چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹
مرحوم آخوند به مدلول جمل خبری مستعمل در مقام انشاء اشاره کردهاند و البته این بحث به انشاء طلب اختصاصی ندارد بلکه در مورد انشاء ترک و زجر هم هست.
مرحوم آخوند در این موضوع چند مطلب را بیان کردهاند. یکی اصل استعمال جمل خبری در مقام انشاء با قطع نظر از اینکه مدلول آن وجوب است یا استحباب. دیگری دلالت جمل خبری مستعمل در مقام انشاء بر وجوب و سوم منشأ دلالت بر وجوب.
ایشان مفروض گرفتهاند که این جمل در حکایت استعمال نشدهاند بلکه در انشاء استعمال شدهاند و بر اینکه شارع در مقام اخبار از خارج و وقوع و تحقق نیست قرینه داریم و بعد هم میفرمایند این جمل در وجوب ظاهرند و بلکه دلالت آنها بر وجوب از دلالت صیغه امر هم محکمتر است.
ایشان میفرمایند مدلول استعمالی این جمل در مقام انشاء همان مدلول استعمالی در مقام حکایت و اخبار است و مدلول استعمالی آنها در دو مقام متفاوت نیست و در هر دو جا مدلول استعمالی حکایت از تحقق مدلول است بلکه داعی در این دو مقام متفاوت است. خصوصیت بعث و تحریک و طلب و عدم رضایت به ترک، اگر چه مدلول قضیه است اما مستعمل فیه لفظ نیست بلکه از قرینه دیگری فهمیده میشود و آن قرینه همان استعمال جمله در کلام مشرع و مقنن است. البته این با مجاز بودن استعمال جمل خبری در مقام انشاء منافات ندارد که قبلا توضیح دادیم مجاز بودن در اینجا به معنای استعمال در غیر موضوع له نیست بلکه به معنای استعمال به غیر وضع است. استعمال جمل خبری و حکایت از تحقق به داعی بعث و تحریک و تنبیه به عدم رضای به ترک، مجاز است چون استعمال به غیر وضع است. همان طور که قبلا توضیح دادیم قیود و شرایط وضع یا موضوع له با اینکه از لفظ فهمیده میشوند اما جزو معنای موضوع له نیستند. لفظ بر این قیود (قید وضع یا موضوع له) دلالت دارد اما دلالت آن استعمالی نیست.
پس بین مستعمل فیه جمل خبری در مقام اخبار و مستعمل فیه جمل خبری در مقام انشاء هیچ تفاوتی نیست و مستعمل فیه در هر دو خبر از وقوع و تحقق است تنها تفاوت در داعی است. داعی در مقام اخبار، حکایت از وقوع در خارج است و داعی در مقام انشاء بیان عدم رضایت به ترک است.
بعد اشکالی را مطرح کردهاند که اگر مستعمل فیه جمل خبری در مقام انشاء همان مستعمل فیه در مقام حکایت است باید این جمل کذب باشند چرا که حکایت از وقوع امری که در خارج محقق نشده است کذب است و فرض هم این است که مستعمل فیه جمل خبری در مقام انشاء همان حکایت از وقوع است.
و جواب دادهاند که کذب در جایی است که داعی حکایت و اخبار از وقوع در خارج باشد اما در جایی که داعی انشاء است عدم تحقق در عالم خارج کذب نیست لذا ملاک صدق و کذب در جمل کنایی آن مدلول نهایی است نه مدلول استعمالی. در مثل «زید کثیر الرماد» وقتی کذب است که زید جواد نباشد اما اگر زید جواد باشد جمله صادق است حتی اگر هیچ خاکستری هم در خانه زید نباشد چه برسد به اینکه خاکستر خانهاش زیاد باشد. در این جا هم مدلول استعمالی مطابق با واقع نیست اما ملاک در صدق و کذب، مدلول استعمالی نیست بلکه آن مدلول تفهیمی و نهایی است. وقتی مدلول نهایی از جمل خبری مستعمل در مقام انشاء، بعث و تحریک باشد عدم تحقق مدلول در خارج مستلزم کذب نیست.
در ادامه فرمودهاند جمل خبری مستعمل در مقام انشاء بر وجوب دلالت دارند چون آنچه مناسب با معنای حقیقی این جمل است (حکایت از وقوع خارجی) انشاء وجوب است نه انشاء استحباب. درست است که داعی اخبار یا انشاء جزو معنای موضوع له نیست اما ظهور جمل خبری در حکایت از وقوع خارجی به داعی اخبار است و حکایت از وقوع خارجی به داعی انشاء خلاف ظاهر و مجاز است اما مناسبت بین داعی الزام و اخبار از وقوع خارجی است نه بین استحباب و تشویق و اخبار از وقوع مگر اینکه قرینه خاصی بر استحباب باشد.
پس با وجود قرینه بر عدم اراده معنای حقیقی، به خاطر تناسب بین معنای حقیقی و انشاء وجوب و الزام جمله خبری بر آن حمل میشود و حمل آن بر معنای استحباب و تشویق به انجام کار نیازمند به قرینه دیگری است.
درست است که هم تفهیم وجوب و هم استحباب با جمل خبری مجاز است اما به خاطر مناسبت وجوب با معنای حقیقی، همان قرینه بر عدم اراده معنای حقیقی برای حمل بر وجوب و الزام کافی است و بیان استحباب نیازمند به قرینه زائد است.
کلام آخوند در مقابل سایر مبانی است مثل اینکه مستعمل فیه جمل خبری در مقام انشاء همان حکایت اما مقید است مثلا معنای «اعاد» این است که او اگر اراده امتثال داشته باشد اعاده خواهد کرد پس این جمله خبری اصلا بر انشاء دلالت ندارد بلکه بر حکایت مقید دلالت میکند اما مرحوم آخوند میفرمایند این جمله بر انشاء دلالت دارد و اینکه اعاده مطلوب و واجب است اما مستعمل فیه این جمله با مستعمل فیه آن در مقام اخبار یکی است و این طور نیست که این جمله در مفهوم انشاء استعمال شده باشد. یعنی جمل خبری در مقام انشاء در همان حکایت از خارج استعمال شدهاند اما با قرینه از آنها انشاء طلب و وجوب فهمیده میشود.
و البته همان چیزی که مرحوم آخوند در بحث صیغه فرمودند در اینجا هم هست یعنی همین انشاء طلب گاهی به داعی حکم تکلیفی است و گاهی به داعی ارشاد است.
۱ آذر ۱۳۹۹
بحث به استعمال جمل خبری در مقام انشاء رسیده بود. مرحوم آخوند فرمودند این جمل بر وجوب دلالت میکنند اما نه اینکه معنای مستعمل فیه در این موارد با موارد استعمال در مقام اخبار متفاوت است بلکه معنای مستعمل فیه در هر دو مقام یکی است و تفاوت فقط در داعی استعمال است. و گفتیم این از تطبیقات همان کبرای کلی است که مرحوم آخوند پذیرفته است که داعی یا قید وضع یا قید موضوع له است و جزو مستعمل فیه نیست هر چند اگر نباشد استعمال حقیقی نخواهد بود.
جمل خبری مستعمل در مقام انشاء در همان اخبار و حکایت از وقوع خارجی استعمال شدهاند اما داعی بر این استعمال بیان عدم رضایت بر ترک است.
ایشان فرمودند درست است که جمله خبری را به صورت مجازی هم میتوان در طلب وجوبی استعمال کرد و هم در طلب استحبابی اما صرف وجود قرینه بر عدم اراده معنای حقیقی (حکایت به داعی اخبار از تحقق خارجی) برای حمل لفظ بر وجوب کافی است و بیان استحباب نیازمند به قرینه زائد است و علت آن هم وجود مناسبت بیشتر بین معنای حقیقی و وجوب است. یعنی حکایت به داعی اخبار از تحقق خارجی با لزوم وقوع در خارج مناسبت بیشتری دارد. پس مناسبت بین معنای حقیقی که حکایت به داعی اخبار از تحقق خارجی است و وجوب بیشتر است تا استحباب.
وزان استعمال جمل خبری در استحباب، وزان استعمال صیغه امر در استحباب است. در استعمال صیغه امر در استحباب معنای استعمالی صیغه امر، طلب الزامی است اما به داعی تاکد استحباب استعمال شده است. اینکه معنای استعمالی صیغه طلب الزامی است به این علت است که قرینه منفصل در مدلول استعمالی تغییری ایجاد نمیکند. همان طور که قرینه بر تخصیص عموم موجب تغییری در مراد استعمالی عموم نمیشود.
پس مدلول صیغه امر وجوب و الزام است و اگر قرار باشد مراد استحباب هم باشد باید بین معنای استعمالی و استحباب مناسبتی وجود داشته باشد مثل تاکد استحباب و شاید حتی اصلا استعمال امر در مستحبات غیر موکد غلط هم باشد. اینکه در کلمات علماء شایع است که جمع بین امر و قرینه به حمل امر به استحباب است اگر منظور استحباب موکد باشد حرف صحیحی است ولی اگر منظور هر مستحبی حتی کمترین درجه مطلوبیت باشد حرف صحیحی نیست و این استحباب با معنای امر مناسبت ندارد.
یکشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۹
مرحوم آخوند فرمودند جمل خبری مستعمل در مقام انشاء در همان معنای حکایت از وقوع استعمال شدهاند اما به داعی انشاء و عدم رضایت به ترک.
در مقابل برخی معتقدند این جملات همان طور که میتوانند در وجوب استعمال شوند ممکن است در استحباب یا جامع بین وجوب و استحباب استعمال شوند و لذا این جملات مجمل خواهند بود.
نظر سوم این است که جمل خبری مستعمل در مقام انشاء در همان حکایت از وقوع استعمال شدهاند و داعی هم همان اخبار است (بر خلاف نظر مرحوم آخوند) اما این اخبار از مقید است مثلا «یعید الصلاه» اخبار از وقوع خارجی است اما این وقوع خارجی مقید است به اینکه اگر قصد امتثال داشته باشد و این معنا به تلازم بر طلب هم دلالت دارد.
قبلا تذکر دادیم مرحوم آخوند داعی را جزو معنای مستعمل فیه نمیداند هر چند لفظ بر آن هم دلالت دارد اما این دلالت به استعمال نیست. همان طور که امر حتما بر اینکه داعی بعث و تحریک است دلالت میکند اما داعی بعث و تحریک مستعمل فیه امر نیست همان طور که جزو موضوع له هم نیست. در جمل خبری مستعمل در مقام انشاء هم داعی خارج از مستعمل فیه و موضوع له است. با این حال استعمال جمل خبری در حکایت و اخبار به داعی انشاء مجازی است و اگر چه معانی مجازی متعددند اما وجود مناسبت بیشتر بین معنای حقیقی و معنای وجوب موجب میشود با قرینه صارف از معنای حقیقی، این جمل بر وجوب حمل شوند (این مناسبت بیشتر و اقرب مجاز بودن به حسب ظهور است و در دوران بین معانی مجازی متعدد لفظ حتما بر اقرب مجازاتی که موافق با ظهور باشد حمل میشود) و بلکه دلالت آنها بر وجوب از دلالت امر بر وجوب هم آکد است. (به همان نکتهای که در جلسه قبل عرض کردیم که استعمال امر در استحباب با قرینه صحیح است (از نظر مشهور) ولی استعمال جمل خبری مستعمل در مقام انشاء در استحباب خیلی خلاف ظاهر است بلکه در مستحبات معمولی شاید حتی غلط هم باشد و لذا دلالت این جمل بر وجوب آکد از دلالت صیغه امر بر وجوب است.)
اشکالی مطرح شد که اگر مدلول استعمالی جمل خبری در مقام انشاء همان حکایت و اخبار از وقوع خارجی باشد لازمه آن کذب است.
مرحوم آخوند جواب دادند که ملاک در کذب مقصود تفهیمی است نه مدلول استعمالی. یعنی اگر مقصود تفهیمی خلاف واقع باشد کلام کذب خواهد بود و چون داعی و مقصود تفهیمی در این جا، انشاء وجوب است به کذب هم متصف نخواهد شد.
مرحوم آخوند میفرمایند:
«فإن تلک النکته إن لم تکن موجبه لظهورها فیه فلا أقل من کونها موجبه لتعینه من بین محتملات ما هو بصدده فإن شده مناسبه الإخبار بالوقوع مع الوجوب موجبه لتعین إرادته إذا کان بصدد البیان مع عدم نصب قرینه خاصه على غیره فافهم.»
آنچه گفتیم اگر موجب ظهور جمل خبری در وجوب نباشند حداقل موجب تعین وجوب خواهد بود و در این صورت امر دائر است بین اینکه اراده استعمالی به همین متعین تعلق گرفته باشد یا به مجمل و اصل بیان اقتضاء میکند لفظ در وجوب به کار رفته باشد پس این اصل ظهور را میسازد. این همان اصلی است که بارها گفتهایم که اگر امر دائر بین تعیین و تردید باشد اصل بیان و عدم تردید و اجمال است. پس خود این تعین ظهور نمیسازد بلکه مقدمات حکمت ظهور میسازد.
توضیح بیشتر مطلب: برای اطلاق امر به یکی از این دو امر نیاز داریم: اجمال اثباتی یا تقیید ثبوتی.
اینکه گفته میشود اطلاق مقتضی عدم تقیید است از این جهت است که به حسب ثبوت، تقیید نیازمند به جعل است و تناسب بین مقام اثبات و مقام ثبوت اقتضاء میکند که اگر در مقام اثبات تقییدی نبود در مقام ثبوت هم تقیید نیست. عدم تقیید در مقام ثبوت مستلزم اطلاق در مقام اثبات است و اطلاق و عدم تقیید در مقام اثبات کاشف از عدم تقیید در مقام ثبوت است.
اما گاهی منشأ اطلاق اجمال اثباتی است نه تقیید ثبوتی. یعنی چون در فرض عدم تقیید در مقام اثبات لفظ دائر بین اجمال و تعین میشود و اجمال خلاف اصل است، لفظ بر تعیین حمل میشود. بنابراین در دوران امر بین اجمال و تعین لفظ بر اساس اصل بیان و مقدمات حکمت بر معنای متعین حمل میشود.
از همین مطلب تفاوت دلالت صیغه امر بر وجوب بر اساس اطلاق و دلالت جمل خبری مستعمل در مقام انشاء بر وجوب بر اساس اطلاق معلوم میشود. دلالت اطلاق صیغه امر بر وجوب بر اساس همان عدم تقیید ثبوتی است یعنی چون استحباب نیازمند قرینه است اطلاق در مقام اثبات کاشف از عدم تقیید در مقام ثبوت است اما دلالت جمل خبری مستعمل در مقام انشاء بر اساس اطلاق از جهت اطلاق اثباتی و دوران بین اجمال و تعیین است.
۳ آذر ۱۳۹۹
بحث در جمل خبری مستمعل در مقام انشاء بود. مرحوم آقای صدر فرمودهاند جمل خبری مستعمل در مقام انشاء سه گونهاند که برخی بر وجوب دلالت میکنند و برخی نه.
گاهی طلب با کلمات و صیغی انشاء میشود که بر معنای حرفی و نسبت ارسال دلالت دارند. در این موارد وجوب استفاده میشود.
گاهی طلب با کلمات و صیغی انشاء میشوند که متضمن جعل الشیء علی العهده هستند که دلالت آن هم بر وجوب روشن است.
و گاهی غیر از این امور است مثل تعابیری مثل محبوبیت و کراهت و … که اعم از وجوبند و با استحباب هم سازگارند.
برخی دیگر از بزرگان در این بحث به الفاظ اشاره کردهاند و در مورد آنها بحث کردهاند. مثلا «ینبغی» بر وجوب دلالت دارد یا نه؟ یا الفاظی مثل «یکره» و … البته ما میگفتیم بعید نیست لفظ «یکره» تعبدا بر حرمت دلالت کند چرا که در روایتی این طور آمده است: «وَ لَمْ یَکُنْ عَلِیٌّ ع یَکْرَهُ الْحَلَالَ» اما جای این بحث در اینجا نیست.
مرحوم آقای بروجردی گفتهاند وجوب به بنای عقلاء است و لذا امر بر وجوب حمل میشود. (این کلام نباید با مبنای مرحوم نایینی خلط شود). ظاهر کلام آقای بروجردی این است که وجوب امری مجعول است ولی بنای عقلاء بر حمل امر بر وجوب است و شاید این نظیر آن مطلبی باشد که ما قبلا مطرح کردیم که بنای عقلاء در این موارد بر احتیاط است و حمل امر بر وجوب بر اساس احتیاط باشد.
در ادامه مقرر به ایشان مطلبی نسبت دادهاند که به نظر اشتباه است و مرحوم آقای بروجردی هم آن را نفرمودهاند و آن مطلب اینکه:
اوامر دو قسمند: اوامر مولوی که از ائمه علیهم السلام به عنوان حاکم و متصدی امر و ولی امر و سلطان صادر میشوند مثل اوامر صادر از ایشان در جهاد که این اوامر در بنای عقلاء محمول بر وجوبند ولی این اوامر در روایات ما نادرند.
دیگری اوامری که در مقام ارشاد به احکام الهی صادر شدهاند که شأن آنها شأن فتوای فقیه است. فقیه وقتی میگوید نماز صبح واجب است، امر و طلبی ندارد و این طور نیست که فقیه وجوب جعل کند بلکه ارشاد به این است که حکم شریعت این است. اکثر اوامر و نواهی ائمه علیهم السلام هم از این قبیلند. در این صورت امر تابع مرشد الیه است و امر بر وجوب دلالت نخواهد داشت.
این کلام اگر تمام باشد یعنی هر آنچه در مورد ظهور امر در وجوب گفته شده است بی ثمر است چون اوامر و نواهی موجود در شریعت ارشادی هستند و تابع وجوب یا استحباب مرشد الیه هستند و خودشان بر وجوب دلالت ندارند.
این حرف از اساس باطل است و حتما شخصی مثل مرحوم آقای بروجردی به آن معتقد نیستند. بله حکایت امام علیه السلام از جعل خداوند صحیح است. وقتی امام میفرماید نماز بخوانید یعنی خداوند گفته است نماز بخوانید و امام علیه السلام مبلغ و مبین اوامر و نواهی و احکام الهی است یعنی وقتی امام میفرمایند نماز بخوانید منظور این است که خدا گفته است نماز بخوانید و اگر امر بر وجوب دلالت کند در اینجا هم بر وجوب دلالت دارد و صرف وساطت کلام امام مانع نیست.
در لمحات که تقریر دیگر مرحوم آقای بروجردی است مطلب طور دیگری نقل شده است. در آنجا بعد از ذکر همین تقسیم گفتهاند اگر اوامر ارشادی مطلق باشند و قرینه بر استحباب و ترخیص در ترک نداشته باشند نشان میدهند مرشد الیه وجوب است و کاشف از اوامر وجوبی الهی هستند.
خلاصه آنچه گفتیم این است که ما دلالت امر بر وجوب را بر اساس وضع میدانیم و اگر بر عدم وجوب قرینه منفصل باشد، از امر استحباب موکد فهمیده میشود نه هر استحبابی چون مدلول استعمالی امر طلب الزامی است و در مواردی که بر اساس قرینه منفصل علم به عدم وجوب است مدلول استعمالی امر تفاوت نمیکند بلکه امر در وجوب استعمال شده است و قرینه منفصل فقط مراد جدی را روشن میکند و اینکه امر در همان وجوب استعمال شده است اما به داعی بیان شدت اهتمام و تاکید استحباب است. همان طور که اگر از مستحب به ماده وجوب تعبیر شده باشد، که مدلول آن وجوب است اما به داعی شدت اهتمام بیان شده است. مثل اینکه در روایت آمده است: «وَ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع أَنَّهُ قَالَ: یَجِبُ غُسْلُ الْجُمُعَهِ عَلَى کُلِّ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى مِنْ حُرٍّ أَوْ عَبْدٍ.» (وسائل الشیعه، جلد ۳، صفحه ۳۱۶) که بسیاری از علماء این تعبیر را توجیه کردهاند که منظور از وجوب، ثبوت است در حالی که به نظر ما این طور نیست و وجوب به همان معنای وجوب استعمال شده است اما به داعی بیان شدت اهتمام.
مستحبات معمولی و غیر موکد را با امر نمیشود بیان کرد بلکه با تعابیر دیگری مثل محبوبیت و … باید بیان کرد. بنابراین یکی از وجوه اثبات تاکد استحباب، بیان آن با امر است و به تعابیر دیگری که کاشف از شدت اهتمام باشد نیاز نیست.