جلسه ۷۵ – ۱۱ بهمن ۱۳۹۵
مسأله إذا أفسد الأجیر للخیاطه أو القصاره أو التفصیل الثوب ضمن و کذا الحجام إذا جنى فی حجامته أو الختان فی ختانه و کذا الکحال و البیطار و کل من آجر نفسه لعمل فی مال المستأجر إذا أفسده یکون ضامنا إذا تجاوز عن الحد المأذون فیه و إن کان بغیر قصده لعموم من أتلف و للصحیح عن أبی عبد الله ع: فی الرجل یعطى الثوب لیصبغه فقال ع کل عامل أعطیته أجرا على أن یصلح فأفسد فهو ضامن بل ظاهر المشهور ضمانه و إن لم یتجاوز عن الحد المأذون فیه و لکنه مشکل فلو مات الولد بسبب الختان مع کون الختان حاذقا من غیر أن یتعدى عن محل القطع بأن کان أصل الختان مضرا به فی ضمانه إشکال
اگر فرد را برای انجام کاری اجیر کنند و در حین انجام کار و به خاطر همان کاری که بر آن اجیر شده بوده است عین تلف شود اجیر ضامن است. البته در مواردی که فرد از حد کار ماذون فراتر رود و عین تلف شود.
این حرف مطابق با قاعده است و علاوه بر قاعده روایات متعددی هم در این بحث وارد شده است که قبلا آنها را خواندیم و مرحوم سید فقط به یک روایت در اینجا اشاره کردهاند.
و ما قبلا در ضمن مساله ضمان اجیر روایات را متعرض شدیم و بحث را به صورت مفصل آنجا مطرح کردیم.
و بعد مرحوم سید میفرمایند ظاهر مشهور این است که حتی اگر اجیر از عمل مورد اجاره تعدی هم نکند و عین مورد عمل را اتلاف کند ضامن است. مثلا فرد را ختنه کند و همان مقدار متعارف را هم قطع کند، اما در اثر ختنه کردن فرد بمیرد ظاهر مشهور ضمان اجیر در همین موارد هم هست.
و بعد سید میفرمایند ولی این مشکل است چون در این موارد اجیر تعدی نکرده است.
در کلمات علماء اینجا اضطرابی وجود دارد و برخی گفتهاند در این موارد سبب اقوی از مباشر است و لذا نباید اجیر ضامن باشد بلکه کسی که اجیر را اجاره کرده است ضامن است.
در این موارد اجیر همان خواسته مستاجر را انجام داده است و چیزی بیش از آن انجام نداده است.
این حرف به نظر ناشی از غفلت است و اینکه گفته میشود سبب اقوی از مباشر است دو معنا دارد که هیچ کدام در اینجا قابل انطباق نیست.
یک معنای اقوی بودن سبب از مباشر، این است که در برخی موارد به خاطر ضعف مباشر، عمل مستند به سبب است مثلا بچه غیر ممیز را بر انجام کاری امر کنند در اینجا سبب ضامن است و عمل مستند به سبب است و بچه غیر ممیز که مباشر در کار بود، مثل آلت برای انجام کار است.
و معنای دیگر اقوی بودن سبب از مباشر در موارد غرور و اغراء است یعنی مباشر آلت نیست بلکه اراده دارد. در این مورد کار به مباشر منتسب است اما مسئولیت کار بر عهده سبب است و این هم خلاف قاعده است.
انتساب فعل به سبب، مطابق با قاعده است و همه جا، فعل به سبب منتسب و مستند است اما اینکه مسئولیت مباشر را شامل نباشد و فقط منحصر در سبب باشد خلاف قاعده است و لذا فقط به مواردی که دلیل خاص داشته باشد میتوان به اقوی بودن سبب از مباشر به این معنا حکم کرد.
خلاصه اینکه اقوی بودن سبب از مباشر به معنای این نیست که فعل مستند به مباشر نیست و فقط به سبب مستند است بلکه یعنی مسئولیت بر عهده سبب است.
و ما ضابطه را این طور بیان کردیم که اگر اراده مستقلی واسطه شود فعل اصلا به سبب مستند نیست مثلا کسی چاقو را دیگری میدهد و میگوید فرد سومی را بکش در اینجا قتل اصلا به کسی که چاقو را داده است مستند و منتسب نیست.
اما اگر اراده مستقلی واسطه نشود فعل هم به مباشر مستند است و هم به سبب مستند است.
و اگر اصلا ارادهای واسطه نشود، فعل فقط به سبب مستند است.
اما در محل بحث ما که فرض جایی است که اجیر همان چیزی را که مستاجر خواسته است انجام داده اقوی بودن سبب از مباشر به چه معناست؟ آیا به معنای عدم انتساب فعل به اجیر است که اشتباه است و فعل به خود اجیر هم مستند است و اگر به معنای عدم مسئولیت اجیر است که باید بر آن دلیل داشته باشیم.
از نظر ما علت حرف سید اقوی بودن سبب از مباشر نیست بلکه علت عدم ضمان اجیر، اهدار مالک است و خود مالک در همان کار به او اذن داده است و در این موارد اجیر ضامن نیست.
بله اگر جایی اذن مالک مقید باشد به عدم اهمال اجیر در این صورت اگر اجیر اهمال کند ضامن است.
مثلا لباسی را به اجیر داده است و گفته است این را در آب فرو ببر و اجیر میداند اگر این کار را بکند لباس خراب میشود در این صورت اجیر ضامن است. یا نظیر جایی که فرد پارچهای را به خیاط میدهد که آن را برای عبا برش بزند و اجیر میداند که این پارچه برای عبا کم است اگر برش بزند ضامن است.
پس اهدار مالک در مواردی است که اجیر به تلف شدن علم نداشته باشد و گرنه در موارد علم اجیر به تلف با اطلاق اذن از طرف مستاجر، باز هم اجیر ضامن است مگر اینکه اذن او تصریح به اطلاق داشته باشد یعنی حتی مستاجر حتی با اعلام اجیر بر تلف باز هم اذن داده باشد.
و این همان حرفی است که مرحوم آقای خویی در ضمن مساله هشتم ذکر کرده است و به نظر ما همان نکته در اینجا هم هست.
خلاصه اینکه سید میفرمایند اگر اجیر از عمل مورد اذن تعدی نکند حکم به ضمان اجیر مشکل است و ما عرض کردیم اجیر قطعا ضامن نیست به خاطر اهدار از طرف مالک.
و البته مرحوم آقای خویی یک مورد را استثناء کردهاند و آن در موارد قتل است. مثلا مستاجر ختان را برای ختنه کردن اجیر کرده است و او هم فقط ختنه کرده است اما فرد مرد. در این صورت به خاطر قاعده لایبطل دم امرئ مسلم، خود ختان ضامن است چون فعل را او انجام داده است و خود او هم ضامن است.
عرض ما این است که این استدلال به این قاعده تمام نیست و خواهد آمد.