دوران بین عام بدلی و غیر بدلی

جلسه ۳۳ – ۹ آبان ۱۴۰۳

سوم: در دوران بین عموم بدلی و غیر بدلی مقتضای ظهور چیست؟ اگر عموم بدلی باشد انجام یک فرد کافی است بر خلاف عموم غیر بدلی که باید همه افراد انجام بگیرند (حال یا به نحو استغراقی یا مجموعی). این مطلب را من در کلام هیچ کدام از علمای اصول ندیده‌ام در حالی که بحث مهمی است که هم به لحاظ مقتضای ظهور و هم به لحاظ مقتضای اصل عملی باید باید مورد بحث قرار بگیرد.


جلسه ۳۵ – ۱۳ آبان ۱۴۰۳

سه فرض دیگر وجود دارد که در کلمات فقهاء یا اصلا مورد اشاره قرار نگرفته یا برخی از آنها صرفا مورد اشاره قرار گرفته است (الهدایه فی الاصول، ج ۲، ص ۳۰۰، مبانی الاحکام، ج ۱، ص ۵۴۹، تحقیق الاصول، ج ۴، ص ۲۴۱). یکی دوران بین عام بدلی و مجموعی و دیگری دوران بین عام بدلی و استغراقی.
برخی گفته‌‌اند (الهدایه فی الاصول، ج ۲، ص ۳۰۰) در مقام اثبات هیچ گاه امر بین عام بدلی و غیر بدلی دائر نخواهد بود چون هر کدام ادات مستقل دارند. مثلا لفظ «کل» و «جمیع» و «تمام» برای عام استغراقی است و لفظ «ایّ» برای عام بدلی است. که ما این مطلب را نمی‌فهمیم چون اولا بحث ثبوتا قابل تصور است و دلیل بر تکلیف همیشه نیز دلیل لفظی نیست و ثانیا این طور نیست که لفظ «ایّ» فقط عام بدلی باشد و لذا اگر گفته شد: «اکرم ایّ عالم» از آن استغراقی فهمیده می‌شود نه بدلی. یا مثلا آیا از این روایت عام بدلی فهمیده می‌شود؟! «أَیُ مُؤْمِنٍ عَادَ مُؤْمِناً فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَرَضِهِ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکاً مِنَ الْعُوَّادِ یَعُودُهُ فِی قَبْرِهِ وَ یَسْتَغْفِرُ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ.» (وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۴۱۵)
یا مثلا: «ٍ أَیُّ رَجُلٍ رَکِبَ أَمْراً بِجَهَالَهٍ فَلَا شَیْءَ عَلَیْه» (تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۷۳(
یا: «أَیُ رَجُلٍ سَاقَ بَدَنَهً فَانْکَسَرَتْ قَبْلَ أَنْ تَبْلُغَ مَحِلَّهَا أَوْ عَرَضَ لَهَا مَوْتٌ أَوْ هَلَاکٌ فَلْیَنْحَرْهَا» (علل الشرائع، ج ۲، ص ۴۳۵)
یا: «أَیُ رَجُلٍ یَشْتَرِی دَاراً فِیهَا زِیَادَهٌ مِنَ الطَّرِیقِ قَبْلَ شِرَائِهِ إِیَّاهَا فَإِنَّ شِرَاءَهُ جَائِز» (النوادر للاشعری، ص ۱۶۷)
و موارد بسیار دیگر که در آنها «ایّ» در عموم بدلی استعمال نشده و هیچ قرینه‌ای نیز بر این مطلب وجود ندارد.
سومین فرض هم دوران بین هر سه (استغراقی و مجموعی و بدلی) است.


جلسه ۳۶ – ۱۴ آبان ۱۴۰۳

در مساله شک در اقسام عام اولین فرض دوران بین عام استغراقی و مجموعی بود و بحث در آن گذشت.
دومین فرض دوران تکلیف بین عام بدلی (به نحوی که تکلیف با انجام یک فرد امتثال می‌شود) و مجموعی (به نحوی که تکلیف با انجام همه افراد امتثال می‌شود به نحوی که تکلیف امتثال و عصیان واحد دارد) است.
در این فرض اگر مکلف از انجام همه افراد عام تمکن داشته باشد، اصل برائت مقتضی نفی لزوم انجام همه افراد است که در نتیجه با بدلی بودن تکلیف یکسان است. اصل لزوم انجام برخی افراد، معلوم است یعنی چه عام بدلی باشد و چه مجموعی باشد یک فرد را باید انجام داد و مورد از مورد دوران بین اقل و اکثر است و چون اکثر کلفت زائد در مقام جعل بر عهده دارد مجرای برائت است.
اما اگر مکلف از انجام همه افراد تمکن نداشته باشد که اگر عام بدلی باشد تمکن از برخی از افراد برای تکلیف کافی است در نتیجه تکلیف ثابت است ولی اگر عام مجموعی باشد تکلیف از اساس ساقط است و مقتضای اصل برائت عدم وجوب است است که در نتیجه با مجموعی بودن عام یکسان است. در جلسه قبل نیز توضیح دادیم که بین عدم تمکن از اول یا طرو عجز در بعد تفاوتی نیست چون شک در حد تکلیف مجعول است.
فرض سوم دوران بین عام بدلی و عام استغراقی است. اصل لفظی (ظهور) که ثابت کند عام بدلی است یا استغراقی وجود ندارد و اینکه گفته شده است لفظ «ایّ» برای عام بدلی وضع شده است در مقابل لفظ «کلّ» که برای عام استغراقی وضع شده است حرف ناتمامی است و استعمال لفظ «ایّ» در عام استغراقی بسیار شایع است.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: أَیُ‏ رَجُلٍ‏ أَفْزَعَ‏ رَجُلًا عَلَى الْجِدَارِ أَوْ نَفَّرَ بِهِ عَنْ دَابَّتِهِ فَخَرَّ فَمَاتَ فَهُوَ ضَامِنٌ لِدِیَتِهِ فَإِنِ انْکَسَرَ فَهُوَ ضَامِنٌ لِدِیَهِ مَا یَنْکَسِرُ مِنْهُ. (تهذیب الاحکام، جلد ۱۰، ص ۲۲۷)
أَیُّمَا رَجُلٍ‏ قَتَلَهُ الْحَدُّ فِی الْقِصَاصِ فَلَا دِیَهَ لَه‏ (
أَیُّمَا رَجُلٍ‏ عَدَا عَلَى رَجُلٍ لِیَضْرِبَهُ فَدَفَعَهُ عَنْ نَفْسِهِ فَجَرَحَهُ أَوْ قَتَلَهُ فَلَا شَیْ‏ءَ عَلَیْهِ
أَیُّمَا رَجُلٍ‏ اطَّلَعَ عَلَى قَوْمٍ فِی دَارِهِمْ لِیَنْظُرَ إِلَى عَوْرَاتِهِمْ فَرَمَوْهُ فَفَقَئُوا عَیْنَیْهِ أَوْ جَرَحُوهُ فَلَا دِیَهَ لَه (الکافی، ج ۷، ص ۲۹۱)‏
و موارد بسیار زیادی که شکی در استعمال «ایّ» در عام شمولی نیست و به جای تمام آنها می‌توان کلمه «کلّ» را قرار داد و معنا تفاوتی نمی‌کند. بله استعمال «کلّ» در عام بدلی به قرینه نیاز دارد هر چند استعمال صحیح است اما در مورد «ایّ» این طور نیست که استعمال آن در شمول و استغراق به قرینه نیاز داشته باشد. بلکه حتی شاید بتوان گفت لفظ «ایّ» نیز در شمول ظاهر است و استعمال آن در بدلیت به قرینه نیاز دارد و از خصوصیات مقام یا سیاق استعمال می‌شود. لذا اگر گفته شود «خمس ایّ ربح» از آن استفاده نمی‌شود که فرد تخمیس یک ربح واجب است بلکه مفاد آن این است که هر ربحی را باید تخمیس کرد.
توجه به این نکته لازم است که «ایّ» معانی دیگری هم دارد که داخل در محل بحث ما نیستند. مثلا «ایّ» برای استفهام نیز استعمال می‌شود که منظور ما این موارد نیست.
همچنین در بسیاری از موارد که «ایّ» در بدلیت استعمال شده است قرینه دیگری وجود داشته است مثل ظهور امر در تعلق به طبیعت که اطلاق آن اقتضاء می‌کند یک فرد از آن کافی است و تفاوتی ندارد کدام فرد باشد و …
در این صورت به نظر ما مطلقا (چه تمکن از همه افراد داشته باشد یا نداشته باشد)مقتضای اصل برائت نفی کلفت زائد است که در نتیجه با بدلی بودن عام یکسان است. تکلیف به مقدار انجام یک فرد معلوم است و مجرای برائت نیست و بیش از آن مشکوک است و مجرای برائت است.
فرض چهارم دوران بین عام بدلی و مجموعی و استغراقی است یعنی هر سه محتمل باشد. اگر شخص متمکن از همه افراد عام باشد مقتضای اصل برائت نفی کلفت زائدی است که در عام مجموعی و استغراقی وجود دارد و نتیجه با عام بدلی یکسان است.
اگر شخص متمکن از همه افراد عام نباشد مقتضای اصل برائت نفی کلفت زائدی است که در عام بدلی و استغراقی وجود دارد و نتیجه آن با عام مجموعی یکسان است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *