عموم خطابات شفاهی

جلسه ۱۰۶ – ۱۷ فروردین ۱۴۰۴

بحث به شمول خطابات شفاهی نسبت به غائبان و معدومین است. گفتیم شمول خطابات غیر شفاهی و قضایای حقیقیه معلق بر وجود موضوع نسبت به غائبان یا معدومین مشکلی ندارد و این را مرحوم آخوند هم ذکر داده است، بلکه بحث در خطابات شفاهی است. آیا خطابات شفاهی شامل غیر حاضرین می‌شوند؟ مرحوم آخوند فرموده است سه مساله مختلف در این بحث قابل طرح است که باید دید کدام از آنها محل نزاع است.
اولین مساله امکان و صحت تکلیف معدومین است.
دومین مساله امکان تخاطب با غیر حاضر (غایب با معدوم) است.
سومین مساله آیا استفاده از ادات خطاب شفاهی مثل نداء و … موجب می‌شود که مدخول آنها به حاضرین اختصاص پیدا کند؟
مساله اول و دوم عقلی است و مساله سوم لفظی و لغوی است.
ایشان فرموده است تردیدی نیست که تکلیف حقیقی نسبت به کسی که موجود نیست ممکن نیست همان طور که تردیدی نیست که انشاء تکلیف نسبت به او اشکال ندارد.
تکلیف فعلی که ایشان فرموده همان بحث و زجر فعلی است، یعنی همان بعثی که مستتبع تحرک است و بین آنها تفکیک وجود ندارد. همان طور که علت از معلول و اراده تکوینی از مراد منفک نیست، اراده تشریعی و بعث و زجر فعلی هم از انبعاث و تحرک یا امتناع و انزجار فعلی منفک نیست و روشن است که چنین چیزی به وجود شخص منوط است.
اما انشاء تکلیف نسبت به غیر موجود اشکالی ندارد مثل وقف که نسبت به بطون لاحق انشاء تملیک است نه تملیک فعلی و لذا بطن بعد مال موقوف را از واقف دریافت می‌کنند نه از بطن سابق.
انشاء تکلیف نیز لغو نیست چون از باب قانون است تا هر گاه مکلف جدیدی به وجود آمد و واجد شرایط شد به جعل جدید نیاز نباشد.
حال باید دید آیا خطابات شفاهی مشتمل بر تکالیف در تکلیف فعلی ظاهرند یا در انشاء تکلیف؟ اگر در تکلیف فعلی ظاهر باشند ثبوت تکلیف برای غیر موجودین با خطاب ممکن نیست بلکه به مثل قاعده اشتراک باید تمسک کرد ولی اگر در انشاء تکلیف ظاهر باشند با خود خطاب این کار میسر است.
ایشان بعدا در ضمن مساله سوم فرموده است که دلیل تکلیف با قطع نظر از خطابش در چیزی بیش از انشاء تکلیف ظاهر نیست.
اما نسبت به مساله دوم، ایشان فرموده است خطاب حقیقی نه تنها با معدوم ممکن نیست بلکه با غیر حاضر هم ممکن نیست. خطاب حقیقی یعنی مخاطب بالفعل ملتفت وجود داشته باشد. اما انشاء خطاب (خطاب انشائی) نسبت به غیر حاضر و بلکه معدوم و بلکه حتی غیر ذی شعور هم ممکن است.
اما نسبت به مساله سوم، که مفهوم لفظی و لغوی ادات خطاب است (چه ادات خاص خطاب مثل ادات نداء یا توجیه کلام به مخاطب) ایشان فرموده است این الفاظ برای تخاطب حقیقی وضع نشده‌اند بلکه برای انشاء خطاب وضع شده‌اند اما منصرف به انشاء خطاب به داعی تخاطب حقیقی است. بلکه ایشان در ضمن موضوع له امر فرمود ممکن است داعی بعث حقیقی شرط وضع باشد و در نتیجه استعمال امر در انشاء طلب به غیر داعی بحث و طلب حقیقی استعمال حقیقی نیست. با این فرض اگر چه ادات خطاب برای خطاب حقیقی وضع نشده‌اند اما منصرف از آنها همان خطاب حقیقی است.
بعد فرموده‌اند با این حال بعید نیست حتی این انصراف هم انکار شود چرا که در خطاب معدومین و غیر حاضرین هیچ مؤونه و تکلفی احساس نمی‌شود.
با این حال اگر کسی ادات خطاب را موضوع برای خطاب حقیقی بداند نتیجه این است که خطابات شفاهی شامل غیر حاضرین نیست چه غایب باشند و چه معدوم.
سپس فرموده‌اند ممکن است کسی بگوید تمام موجودات در پیشگاه خداوند حاضرند چون خداوند خارج از زمان است و همه عالم چه گذشته و چه آینده و چه حال در نزد او حاضرند و به همان آنها احاطه دارد پس تخاطب با آنها ممکن است.
ایشان فرموده است احاطه خداوند به معنای علم خداوند به آنها ست نه اینکه یعنی آنها وجود دارند و عدم امکان تخاطب حقیقی با آنها به خاطر نقص در آنها ست نه اینکه نقصی از جانب خداوند باری تعالی باشد.
ایشان در نهایت فرموده‌اند اگر کسی معتقد باشد خطابات برای خطاب انشائی وضع شده باشند اما منصرف به خطاب حقیقی است، این انصراف در جایی است که مانعی وجود نداشته باشد و گرنه متفاهم از آنها همان خطاب انشائی است و این مانع در تکالیف شرعی وجود دارد چرا که ما یقین داریم مفاد آنها صرفا بیان تکلیف خصوص حاضرین نیست بلکه بیان کننده تکلیف همه است چه موجود و چه معدوم و چه حاضر و چه غایب.
سپس فرموده‌اند آنچه گفتیم همه بر این اساس است که مخاطب به این خطابات ما انسان‌ها باشیم که خداوند با زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با ما تخاطب کرده است اما اگر گفته شود مخاطب به این خطابات خود پیامبر است در این صورت شکی نیست که خطابات شامل معدومین مثل ما هم هست چون حتما تکالیف موجود در آنها به پیامبر اختصاص ندارد بلکه اصلا در برخی از آنها پیامبر نمی‌تواند منظور و مکلف باشد مثل نهی از عصیان و …

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *