چهارشنبه، ۲۰ دی ۱۴۰۲
جهت دیگر بحث در مورد اخرس این است که بعد از پذیرش اینکه وظیفه اخرس در قرائت اشاره به انگشت و تحریک لسان است اگر اخرس در ضمن نماز مقاصد خودش را که جزو نماز نیستند با اشاره منتقل کند نمازش باطل است؟ در مساله اختلاف نظر وجود دارد و برخی گفتهاند بر این اساس که اشاره اخرس جایگزین تکلم او است پس اشاره به هر مقصودی مثل تکلم در نماز است که مبطل است. روایت سکونی اشاره اخرس را تکلم قرار داده است و لذا اگر به چیزی در نماز اشاره کند مثل این است که تکلم کرده است. در نتیجه کسی که اخرس نیست اگر در نماز به چیزی اشاره کند نمازش باطل نیست چون اشاره تکلم نیست اما اخرس اگر در نماز به چیزی اشاره کند نمازش باطل است چون اشاره او تکلم است و یکی از مبطلات نماز تکلم است.
در حقیقت این عده از علماء مفاد روایت سکونی را این دانستهاند که «اشاره الاخرس تکلم» یعنی همان طور که از این روایت نسبت به سایر مواردی که در آن مذکور نیست (مثل تکبیره الاحرام) الغای خصوصیت میشود، همچنین از این روایت نسبت به کلام مبطل هم الغای خصوصیت میشود. پس اگر اخرس در نماز به چیزی اشاره کند مثل این است که تکلم کرده است.
در مقابل از کلمات برخی علماء استفاده میشود که اشاره به سایر امور در نماز موجب بطلان نماز اخرس نیست و به نظر ما هم حق همین است که اشاره اخرس مبطل نماز او نیست چون دلیل نیامده است که «کلام اخرس اشاره او است» یا «اشاره اخرس کلام است». اگر در روایت چنین تعابیری آمده بود گفته میشد مفاد آنها بالحکومه این است که اشاره اخرس کلام است و این روایات بر هر چه متضمن کلام باشند حکومت داشتند چه کلام واجب و چه کلام ممنوع. و به عبارت دیگر چنین دلیلی بر دلیل مبطل بودن تکلم هم حکومت داشت همان طور که بر دلیل لزوم تکلم به حمد و سوره حکومت داشت.
آنچه در روایت سکونی ذکر شده است این است که تلبیه و تشهد و قرائت اخرس در نماز به اشاره است و این لسان حکومت نیست.
قول به مبطل بودن اشاره اخرس در نماز بر اساس حکومت نیست بلکه بر اساس الغای خصوصیت است و ادعای الغای خصوصیت از این روایت ناتمام است و اگر هم بر اساس توهم حکومت باشد بطلانش از آنچه گفتیم روشن شد.
با این حال توضیح بیشتر مطلب خواهد آمد.