ ادعای آخوند این بود که بنای عقلا تفاوتی نیست و مرحوم میرزا می گفت تفاوت هست.
به نظر ما با بیان مرحوم آخوند نمی توان کلام میرزا را پذیرفت. و راه آن هم ذکر منبهات است چون این امور وجدانی است و هر کس باید به وجدان خودش مراجعه کند و حق این است که واقعا بنای عقلا بر همین جهت است یعنی خود همین نکته ای که در کلام آقای روحانی آمده است منبه این است که موارد دیگر را ایشان نمی تواند انکار کند.
مرحوم شیخ بعد از نقل کلام میرزا می فرماید آیا بنای اصحاب ائمه علیهم السلام بر عمل به همین روایاتی که از سابقین به آنها می رسیده است نبوده است؟ آیا بنای متشرعه بر عمل به ظواهر قرآن نبوده است؟
مرحوم میرزای قمی در کلامش ضمیمه ای دارد. ایشان فرموده است ممکن است گفته شود قرآن حسابش جدا ست و در قرآن ما هم مقصود به افهام هستیم. یا ایها الذین آمنوا یعنی تمام مومنین تا روز قیامت.
یعنی قرآن صغری برای کبرایی که پذیرفته است نیست. یعنی می گوید حجیت ظواهر مختص به مقصودین به افهام است.
بعد اشکال کرده است که قرآن نازل شده است بر اساس فهم مخاطبین نازل شده است اما احکامی که در قرآن هست مشترک است اما قرآن از قبیل تالیف مولفین نیست تا مقصود به افهام همه باشند.
و بعد می گوید مگر در حدیث ثقلین نیامده است که قرآن و عترت را در بین امت جا گذاشته است. پس باید همه مقصود به افهام باشند.
و ایشان جواب میدهد نه این طور نیست و شاید منظور قرآن واقعی باشد که طبق بیان ائمه رسیده است.
مرحوم شیخ در جواب می گوید این چه حرفی است و حدیث ثقلین یا به اطلاق لفظی یا به اطلاق مقامی دلالت بر حجیت ظواهر می کند.


۱۱ – دوشنبه,۰۳ مهر , ۱۳۹۱
بحث در تفصیلی بود که به مرحوم میرزای قمی نسبت داده بودند. و ثمره ای را بر کلام ایشان مترتب کرده بودند که طبق این تفصیل ظواهر آیات و روایات از باب ظن خاص برای ما حجت نیست بلکه از باب انسداد حجت است. و اصلا به نظر ما اصل مبنای انسداد میرزا از همین جا ناشی شده است. یعنی حتی اگر میرزا در باب خبر واحد قائل به حجیت خبر ثقه می شد باز هم قائل به انسداد می شد. دفع انسداد محتاج به هر دو مقدمه است یعنی هم باید ظواهر حجت باشند و هم خبر واحد موثوق حجت باشد نه خبر واحد علمی یا اطمینانی.
به مرحوم میرزا نسبتی دادند و بعد اشکال مرحوم آخوند را نقل کردیم و جواب آقای روحانی و عدم تمامیت آن را هم بیان کردیم. و لذا کلامی که به میرزا نسبت داده اند اشکال آخوند به آن وارد است.

ثمره قول منسوب به میرزا

اما ثمره ای که نسبت به کلام میرزا گفته اند که اگر حرف میرزا تمام باشد نمی توانیم به ظواهر قرآن و روایات تمسک کنیم.
حق این است که اگر آن مبنا که منسوب به میرزا ست تمام باشد باز هم ثمره ناتمام است و قرآن و روایات صغری برای آن بحث نیستند.
با حفظ مبنای منسوب به میرزا که حجیت ظواهر مخصوص به مقصودین به افهام است باز هم ظواهر اخبار برای ما حجت است. چون روایات صغری برای آن نیست. آن کبری این بود که حجیت هر ظاهری مختص به مقصودین به افهام است.
اگر روایات و کلام امام علیه السلام را ما مباشرتا از امام شنیده بودیم مثلا از پشت دیوار شنیده بودیم مثلا می گفتیم ظواهر کلام برای ما حجت نیست و شاید قرائن حالیه بوده است که به دست ما نرسیده است. و امام علیه السلام باید طوری حرف می زدند که مخاطب خودش بفهمد نه ما که مخاطب نبوده ایم.
اما روایاتی که به ما رسیده است را امام علیه السلام گفته اند و بعد برای ما نقل شده است. یعنی زراره برای ما نقل کرده است و وقتی زراره روایت را در کتابش نقل می کند مقصودین به افهامش همه مردم هستند. هر چند مخاطب امام علیه السلام فقط زراره است اما مخاطب زراره همه هستند و خود میرزا هم می فرماید ظواهر تالیف مولفین و تصنیف مصنفین برای همه حجت است چون همه افراد مقصود به افهام هستند.
اگر قرائن حالیه ای دخیل در ظاهر کلام وجود داشته باشند و راوی آن را برای ما نقل نکند و به آنها خلل وارد کند این با وثاقت راوی ناسازگار است. ثقه وقتی کتاب می نویسد یعنی متعهدند به نقل واقعی که از امام علیه السلام تلقی کرده اند نه فقط نقل الفاظ امام را نقل کنند. لذا نقل به معنا می کردند یعنی باید منظور امام علیه السلام را برای ما نقل می کردند و لذا اگر قرائن حالیه دخیل در غرض و مقصود معصوم باشد باید آن را هم نقل کنند و گرنه ثقه نیستند و وقتی ما می دانیم آنها ثقه هستند باید مطابق صدق العادل به قول آنها تمسک کنیم.
پس اگر زراره کتاب را به این صورت یادداشت کرده است از این باب برای ما حجت است. اما اگر در کتاب ننوشته باشد بلکه برای کسی نقل کرده باشد باز هم در نقل باید همین را رعایت کند و هر آنچه دخیل در غرض امام است را باید نقل کند و گرنه با وثاقت او ناسازگار است. و لذا برخی مواقع هست که در روایت راوی علاوه بر نقل کلام امام علیه السلام اشاره به مقصود امام هم می کند.
همین بیان را در قرآن هم می توان گفت اما خود میرزا متوجه به آن بوده است و خواسته است جواب بدهد.
البته این بیان نسبت به قرائن عامه جاری نیست و باید بیان دیگری برای حل مشکل در آنجا ارائه کرد.
مساله قرائن عامه ربطی به کلام میرزا ندارد و خودش تفصیل دیگری است. تفصیل بین جایی که احتمال از بین رفتن قرائن عامه باشد ظواهر حجت نباشد.
یعنی ممکن است گفته شود که خطابات مختص به مشافهین نیست اما قائل شویم اگر احتمال از بین رفتن قرائن عامه باشد ظواهر حجت نیست.

تشکیک در صحت نسبت به میرزا

اما بحث نسبتی که به مرحوم میرزا داده اند به نظر ما تمام نیست. و مرحوم میرزا این را نمی خواهد بگوید. به نظر ما مرحوم میرزا می فرماید:
ایشان نمی گوید ظواهر مخصوص به مقصودین به افهام است بلکه مقصود میرزا این است که اصل عدم نقل در زمان ما جریانش مشکل است. یعنی در جریان اصل عدم نقل تشکیک می کند.
یعنی حالا که زمان زیادی از روایات گذشته است استناد به این روایات مبتنی بر اصل عدم نقل است. ظواهر جایی حجت است که علم به وحدت وضع باشد علم به وحدت قرائن عامه باشد اما اگر علم به وحدت وضع نبود یا احتمال وجود قرائن عامه ای باشد که موجب می شود معنا متفاوت باشد در این صورت نمی توان گفت همان چیزی که ما می فهمیم همان است که در آن زمان فهمیده می شده است. و روات هم متعهد نبوده اند متعرض قرائن عامه یا اوضاع لغات بشوند و این عدم تعهد منافاتی با وثاقت ندارد. حرف میرزا این است که اصل عدم نقل با بعد زمان جاری نمی شود مگر بنابر دلیل انسداد که مظنون باشد.
می توانید به کتاب قوانین صفحه ۱۰۲ مراجعه کنید در بحث اجتهاد و تقلید.
ایشان می فرماید در این زمان که احتمال می دهیم معنا عوض شده است ظواهر حجت نیست. ایشان می فرماید به خاطر اختلاف زمان ظواهر حجت نیست نه به خاطر اینکه مشافه و مخاطب نیستند حجت نیست.
لکنا نقول المسلم منه (حجیت ظهور) هو حجیه المتفاهم المخاطبین و المشافهین و من یحذو حذوهم لان المخاطبه کان معهم و الظن الحاصل للمخاطبین من جهه اصاله الحقیقه او القرائن المجازیه حجه اجماعا لان الله تعالی ارسل رسوله و کتابه بلسان قومه و المراد بلسان القوم هو ما یفهمونه و کما یختلف المعانی باختلاف اللسان کذلک یختلف باختلاف الزمان و ان توافق اللسان.
نکته ای که مد نظر میرزا است اختلاف زمان است نه اختلاف مجلس.
و لذا حرفی که به مرحوم میرزا نسبت داده اند اشتباه است و از کلام میرزا چنین استفاده ای نمی شود. صرف یک کلمه مخاطبین و مشافهین که آمده است منظور آن نیست که به میرزا نسبت داده اند بلکه منظور اهل عصر آن زمان را می گوید.


۱۲ – سه شنبه,۰۴ مهر , ۱۳۹۱
از جمله کسانی که قائل به حجیت ظواهر به خصوص مقصودین به افهام است مرحوم ایروانی است. بعد از آنکه گذشت که اصل این نسبت به میرزا صحیح نیست. اما عده ای از جمله مرحوم روحانی و مرحوم ایروانی معتقد به همان نسبتی هستند که مرحوم شیخ به میرزا داده اند.
آیا ظواهر کلام مختص به مقصودین به افهام است؟ ما گفتیم ثمره ای که خواسته اند بر این مطلب مترتب بدانند ناتمام است.

کلام مرحوم ایروانی

مرحوم ایروانی اساس این احتمال را این گونه بیان کرده است:
حجیت ظواهر منوط به دو کلمه است:
1. اغفال از ناحیه متکلم به ترک نصب قرینه امر سزاواری نیست یعنی متکلم عمدا کلام را طوری تنظیم نمی کند که منظورش منتقل نشود. یعنی اگر کلام ظهور در مطلبی دارد و مقصود متکلم چیز دیگری است ترک قرینه امر مطلوبی نیست چون غرض متکلم تفهیم است و نباید کلام را طوری بیان کند که مخاطب اشتباه برداشت کند. این خلاف حکمت تکلم و تفهیم است.
2. متکلم علاوه بر اینکه تعمد بر اخلال به غرض ندارد غافل از نصب قرینه هم نیست و نه شنونده غافل از قرینه ای است که او نصب کرده است. یا اینکه شنونده غافل از نصب قرینه ای باشد که متکلم بر کلام نصب کرده است. اینجا اصل عدم غفلت جاری است.
با مجموع این دو ظهور کلام در هر امری شکل می گیرد و حجت است.
نسبت به غیر مقصودین به افهام درست است که اصل عدم غفلت داریم. یعنی اصل عدم غفلت هم نسبت به مقصودین به افهام هست و هم نسبت به غیر آنها و در هر دو مورد بنای عقلا بر عدم غفلت است.
اما در غیر آنها، مورد اول نیست. یعنی ممکن است عمدا قرینه را نسبت به غیر آنها قرار نداده باشد. یعنی احتمال می دهیم عمدا برای غیر مقصودین به افهام نصب قرینه نکرده است. برای مقصودین به افهام نمی تواند قرینه قرار ندهد چون مخاطب به اشتباه می رود و مقصودش را نمی فهمد اما برای غیر مقصودین به افهام ممکن است عمدا قرینه را برای آنان قرار نداده باشد و اخلال عمدی به نصب قرینه نسبت به غیر مقصودین به افهام هیچ قبح عقلی و نقض غرضی پیش نمی آید.

نقد کلام مرحوم ایروانی

اما به نظر ما حق این است که ظهور کلام مبتنی بر دو چیز است علی سبیل منع خلو.
گاهی از باب نکته اخلال به غرض حجت است و گاهی از باب بنای عقلاء است. یعنی علاوه بر نکته اخلال به غرض، بنای عقلا بر این است که متکلم هیچ گاه بر اساس نکات خاص و بر اساس قرائن خارج از عرف عام تکلم نمی کند.
بله قبح عقلی ندارد اما اصل عقلایی این است که هر کجا کلامی گفته شد و معلوم نباشد که متکلم از شرایط و قرائن عمومی تخلف کرده است و اعتماد بر قرائن خاصه بین خود و مخاطبش کرده است یا نه بنای عقلا بر این است که ظهور را اخذ می کنند و شاهدش همان کلامی است که مرحوم آخوند فرمود.
بیان قول حق در مساله
در موارد اغراض شخصیه عقلا اصلا به ظهور عمل نمی کنند و فقط به اطمینان عمل می کنند. در این موارد اصلا به ظهور اعتماد نمی شود و ملاک فقط اعتماد بر اساس اطمینان است.
ما بحث ما در موارد ظهورات عمومی است که در اینجا عقلا به ظهور تمسک می کنند حتی در غیر مقصودین به افهام.

نقد عدم جریان اصل عدم نقل با گذشت زمان

اما نسبت به تفصیلی که ما از کلام میرزا برداشت کردیم. که ایشان می گفت اصل عدم نقل در جایی که احتمال تغییر در قرائن عامه باشد و زمان طولانی گذشته باشد جاری نیست و لذا نمی توان به ظهور کلام عمل کرد. مگر از باب انسداد.
اصل عدم نقل در کلمات هر چند مورد تسالم است و عموما به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته اند اما هیچ جا بحث تفصیلی در مورد آن بیان نشده است تنها کسی که مختصر بحثی کرده است مرحوم آقای صدر است که به مناسبت بحث هرمنوتیک بیان کرده است.
آیا اصل عدم نقل در عصر ما که فاصله زیادی بین زمان متکلم و زمان ما وجود دارد جاری است؟
در این جا باید بر اساس منبهات کلام حق را فهمید.
آنچه معروف است این است که اصل عدم نقل فی الجمله حجت است و لذا خود مرحوم میرزا هم معتقد است در تالیف مولفین و تصنیف مصنفین ظهور حجت است و اصل عدم نقل جاری است.
بحث در جایی است که لغت مفهوم دارد اما نمی دانیم این مفهوم جدید است یا از قدیم همین مفهوم بوده است. نه در جایی که معنای یک لغت مهجور شود و ما اصلا معنایی از آن برداشت نکنیم.
این قول حق است و ما در این موارد همان چه می فهمیم را مطابق با اصل عدم نقل به متکلم و نویسنده نسبت می دهیم. و اصل عدم نقل حجت است یا از باب اینکه عقلا احتمال نقل را می دهند ولی به آن اعتنا نمی کنند و یا از این باب اینکه اصلا احتمال نقل نمی دهند و اگر این اصل عدم نقل از طرف شارع پذیرفته شده نبود باید تنبیه می داد و بیان می کرد.
و لذا می بینیم ائمه علیهم السلام در مقابل اهل کتاب به تورات و انجیل استدلال می کردند و می گفتند همان چه ما اکنون می فهمیم همان است که در زمان خود حضرت موسی و عیسی فهمیده می شده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *