دلالت «بل» اضراب بر حصر

جلسه ۲۶ – ۳۰ مهر ۱۴۰۳

یکی دیگر از کلماتی که ادعا شده است مفید حصر است حرف «بل» اضراب است. مرحوم آخوند می‌فرمایند اضراب موارد متعددی دارد که همه آنها مفید حصر نیست.
اضراب گاهی برای تصحیح غفلت یا سبق لسان است یعنی شخص ابتداء چیزی را از روی غفلت یا سبق لسان و بدون قصد می‌گوید و بعد با اضراب صحیح را می‌گوید. این موارد بر حصر دلالت ندارد و مثل این است که کلمه مضرب عنه را از ابتداء نگفته باشد. معنای «جاء الحسن بل الحسین» این نیست که حسن نیامده است چون اصلا درصدد بیان آن نبود و صرفا بدون قصد و از روی غفلت یا سبق لسان بیان شده است. این جمله مانند این است که از اول گفته شود «جاء الحسین» که از آن فهمیده نمی‌شود حسن نیامده است.
اضراب با «بل» گاهی برای تاکید است و مضرب عنه برای توطئه و تمهید ذکر مضرب بیان شده است و لذا این موارد هم بر حصر دلالت ندارد. به نظر ما این همان مورد ترقی است نه اینکه «بل» تاکید چیزی غیر از «بل» ترقی نیست.
مورد سوم جایی است که «بل» برای بیان این است که آنچه اول گفته با اینکه از روی قصد و اراده بوده، اشتباه بوده است و آن را تصحیح می‌کند. آخوند می‌فرمایند اضراب با «بل» در این مورد مفید حصر است. تفاوت این قسم با قسم اول روشن است. در قسم اول مضرب عنه بدون اراده و قصد گفته شده است و لذا اصلا از آن اخبار نمی‌کند اما در این قسم مضرب عنه از روی قصد و اراده بیان شده و از آن خبر داده است و بعد برای تصحیح اشتباهش می‌گوید آنچه گفتم غلط بود و درستش این است.
حصر در اینجا به معنای نفی حکم مذکور از مضرب عنه و اثبات آن برای مضرب به است. اهمیتی هم ندارد که این دلالت مفهومی باشد یا منطوق.
ایشان در حاشیه کفایه فرموده‌اند در همین قسم سوم نیز در جایی است که اضراب به حسب ثبوت باشد اما اگر به حسب اثبات باشد مفید حصر نیست.
اعراض در مقام ثبوت یعنی از اسناد به مضرب عنه رجوع می‌کند اما اعراض در مقام اثبات یعنی از اثبات آن اسناد به مضرب عنه رجوع می‌کند. مثلا گاهی می‌گوید «جاء زید بل عمرو» و منظورش این است که من در اسناد مجیئ به زید اشتباه کردم و زید نیامده است بلکه عمرو آمده است و گاهی منظورش این است که من در اثبات اسناد مجیئ به زید اشتباه کردم در عین اینکه از روی قصد و اراده آن را گفته‌ام اما نمی‌دانم زید آمده است یا نه ولی عمرو آمده است. نتیجه این می‌شود که نمی‌توان گفت «بل» ظاهر در حصر است.
البته ممکن است گفته شود قسم اول خلاف اصل است چون اصل عقلایی نفی سهو و سبق لسان است و لذا قسم اول از احتمالات خارج می‌شود و بر همین اساس هم اگر فرد بگوید «هذه الدار لزید بل عمرو» ادعای سبق لسان را از او نمی‌پذیرند و همان اقرار اول او را می‌پذیرند علاوه که در کلام معصوم چنین چیزی محتمل نیست. اما اقسام دیگر معینی ندارد و لذا اگر قرینه‌ای نداشته بشد مجمل خواهد بود.


جلسه ۲۷ – ۱ آبان ۱۴۰۳

مرحوم آخوند فرمودند «بل» اضراب اقسامی دارد که فقط برخی از اقسام آن مفید حصر است. ایشان فرمودند گاهی «بل» برای اضراب از چیزی است که بدون قصد و اراده بیان شده است که هیچ دلالتی بر حصر و نفی حکم از مضرب عنه ندارد و گاهی برای ترقی و تاکید است که روشن است مفاد آن خلاف حصر است و اصلا ذکر مضرب عنه برای توطئه و تمهید شمول حکم نسبت به مضرب الیه است. سومین مورد جایی است که اضراب از چیزی برای بیان اشتباه بودن آن و نفی حکم از آن و ثبوت حکم برای مضرب الیه است. ایشان در این مورد تفصیل دادند که اگر این اضراب برای بیان اشتباه در مقام اثبات و غلط بودن اسناد باشد بر حصر دلالت ندارد اما اگر این اضراب و بیان اشتباه برای بیان اشتباه در مقام ثبوت باشد بر حصر دلالت دارد.
با این حال به نظر می‌رسد صحیح همان است که معروف در کلمات است که مستفاد از «بل» اضراب حصر است و ظهور در حصر دارد. (البته حصر نسبی است یعنی به نسبت به قبل «بل» و مضرب عنه است). فروضی که مرحوم آخوند مطرح کرده‌اند اگر چه ثبوتا صحیح هستند و قابل تصورند اما به لحاظ مقام اثبات خلاف ظاهرند.
اولین احتمال که اضراب در مواردی بود که مضرب عنه بدون قصد و اراده بیان شده است خلاف اصل است یعنی اگر کسی در مقام اثبات ادعاء کند که منظور از اضراب بیان سبق لسان بوده است از او پذیرفته نمی‌شود و بر همین اساس هم گفتیم اگر شخص بگوید «هذه الدار لزید بل لعمرو» و ادعاء کند زید به خاطر خطا و سبق لسان بیان شده است از او پذیرفته نمی‌شود. اصل عقلایی این است که کلام از روی قصد و عمد و اراده صادر شده است و حمل لفظ بر سهو و خطا به دلیل نیاز دارد و البته این بنای عقلایی به مساله لفظ هم اختصاص ندارد بلکه در همه افعال بشری جاری و ساری است.
باید توجه کرد که ادعای سهو ظهور را منقلب نمی‌کند بلکه صرفا بیان آن از روی عمد و قصد و اراده را انکار می‌کند. پس «بل» اضراب برای بیان سهو و عدم عمد اگر چه معقول است اما خلاف بنای عقلایی است و عقلاء چنین ادعایی را نمی‌پذیرند مگر اینکه شخص بتواند آن را اثبات کند.
دومین احتمال این بود که «بل» برای ترقی و تاکید باشد. این مورد نیز اگر چه معقول است بلکه به قرینه نیاز دارد و با آن قرینه اصلا حصر محتمل نیست مثلا اگر گفت «لایجوز قتله بل ضربه» اصلا حصر محتمل نیست. اما در جایی که هم ترقی محتمل است و هم حصر، بیان ترقی به قرینه نیاز دارد.
سومین احتمال این بود که «بل» برای اضراب و نفی اسناد در مقام اثبات باشد این احتمال نیز خلاف اصل است چون این احتمال نیازمند تقدیر است و تقدیر خلاف اصل است. در جایی که شخص می‌گوید «جاء الحسن» ظاهر آن حکم به مجیئ حسن است نه حکم به علم به مجیئ او. البته حکم به مجیئ بر ادعای علم مبتنی است و از کلام ادعای علم هم استفاده می‌شود اما نه اینکه این مدلول استعمالی آن باشد. «بل» اعراض از حکم مذکور است که همان مجیئ حسن است نه از حکم غیر مذکور که علم به مجیئ حسن باشد.
در برخی کلمات برای این قسم به این جمله مثال زده شده که «اکرم زیدا لانه شاعر بل لانه عالم» و گفته‌اند «بل» در اینجا نفی نمی‌کند که زید شاعر نیست یعنی فرض کرده‌اند که اگر «بل» بر حصر دلالت کند باید شاعر بودن زید را نفی کند در حالی که این صحیح نیست و در این مثال «بل» برای اضراب از علت وجوب اکرام است و مفاد آن دقیقا همین است که شاعر بودن زید علت وجوب اکرام نیست بلکه عالم بودنش علت است.
در نتیجه ظهور «بل» در همان اضراب به خاطر تصحیح اشتباه در مقام ثبوت است که خود آخوند پذیرفتند بر حصر دلالت دارد و احتمالاتی که مرحوم آخوند بیان کرده‌اند همگی در مقام اثبات به قرینه نیاز دارند.
مرحوم آخوند در ادامه به بررسی افاده حصر با تعریف مسند الیه با لام پرداخته‌اند. آیا اگر گفته شد «الائمه اثنی عشر» دلالت می‌کند که ائمه فقط دوازده نفرند یا چنین دلالتی ندارد؟
ایشان فرموده‌اند تعریف مسند الیه مفید حصر نیست و توضیح آن خواهد آمد.


جلسه ۲۸ – ۲ آبان ۱۴۰۳

گفتیم به نظر ما کلمه «بل» بر حصر دلالت دارد مگر اینکه قرینه‌ای بر خلاف آن باشد. ممکن است گفته شود این بحث ثمره‌ای ندارد چون تنها جایی که «بل» بر حصر دلالت دارد مواردی است که اعراض از مضرب عنه در مقام ثبوت باشد یعنی قصدش ابطال آن چیزی باشد که اول گفته و اثبات چیزی که بعد گفته است و این احتمال در کلام پیامبر و ائمه علیهم السلام محتمل نیست چون از خطا و اشتباه معصومند و محتمل نیست آنچه اول فرموده‌اند خطا بوده باشد و بعد با «بل» آن را تصحیح کنند. در حق ایشان نه خطای در مقام اثبات و نه خطای در مقام ثبوت جا ندارد پس «بل» مستعمل در کلام ایشان (که ثمره اصولی به لحاظ آن است) هیچ‌گاه به این معنا نخواهد بود.
تصویر ما از این مساله در جایی است که امام علیه السلام از دیگران قولی را نقل کند مثلا بفرمایند «می‌گویند پیامبر این طور فرموده بلکه این طور فرموده» که منظور این است که آنها اشتباه نسبت می‌دهند یا دروغ می‌گویند و آنچه پیامبر فرموده چیز دیگری است. این در حقیقت قسم دیگری از «بل» است و این معنا مفید حصر است و بر این اساس بحث بی‌ثمر نیست.


جلسه ۳۰ – ۶ آبان ۱۴۰۳

دوم: گفتیم از کلمه «بل» انحصار استفاده می‌شود و بعد هم گفتیم «بل» اضراب که در موارد اشتباه است و بر حصر دلالت می‌کند در کلمات معصومین علیهم السلام هم وجود دارد که در مواردی است که مضرب عنه از قول دیگران نقل می‌شود. هم چنین موارد متعددی است که امام علیه السلام خودشان به «بل» شروع می‌کنند. یعنی راوی از او سوال کرده است و در سوال دو چیز را پرسیده و امام علیه السلام با «بل» یکی را تعیین کرده‌اند و دیگری را نفی کرده‌اند و بلکه در برخی موارد «بل» مقدر است و بر اساس همین تقدیر «بل» مفهوم دارد مثل روایتی که در مورد شهادت بر زن وارد شده است که امام علیه السلام فرموده‌اند:
کَتَبَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فِی رَجُلٍ أَرَادَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَى امْرَأَهٍ لَیْسَ لَهَا بِمَحْرَمٍ هَلْ یَجُوزُ لَهُ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْهَا مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ وَ یَسْمَعَ کَلَامَهَا إِذَا شَهِدَ عَدْلَانِ أَنَّهَا فُلَانَهُ بِنْتُ فُلَانٍ- الَّتِی تُشْهِدُکَ وَ هَذَا کَلَامُهَا أَوْ لَا تَجُوزُ الشَّهَادَهُ عَلَیْهَا حَتَّى تَبْرُزَ وَ تُثْبِتَهَا بِعَیْنِهَا فَوَقَّعَ ع تَتَنَقَّبُ وَ تَظْهَرُ لِلشُّهُودِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۶۷)
در این مورد با اینکه امام علیه السلام «بل» را ذکر نکرده‌اند اما در کلام ایشان مقدر است و معنای آن این است که نه لازم است زن اسفار الوجه کند و نه لازم است شهود او را معرفی کنند بلکه نقاب بزند و در نزد شهود حاضر بشود.
با این حال موارد زیادی وجود دارد که امام علیه السلام از «بل» برای نفی موارد دیگر و اثبات حکم برای مضرب الیه استفاده کرده‌اند:
… عَنِ الرَّجُلِ یُجْنِبُ وَ مَعَهُ قَدْرُ مَا یَکْفِیهِ مِنَ الْمَاءِ لِوُضُوءِ الصَّلَاهِ أَ یَتَوَضَّأُ بِالْمَاءِ أَوْ یَتَیَمَّمُ قَالَ لَا بَلْ یَتَیَمَّم … (من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۰۵)
أَخْبَرَنِی بِهِ الشَّیْخُ أَیَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَالَ أَخْبَرَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ وَ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ غَالِبِ بْنِ الْهُذَیْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْن عَلَى الْخَفْضِ هِیَ أَمْ عَلَى النَّصْبِ قَالَ بَلْ هِیَ عَلَى الْخَفْضِ. (تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۷۰)
دقت کنید که ما با این استعمالات نمی‌خواهیم وضع «بل» برای انحصار را اثبات کنیم بلکه وضع آن را به بیان دیگری از قبل اثبات کرده‌ایم بلکه این موارد ذکر مواردی از «بل» اضرابی در روایات است تا این توهم دفع شود که چون ائمه علیهم السلام معصومند «بل» اضراب در کلمات آنها استعمال نمی‌شود.
سوم: قبلا به تبع کلمات ادباء گفتیم که «بل» گاهی در تاکید استعمال می‌شود اما به نظر ما «بل» یک معنا بیشتر ندارد که همان اضراب و حصر است و ترقی و تاکید با حصر منافات ندارد و معنای «بل» در این موارد هم نفی سابق است اما نفی سابق گاهی نفی به طور کلی است مثل «جاء زید بل عمرو» و گاهی نفی حدّ سابق یا توهم آن است مثل اینکه بگوید «جاء الرجال بل النساء» که یعنی حدّ بودن رجال را نفی می‌کند و اینکه این طور نیست که فقط مردان آمده باشند. پس «بل» همیشه نفی سابق است اما گاهی نفی سابق از اصل است و گاهی نفی حدّ آن است، «بل» در این موارد هم موکد حصر است اما حصر آن نسبی است یعنی توهم حصر و حدّ در مضرب عنه را نفی می‌کند و آن را در مضرب الیه اثبات می‌کند. حصری که در مورد «بل» ادعاء شده است حصر نسبی است یعنی در مثل «جاء زید بل عمرو» معنای حصر این است که زید نیامده است و عمرو آمده است. در مثل «جاء الرجال بل النساء» هم معنای آن این است که این طور نیست که فقط مردان آمده باشند بلکه مردان و زنان آمده‌اند پس در این موارد هم «بل» حدّ بودن مضرب عنه را نفی می‌کند و آن را برای مضرب الیه اثبات می‌کند.
دقت به این مطلب هم لازم ست که لازم نیست قبل حتما حدّ باشد بلکه توهم حدّ هم برای صحت استعمال «بل» کافی است تا بر اساس آن توهم حدّ بودن مضرب عنه را نفی کند و آن را برای مضرب الیه اثبات کند. بر همین اساس معتقدیم اگر توهم حصر هم وجود نداشته باشد استعمال «بل» صحیح نیست.
حقیقت ترقی همین است که تصور نشود حدّ این است بلکه چیزی دیگر است و حتی اگر ترقی معنای دیگری هم باشد، چیزی است که از جمله فهمیده می‌شود نه اینکه «بل» در آن استعمال شده باشد. به عبارت دیگر «بل» در مورد ترقی استعمال شده است اما نه اینکه خود «بل» در معنای ترقی استعمال شده باشد.
نتیجه اینکه به نظر ما «بل» یک معنا بیشتر ندارد و اینکه مرحوم آخوند معانی متعدد برای «بل» تصور کردند و بر اساس آن به اجمال حکم کردند ناتمام است.


جلسه ۳۱ – ۷ آبان ۱۴۰۳

گفتیم «بل» یک معنا بیشتر ندارد که همان نفی امر سابق نسبت به مضرب عنه و اثبات آن برای مضرب الیه است و این معنا حتی در موارد «بل» تأکید و ترقی هم وجود دارد به این بیان که امر سابق (که از قبل بل نفی می‌شود و برای بعد از بل اثبات می‌شود) در این موارد حدّ کلام است یعنی ثقل کلام را از قبل نفی می‌کند و برای بعد اثبات می‌کند و این معنا گاهی مستلزم ترقی است مثل «زید یملک درهما بل درهمین» و گاهی مستلزم تنزیل است مثل «زید لایملک دینارا بل درهما». پس نفی حدّ سابق و اثبات آن برای مضرب عنه که همان حصر است، گاهی مستلزم ترقی است و گاهی مستلزم تنزل است.
مؤکد اینکه «بل» در همه موارد (حتی در موارد ترقی) در حصر استعمال می‌شود این است که در بسیاری از موارد این کلمه به همراه «لا» استعمال می‌شود حتی مواردی که «بل» برای ترقی است و این نوع استعمال هم در کلام عرب وجود دارد و هم در روایات.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *