اثبات خلع، هلال، وکالت، وصایت، عتق، نکاح و قصاص

جلسه ۶۹ – ۱۰ دی ۱۴۰۳
در تکمیل بحث قبل تذکر این نکته لازم است که مفاد صحیحه منصور بن حازم این بود که شهادت دو زن و قسم مدعی در همه حقوق معتبر است. ما سند روایت را پذیرفتیم.
برخی در مورد محمد بن عبدالحمید تشکیک کرده‌اند و گفته‌اند توثیق مذکور در کلام نجاشی به پدر او مربوط است و ما با قطع نظر از صحت و سقم این مطلب (که البته به نظر ما بعید نیست توثیق مربوط به خود او است نه پدرش) توثیق محمد بن عبدالحمید از راه‌های دیگر هم ممکن است از جمله کثرت نقل اجلاء اصحاب از او علاوه که از مستثنیات نوادر الحکمه نیست علاوه که تعداد روایات او نشان دهنده معروف بودن او است و عدم ورود قدح نشانه وثاقت او است.
در هر حال محقق بعد از ذکر قسم اول از حقوق الناس که فقط با شهادت دو مرد ثابت می‌شوند مواردی را ذکر کرده است و ذکر این موارد از این جهت است که در این امور اختلافی وجود دارد که ناشی از خلطی در ملاک شهادت زنان است.
یکی از آن موارد خلع است و اختلاف در آن از این جهت است که خلع یک جهت مثل طلاق است و از یک جهت جزو اموری محسوب می‌شود که مقصود از آن مال است و علماء در مساله حجیت شهادت یک مرد و قسم مدعی، ملاک را دعوای مالی یا دعوایی که مقصود از آن مال باشد قرار داده‌اند
پس خلع از این جهت که طلاق است نباید شاهد و یمین و شهادت دو زن و یک مرد در آن حجت باشد و از این جهت که متضمن ادعای مالی است باید شاهد و یمین و یا شهادت دو زن و یک مرد در آن حجت باشد.
این موجب شده که علماء اختلاف کنند و برخی از علماء گفته‌اند اگر زن و مرد بر جدایی اتفاق دارند پس دعوای آنها فقط در مال است و در نتیجه شاهد و یمین یا شهادت دو زن و یک مرد مسموع است و این اختلاف در جایی است که اصل جدایی هم مورد اختلاف باشد.
روش شدن این مساله مبتنی بر روشن شدن ملاک حجیت شهادت دو زن و یک مرد یا شاهد و یمین است. صاحب جواهر فرموده ما در ضابطه شاهد و یمین (که شهادت دو زن و قسم مدعی هم از آن موارد است) گفته‌ایم که ملاک همه حقوق است نه صرف حقوق مالی. مرحوم آقای خویی هم با ایشان موافق است بر خلاف مشهور که شاهد و یمین را صرفا در امور مالی یا آنچه مقصود از آن مال باشد حجت می‌دانند.
صاحب جواهر بعد گفته‌اند بلکه چون یمین در شاهد و یمین از نظر ما همان یمین مردوده از طرف منکر است پس در هر دعوایی که قسم منکر مجاز باشد با شاهد و یمین قابل اثبات است و اگر ترس از اوباش نبود حکم همین بود. (جواهر الکلام، ج ۴۰، ص ۲۷۹)
بر اساس آنچه ما گفتیم این اختلاف معنا ندارد چون عدم پذیرش شهادت زنان در طلاق در روایات متعدد مورد اشاره قرار گرفته است و خلع هم طلاق است و صرف اینکه این طلاق بر مال هم مشتمل است مانع از عمل به اطلاق آن روایات نیست. مساله ضابطه شاهد و یمین در صورتی در اینجا تاثیر گذار بود که دلیل خاص در مورد طلاق وجود نداشته باشد و با وجود دلیل خاص اثبات خلع با شهادت زنان جا ندارد حتی حیث مالی آن هم ثابت نیست چون مال فرع طلاق است و اگر طلاق با آن اثبات نمی‌شود مال آن هم اثبات نمی‌شود و معنا ندارد طلاقش اثبات نشود ولی مالش ثابت بشود! مدعا مال مجرد از طلاق نیست بلکه طلاقی است که مستلزم مال است و اگر مدلول مطابقی آن ثابت نمی‌شود مدلول التزامی آن هم ثابت نمی‌شود. اگر مدعا امر بسیط مقید باشد یعنی طلاق مقید به مال باشد یا باید مدلول مطابقی ثابت بشود و هیچ بخش آن ثابت نمی‌شود و این متفاوت است با اینکه مدعا مرکب باشد.
محقق در ادامه به وکالت و وصایت (نه وصیت) و نسب (حتی اگر مستتبع مال باشد) و هلال ماه اشاره کرده‌اند و اینکه این امور با غیر شهادت دو مرد قابل اثبات نیستند.
با ضابطه‌ای که ما گفتیم، در هلال ماه روایات متعدد وجود داشت که شهادت زنان در هلال معتبر نیست حتی اگر مستلزم مال باشد مثل اینکه سر رسید دین باشد.
اما در مورد نسب و وکالت و وصایت روایت خاص وجود نداشت و باید بر اساس قاعده رفتار کرد. محقق چون شهادت زنان را صرفا در بکارت و ولادت و دعاوی مالی می‌داند شهادت زن را در این امور رد کرده است اما به نظر ما بر اساس روایت منصور، شهادت زن در این امور هم حجت است و شیخ هم در مبسوط حجیت شهادت زن در این امور را پذیرفته و بلکه ایشان حتی شهادت زن در هلال را هم پذیرفته ولی ما شهادت زن در هلال را قبول نداریم چون دلیل خاص در آن وجود دارد علاوه که جزو حقوق محسوب نمی‌شود تا مشمول روایت منصور باشد.
بعد از این محقق به برخی موارد دیگر اشاره کرده که محل تردیدند که عبارتند از عتق و نکاح و قصاص و بعد شهادت زن را پذیرفته‌اند.
در مورد نکاح قبلا گفتیم روایات در پذیرش شهادت زنان به انضمام شهادت مردان وارد شده است. در مورد قصاص گفتیم در روایات گفته شده که شهادت زنان در قصاص نفس مسموع نیست و اگر زن به قتل عمد شهادت بدهد دیه با آن ثابت می‌شود بلکه حتی شهادت یک زن در ربع دیه هم مسموع است لذا اینکه محقق شهادت زنان را در قصاص پذیرفته نسبت به قصاص نفس حرف تمامی نیست اما نسبت به قصاص اطراف، به نظر ما اشکالی ندارد و دلیل آن روایت منصور بن حازم است چون قصاص از جمله حقوق است و روایتی هم که از آن منع کرده باشد وجود ندارد و روایات عدم ثبوت قصاص با شهادت زنان یا در مورد قتل است یا دم و یا قود که همه به قصاص نفس اختصاص دارند.
البته صاحب جواهر در مورد پذیرش شهادت زنان در دیه همان اختلاف مذکور در شهادت بر زنا را ذکر کرده است که آیا مفاد روایات نفی ثبوت قصاص و ثبوت دیه با شهادت زن این است که اگر زن به قتل خطایی شهادت بدهد شهادتش مسموع است و اگر به قتل عمد شهادت بدهد چیزی ثابت نمی‌شود یا مفاد آنها این است که اگر زن به قتل عمدی هم شهادت داد قصاص ثابت نیست ولی دیه ثابت است؟
به نظر ما ظاهر از این روایات این است که اگر زن شهادت بدهد حتی اگر به قتل عمدی شهادت بدهد، دیه ثابت می‌شود هر چند مطابق قاعده نباید ثابت شود اما به خاطر روایت خاص و تعبد آن را می‌پذیریم.
اما نسبت به عتق، منشأ تردد این است که آیا از امور مالی محسوب می‌شود (چون ادعای زوال مالیت است) یا از امور مالی نیست بلکه مستتبع زوال مالیت است. این اضطراب ناشی از این است که علماء اعتبار شهادت زن و شاهد و یمین را به امور مالی مختص دانسته‌اند و صاحب ریاض به این نکته تصریح کرده است و لذا صاحب جواهر اشکال کرده است که اختصاص موارد حجیت شاهد و یمین به امور مالی هیچ دلیلی ندارد و آنچه در ادله آمده است حقوق است و عتق و حریت هم جزو حقوق است پس شاهد و یمین در آن مسموع است.
به نظر ما هم حق با صاحب جواهر است و آنچه در صحیحه منصور آمده است حق است نه امور مالی و لذا عتق هم مشمول آن است و روایت و دلیل خاص بر عدم حجیت شهادت زنان در عتق وجود ندارد پس شهادت زنان به ضمیمه قسم مدعی در عتق هم قبول است.


جلسه ۷۰ – ۱۱ دی ۱۴۰۳

گفتیم محقق فرموده در انحصار دلیل اثبات عتق و نکاح و قصاص در خصوص شهادت دو مرد تردیدی وجود دارد.
صاحب جواهر فرموده است عتق چون از حقوق الناس است و در حقوق الناس یک شاهد و قسم مدعی قبول است و هر جا این طور باشد شهادت دو زن و یک مرد هم قبول است چون شهادت دو زن جایگزین قسم می‌شود به این بیان که در برخی روایات دو شاهد زن و یک شاهد مرد در عرض شاهد و یمین قرار داده‌ شده است و مستفاد از آن این است که شهادت دو زن به مقدار یمین ارزش دارد.
در این روایت این طور آمده است:
سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: … قُلْتُ فَأَنَّى ذِکْرُ اللَّهِ تَعَالَى وَ قَوْلُهُ- فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتٰانِ فَقَالَ ذَلِکَ فِی الدَّیْنِ إِذَا لَمْ یَکُنْ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ وَ رَجُلٌ وَاحِدٌ وَ یَمِینُ الْمُدَّعِی إِذَا لَمْ تَکُنِ امْرَأَتَانِ … (تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۸۱)
در این روایت دو زن، عدل قسم مدعی قرار گرفته است و چون شاهد و یمین در مطلق حقوق معتبر است پس شهادت دو زن و یک مرد هم در مطلق حقوق معتبر است.
پس ایشان بر اساس اینکه شهادت دو زن جایگزین قسم مدعی می‌شود نتیجه گرفته است که شهادت دو زن و یک مرد مثل شهادت یک مرد و قسم مدعی است و ضابطه حجیت شهادت دو زن و یک مرد همان ضابطه حجیت یک شاهد مرد و قسم مدعی است و از آنجا که شهادت یک مرد و قسم مدعی در همه حقوق الناس معتبر است، پس شهادت دو زن و یک مرد هم در همه حقوق معتبر است و از جمله حقوق الناس، عتق است.
از طرف دیگر در همین روایت شهادت دو زن و یک مرد به جای شهادت دو مرد پذیرفته شده است و از این نتیجه گرفته می‌شود که شهادت دو زن هم جایگزین قسم مدعی است و هم جایگزین شهادت یک مرد است پس با شهادت دو زن و قسم مدعی هم می‌توان همه حقوق الناس را اثبات کرد. (جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۱۶۹)
از نظر ما حتی اگر این تلازمات هم پذیرفته نشود روایت منصور بن حازم برای اثبات اینکه همه حقوق با شهادت دو زن و قسم مدعی اثبات می‌شود کافی است.
صاحب جواهر به نسبت به اثبات قتل با شهادت زنان حتی به نسبت دیه هم دچار مشکل شده است و فرموده است از آن روایت استفاده نمی‌شود که اگر زنان بر قتل عمد شهادت بدهند دیه ثابت می‌شود بلکه مفاد آن این است که اگر زنان بر قتل غیر عمد شهادت بدهند دیه ثابت می‌شود و اصلا اثبات دیه در قتل عمد با شهادت زنان قابل التزام نیست. ایشان از محقق نقل می‌کند که قول شیخ مبنی بر ثبوت دیه با شهادت زنان بر قتل عمد، نادر است. خود صاحب جواهر هم فرموده این قول با قواعد مخالف است و منظور ایشان از قاعده باید عدم حجیت شهادت نساء باشد.
عرض ما این است که چنین قاعده‌ای از روایات استفاده شده و اگر در خود روایات گفته شده است که شهادت زن در قصاص نفس حجت نیست اما در دیه حجت است معنا ندارد گفته شود این نظر خلاف قواعد است.
در جای خودش گفتیم روایات در مورد شهادت زنان در قتل سه طایفه روایت وجود دارد یکی اینکه شهادت زن در قتل مسموع نیست و یکی اینکه شهادت زنان در قتل مسموع است و طایفه سوم شاهد جمع بود که گفته بود با شهادت زنان قود ثابت نمی‌شود.
طبق مسلک ما که در جنایت عمد، ولی دم را بین قصاص و اخذ دیه مخیر می‌دانیم این تفصیل خلاف قاعده هم نیست چون بر اساس آن گفته در قتل عمدی که با شهادت زنان ثابت می‌شود قود ثابت نمی‌شود و ثبوت دیه مانعی ندارد.
اما طبق نظر مشهور که در موارد قتل عمد قصاص را متعین می‌دانند اگر چه ثبوت دیه به دلیل نیاز دارد اما خود مشهور در برخی موارد به تبع نصوص تصریح کرده‌اند که ولی دم بین قصاص و اخذ دیه مخیر است مثل جایی که مردی، زنی را بکشد که ولی دم زن می‌تواند با رد فاضل دیه، قاتل را قصاص کند و می‌تواند دیه بگیرد و با این فرض چه اشکالی دارد که خود شارع در فرض شهادت زنان به قتل عمد به ثبوت دیه حکم کرده باشد؟ چه قاعده‌ای وجود دارد تا بر اساس آن از روایاتی که بر ثبوت دیه با شهادت زنان دلالت دارند، رفع ید شود؟
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که صاحب جواهر از شهید ثانی در مسالک نقل فرموده (جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۱۶۵) که محل بحث در ثبوت قتل با شهادت زنان، در فرض شهادت زنان به انضمام شهادت مردان است و در عدم حجیت شهادت زنان به تنهایی شکی نیست و قول ابو الصلاح که با شهادت دو زن، نصف دیه ثابت می‌شود و با شهادت یک زن ربع دیه ثابت می‌شود شاذ است.
عرض ما این است که با قطع نظر از روایت محمد بن قیس که در آن گفته شده است با شهادت یک زن ربع دیه ثابت می‌شود و به اطلاقش (با توجه به کلمه بحسابها) استفاده می‌شود که با شهادت دو زن نصف دیه ثابت می‌شود، مقتضای جمع بین روایات هم ثبوت دیه با شهادت زنان به تنهایی است به این بیان که برخی روایات بر ثبوت قتل با شهادت زنان دلالت داشتند که با روایاتی که مفاد آنها عدم حجیت شهادت زنان در قصاص بود مقید می‌شوند ولی دلیل دیگری که از اعتبار شهادت زنان در دیه منع کند وجود نداشت و بلکه مفاد روایت منصور بن حازم این است که شهادت دو زن با قسم در همه حقوق معتبر است.
صاحب جواهر بعد از این فرموده‌اند ملاک در پذیرش شهادت زنان، همان ملاک پذیرش شهادت یک مرد و قسم مدعی است پس هر آنچه با شهادت یک مرد و قسم مدعی ثابت می‌شود با شهادت دو زن و قسم مدعی ثابت می‌شود و چون همه حقوق با شهادت یک مرد و قسم مدعی ثابت می‌شود پس همه حقوق با شهادت دو زن و قسم مدعی ثابت می‌شود و سپس روایت منصور را نیز به عنوان شاهد ذکر کرده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *