۲۸ فروردین ۱۳۹۶
تنبیه بعدی که مرحوم آخوند ذکر کردهاند جریان استصحاب در تدریجیات است.
بحث از تدریجیات در دو مقام است:
الف) اموری که ذاتا تدریجی است اعم از زمان و زمانیات
ب) اموری که مقید به زمان است
استصحاب در زمان و امور تدریجی
مرحوم آخوند فرمودهاند در جریان استصحاب تفاوتی بین امور قاره و غیر قاره نیست.
اما جهت اشکال در امور تدریجی چیست؟ شرط جریان استصحاب، بقای موضوع است. یعنی ما در استمرار وصف و حکم شک داریم، نه اینکه در استمرار موضوع شک داشته باشیم. و در امور تدریجی، موضوع ثابتی وجود ندارد.
در امور قاره اگر میگفتیم وحدت به نظر عرف مهم است، در امور غیر قاره از نظر عرف هم وحدت موضوعی نیست. از نظر عرف هم این ساعت با ساعت گذشته وحدت ندارد همان طور که در امور زمانی هم همین طور است.
و حتی اگر از این اشکال هم قطع نظر کنیم با این حال استصحاب در جایی جاری است که عدم در بین اجزاء متخلل نشود در حالی که در امور تدریجی حتما عدم متخلل است. مثلا در بین اجزای تکلم، حتما عدم متخلل است.
دقت کنید که بحث در اینجا در مورد استصحاب شخص است اما برخی خیال کردهاند قوام استصحاب در تدریجیات به جریان استصحاب در کلی است. چون فرد در آن دوم غیر از فرد در آن اول است بنابراین استصحاب فرد جاری نیست و بلکه باید کلی استصحاب شود و این مورد هم از موارد کلی قسم سوم است.
۳۰ فروردین ۱۳۹۶
نظیر نکتهای که در رد جواب مرحوم آقای خویی به اشکال کلی قسم چهارم بیان کردیم، در کلام مرحوم آقای صدر در بحث تعاقب حادثین مذکور است.
مکلف میداند ملاقات با نجاست اتفاق افتاده است اما زمان آن معلوم نیست و میدانیم این آب هم کر شده است و زمان آن هم مشخص است و شک داریم آیا ملاقات قبل از کر شدن بوده است و یا قبل از آن بوده است. مرحوم آقای خویی فرمودهاند در آنچه زمانش معلوم است استصحاب جاری است همان طور که در آنچه زمانش مجهول است نیز استصحاب جاری است. و نکته جریان آن همان نکته جریان استصحاب در فرد مردد است.
مرحوم آقای صدر همین اشکال شبهه مصداقیه بودن برای دلیل استصحاب را مطرح کردهاند و بعد میفرمایند از این اشکال جواب داده نشود که معنای این حرف شک در یقین خود شخص است و جوابی که ذکر کردهاند همان چیزی است که ما دیروز بیان کردیم.
وارد بحث در تدریجیات شدیم. مرحوم آخوند بحث را در دو مقام مطرح کرده است یکی در زمان و زمانیات مثل شب و روز و تکلم و مشی و ….
و دیگری امور مقید به زمان مثل نماز در روز، وقوف در روز عرفه
مرحوم آخوند در زمان و زمانیات فرمودهاند استصحاب جاری است.
ما گفتیم سه جهت اشکال در جریان استصحاب در زمان وزمانیات وجود دارد که برای اثبات جریان استصحاب در زمان و زمانیات باید این سه جهت جواب داده شوند:
اول) عدم وحدت موضوع. در زمان و زمانیات، موضوع واحد و ثابتی وجود ندارد چون وجود هر لحظه متفاوت با وجود لحظه سابق است و چیزی غیر از آن است. در حالی که شرط جریان استصحاب بقاء موضوع است یعنی باید موضوع ثابتی وجود داشته باشد که در حکم آن یا وصف آن شک کردهایم در حالی که ذات زمان و زمانیات متعدد است.
آنچه متیقن بود آن سابق بود و آنچه مشکوک است آن لاحق است و این دو با یکدیگر متفاوتند.
ادله استصحاب هم در خصوص زمان و زمانیات جعل نشده است تا بگوییم حتما این موارد را شامل است.
دوم) تخلل عدم بین وجود سابق و وجود محتمل. استصحاب در جایی جاری است که به عدم شیء یقین وجود نداشته باشد و گرنه اگر مورد نقض یقین به شک نیست بلکه نقض یقین به یقین است.
سوم) استصحاب در زمان، استصحاب کلی قسم سوم است و معروف بین محقق عدم جریان آن است.
مرحوم آخوند برای تبیین جریان استصحاب در زمان و زمانیات دو بیان ارائه کردهاند:
بیان اول: در زمان و زمانیات موضوع از نظر عرف باقی است. عرف در مواردی مثل زمان، اتصال را مساوق با وحدت میداند.
به عبارت دیگر در جریان استصحاب وحدت موضوع ملاک نیست بلکه آنچه مهم است صدق بقاء و استمرار است و لذا اگر حتی با تعدد موضوع، استمرار و بقاء صادق است استصحاب جاری است.
بنابراین اگر چه عرف هم موضوع را در زمان و زمانیات متعدد میداند، اما وجود دوم را استمرار و بقای وجود اول میداند و عدم آن را نقض حساب میکند.
بلکه حتی تخلل عدم هم اگر مخل به صدق استمرار و بقاء نباشد مانع جریان استصحاب نیست.
بنابراین برای ما وجود اتصال از نظر عرف کفایت میکند.
دوم اردیبهشت ۱۳۹۶
بحث در استصحاب در تدریجیات بود. مرحوم آخوند فرمودند در امور تدریجی هم استصحاب جاری است.
اشکالی که مطرح بود این بود که استصحاب در امور تدریجی موضوع ندارد چون شرط جریان استصحاب متوقف بر وحدت موضوع است در حالی که در تدریجیات موضوع مشکوک غیر از موضوع متیقن است.
علاوه که استصحاب متوقف بر عدم تخلل عدم است در حالی که در امور تدریجی، عدم متخلل شده است.
مرحوم آخوند از این دو شبهه، دو جواب دادند. محصل اشکال اول که قبلا بیان کردیم این بود که ما برای جریان استصحاب نیازمند وحدت موضوع نیستیم بلکه برای جریان استصحاب صدق استمرار یا نقض مهم است. اگر جایی نقض و استمرار صدق کند استصحاب جاری است هر چند موضوع واحد نباشد. آنچه در ادله استصحاب آمده بود نهی از نقض یقین به شک است پس هر کجا نقض یقین به شک صدق کند و در مقابل آن استمرار صادق باشد، استصحاب جاری است حتی اگر موضوع واحد نباشد.
و اینکه اصولیین گفتهاند شرط جریان استصحاب، وحدت موضوع است به این دلیل است که تعدد موضوع در بسیاری از موارد موجب عدم صدق نقض و استمرار است.
در موضوعاتی از قبیل زمان و یا مانند زمان مثل تکلم و مشی و … اگر چه موضوع متعدد است اما نقض و بقاء و استمرار صادق است و لذا استصحاب جاری است. کسی که لحظاتی پیش در حال صحبت بود و الان در صحبت کردن او شک داریم، اگر به صحبت کردن او حکم کنیم یعنی به استمرار تکلم حکم کردیم هر چند کلام این لحظه متفاوت با کلام لحظه قبل است.
خلاصه اینکه اگر تعدد موضوع مانع صدق نقض و بقاء و استمرار نباشد مخل به جریان استصحاب نیست.
جواب دوم مرحوم آخوند این است که بر فرض که در جریان استصحاب وحدت موضوع شرط باشد، با این حال میتوان زمان و زمانیات را به امر واحد قار تفسیر کرد. یعنی ثبات و استمرار و وحدت موضوع در آنها تصور کرد.
جواب اول ایشان این بود که در تدریجیات به وصف غیر قار بودن و تدریجی بودن استصحاب جاری است و جواب دوم ایشان این است که این امور قار و ثابت هستند نه اینکه غیر قار و تدریجی باشند.
بیان دوم ایشان بیان دقیقی است که حتی مثل مرحوم اصفهانی هم آن را تلقی نکردهاند.
در تدریجیات دو حیثیت وجود دارد یکی حیثیت تدرج و عدم قرار است که مرحوم آخوند از آن به حرکت قطعی تعبیر کردهاند. با در نظر گرفتن این جهت، تدریجیات با غیر آنها تباین دارند و جریان استصحاب در آنها نیازمند همان جواب اول است.
و حیثیت دیگر که مرحوم آخوند از آن به حرکت توسطی تعبیر کرده است، عبارت از مجموع حرکت ما بین مبدأ و منتها ست. روز یعنی مجموع لحظات بین طلوع تا غروب. همان طور که انسان اسم مجموع اعضاء و جوارح است، روز هم مجموع آنات و لحظات است که این مجموع نوعی قرار و استمرار دارد. همان طور که آب تا وقتی تبخیر نشده است آب صادق است، تا وقتی مجموع لحظات و آنات نگذرند، روز تمام نشده است و صادق است. روز صادق بر همه اجزاء و لحظات است نه اینکه بر هر لحظهای به تنهایی روز صدق میکند.
خصوصیت امور تدریجی و زمان این است که قبل از تحقق همه اجزاء و لحظات، عنوان مجموع صدق میکند یعنی با تحقق اولین جزء از روز، عنوان روز صدق میکند و میگوییم الان روز است.
بر خلاف امور غیر تدریجی که تا وقتی همه اجزاء محقق نشوند عنوان مجموع صدق نمیکند. تا وقتی همه اجزاء انسان جمع نشوند، انسان صدق نمیکند.
یا مثلا وقتی میگویند ساختن هیکل ذوی الارواح حرام است وقتی صادق است که یک مسجمه کامل ساخته شود و گرنه ساختن یک جزء از آن، ساخت ذات الروح نیست بلکه ساخت جزئی از ذات الروح است.
و این بر خلاف تدریجیات است که در آنها با آمدن اولین جزء، عنوان مجموع صادق است هر چند آن عنوان متعلق به مجموع است نه اینکه عنوان بعضی از اجزاء باشد. یعنی روز عنوان همه لحظات بین طلوع و غروب است و لذا بر بخشی از آنها بدون در نظر گرفتن باقی، روز صادق نیست اما این عنوان کل با آمدن اولین جزء صدق میکند مگر اینکه بقیه اجزاء به آن ملحق نشوند که در این صورت صادق نیست.
۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
بحث در جریان استصحاب در امور تدریجی بود. مرحوم آخوند فرمودند اولا وحدت موضوع در جریان استصحاب شرط نیست بلکه صدق نقض و استمرار و بقاء برای جریان استصحاب کافی است.
و ثانیا بر فرض که وحدت موضوع در استصحاب شرط باشد، در این امور نیز وحدت موضوع وجود دارد. ایشان فرمودند زمان و زمانیات دو جهت دارد یک جهت حرکت قطعی آنها ست که یک امر غیر قار است و هر وجود آن غیر از وجود سابق است.
اما یک جهت دیگر آن حرکت توسطی آنها ست که عبارت است از مجموع وجود در ضمن آنات و لحظات مختلف که عرف آنها را امر واحدی میداند. یعنی امر قار است.
و نتیجه اینکه بین امور تدریجی و قار تفاوتی نیست و در هر دو ملام جریان استصحاب وجود دارد.
سپس فرمودهاند شک در بقاء گاهی ناشی از شک در رسیدن امد آن زمان و زمانی است که مجرای استصحاب است اما اگر شک ما در تداوم ناشی از شک در بقای مقتضی باشد.
مثلا چشمه آبی بود که نمیدانیم آیا جوشش آب هنوز ادامه دارد یا نه؟ اگر میدانیم مقتضی جوشش وجود دارد و شک در وجود مانعی داریم، مجرای استصحاب است و گاهی نمیدانیم اصلا ماده آب وجود دارد تا این چشمه بجوشد یا نه؟
مرحوم آخوند فرمودهاند ممکن است اینجا اشکال شود که هر بخشی از جوشش آب، غیر از بخش دیگر است.
و ایشان میفرمایند همان دو جوابی که ما بیان کردیم در اینجا هم وجود دارد یعنی اولا اینجا بقاء و نقض صدق میکند و لذا مجرای استصحاب است. یعنی شک در مقتضی، منشأ شک در بقاء جوشش است و اگر جوشش باشد، ادامه جوشش قبل محسوب میشود و بعد هم همان جواب دوم را بیان کردهاند.
در ادامه ایشان فرمودهاند در زمان و تدریجیات تمامی اقسام استصحاب قابل تصور است یعنی استصحاب شخص و استصحاب کلی قسم اول و دوم و سوم قابل تصور است.
مثلا وقتی کسی در استمرار قرائت قرآن شک میکند، مثلا در نماز آیات، در بقاء قرائت سوره شک میکند:
گاهی مجرای استصحاب شخص است مثلا میداند سوره توحید را شروع کرده است اما نمیداند سوره توحید را به اتمام رسانده است یا نه؟ شخص همان سورهای را که شروعش متیقین بود، استصحاب میکند.
و استصحاب کلی هم قابل تصور است. مثلا فرد نمیداند سوره کوثر را شروع کرده بوده است یا یک سوره بلند دیگر را که اگر سوره کوثر بوده باشد یقینا تمام شده است و اگر غیر آن بوده باشد احتمال بقاء سوره وجود دارد، اینجا استصحاب کلی قسم دوم است.
و اگر میداند سورهای که شروع کرده بود تمام شده است و نمیداند سوره دیگری شروع کرده است یا نه؟ استصحاب کلی قسم سوم است.
مرحوم آخوند سپس فرمودهاند شک در بقاء گاهی از قبیل شک در مانع و رافع است و گاهی شک در مقتضی است که ایشان فرمودهاند گفتیم در هر دو صورت استصحاب جاری است.
اما گاهی شک این طور است که میدانیم آنچه متیقن بود منقضی شده است و احتمال میدهیم چیز دیگری منشأ استمرار شده باشد. مثلا میدانیم مقدار مشخصی برف بوده است که آب شده است و در عین حال احتمال میدهیم چشمه هنوز جوشش داشته باشد چون احتمال میدهیم منبع جوششی غیر از این برف داشته باشد. پس در دوام جوشش شک داریم. این قسم سوم از قبیل کلی قسم سوم است و مجرای استصحاب نیست.
مرحوم نایینی فرمودهاند اگر چه استصحاب در زمان و زمانیات جاری است چه شک در رافع باشد و چه در مقتضی باشد، اما تا جایی که آنچه ملاک وحدت بود باقی باشد. در مواردی که ملاک وحدت داعی است با شک در بقاء داعی، استصحاب جاری نیست مثلا در موارد خطابه، ملاک وحدت داعی است و اگر در بقاء داعی شک کردیم، هر چند احتمال میدهیم داعی دیگری رای تکلم پیدا کرده باشد، استصحاب جاری نیست چون از قبیل استصحاب کلی قسم سوم است. بنابراین بقاء ملاک وحدت مهم است و صرف اتصال برای جریان استصحاب کافی نیست.
پس آنچه در کلمات قوم معروف است که ملاک وحدت اتصال است اشتباه است و ملاک وحدت علاوه بر اتصال، بقای ملاک وحدت است که ملاک وحدت گاهی داعی است و گاهی مبدأ مناسب است و گاهی غیر این موارد است.
بنابراین از نظر مرحوم آخوند در جایی که در بقای تکلم شخص واحد شک کردیم، استصحاب شخص تکلم جاری است اما از نظر مرحوم نایینی اگر در بقای تکلم شخص واحد شک کردیم و منشأ شک ما شک در بقای داعی باشد، استصحاب جاری نیست بلکه استصحاب کلی قسم سوم است.
در ادامه مرحوم آقای صدر، حالت اتصال را به چند نوع دیگر تصویر کردهاند.
و عرض ما نسبت به کلام مرحوم نایینی این است که در مثل تکلم، وحدت بر اساس همان اتصال است و داعی نقشی در وحدت ندارد.
مثلا متکلمی که یک ساعت در ده مورد مختلف به ده داعی مختلف صحبت میکند، از نظر عرف، تکلم او مستمر و واحد است نه اینکه ده تکلم متعدد باشد.
و عکس آن هم هست کسی که به داعی واحد، در جلسات متعددی صحبت کند، کلام او را امر واحدی حساب نمیکنند.
بنابراین داعی و امثال آن نمیتوانند ملاک وحدت باشند.
۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
بحث در جریان استصحاب در زمان و زمانیات بود. منظور از زمان مثل روز و شب است و منظور از زمانیات امور متدرج در وجود است مثل تکلم و مشی و …
مرحوم آخوند دو بیان برای تصحیح جریان استصحاب در این موارد ذکر کردند. بیان اول این بود که استصحاب متقوم به وحدت موضوع نیست بلکه متقوم به صدق استمرار و نقض و بقاء است. و البته این بیان با آنچه مرحوم شیخ ذکر کردهاند متفاوت است.
بیان دوم هم این بود که بر فرض استصحاب متقوم به وحدت موضوع باشد، در تدریجیات نیز موضوع واحد وجود دارد. وحدت اعتباری که عرف به لحاظ حرکت توسطیه برای این امور در نظر میگیرد باعث میشود اینجا نیز وحدت موضوع باشد. منظور ایشان از حرکت توسطیه هم جامع بین وجودات مختلف نیست بلکه منظورشان مجموع وجودات بین مبدأ و منتها ست.
و این باعث میشود امور تدریجی به یک امر قار تبدیل شود و تنها تفاوت آن با باقی مرکبات این است که در سایر مرکبات تا وقتی مجموع محقق نشود عنوان صدق نمیکند اما در تدریجیات حتی با عدم تحقق مجموع، عنوان صدق میکند.
گفتیم مرحوم نایینی گفتهاند وحدت نیازمند یک ملاک است و این ملاک گاهی داعی است و گاهی مبدأ مناسب دیگری است. و این بیان قبل از نایینی در کلام مرحوم شیخ هم مذکور است.
مرحوم آقای صدر پنج چیز را به عنوان ملاک وحدت ذکر کردهاند. یکی از آنها در امور قار است که همان وحدت در وجود است مثل وحدت جسم و …
و چهار مورد آن در امور تدریجی و غیر قار است:
اول) اتصال که یک وحدت حقیقی است.
دوم) وحدت مسامحی مثل حرکت عقربههای ساعت که اگر چه بین آنها سکون وجود دارد اما در نظر عرف، یک حرکت واحد محسوب میشود.
سوم) وحدت عنایی و تفاوت آن با تفاوت مسامحی این است که در قسم بالا، عرف اصلا عدم و سکون را ندیده میگیرد اما در اینجا عرف عدم را میبیند اما آن را موجب قطع اتصال نمیداند.
چهارم) تکرار متصل. هر چند عدم طولانی بین آنها متخلل است اما مخل به اتصال نیست مثل درس که با اینکه روزی یک ساعت بیشتر نیست اما همه آنها را عرف واحد میداند. در این مورد تکرر جایگزین خلأ اتصال است.
عرض ما نسبت به این قسم آخر این است که روشن است که بین درس دیروز و درس امروز، وحدت عنوانی وجود دارد نه اینکه وحدت حقیقی و شخصی باشد. وحدت عنوانی مثل وحدت انسان صادق بر زید و عمرو است و یقینا منظور آقای صدر وحدت عنوانی نیست.
اگر تکرار را مصحح تحقق وحدت شخصی بدانند یقینا اشتباه است و بین درس امروز و درس دیروز وحدت حقیقی و شخصی وجود ندارد و اگر منظور ایشان این است که هر چند وحدت حقیقی نیست اما استصحاب جاری است، در حقیقت همان حرف مرحوم آخوند است که برای جریان استصحاب صدق استمرار و بقاء و نقض کافی است و نیازمند وحدت نیستیم.
صدق بقاء و استمرار و نقض گاهی به وحدت حقیقی است و گاهی به وحدت تسامحی است و گاهی به تکرر است.
بنابراین اگر مصر بر این باشید که در جریان استصحاب وحدت موضوع شرط است اشکال به شما وارد است که در این قسم وحدتی وجود ندارد و اگر از وحدت موضوع دست برداشتهاید همان حرف مرحوم آخوند را بیان کردهاید فقط مرحوم آخوند متعرض مناشئ صدق بقاء و استمرار نشدند و شما آنها را ذکر کردهاید.
حرف مرحوم آخوند این بود که برای جریان استصحاب صدق استمرار و بقاء کافی است و در امور قار با تعدد وجود، استمرار و بقاء صدق نمیکند اما در امور تدریجی با تعدد وجود، استمرار و بقاء و نقض صدق میکند.
کلام مرحوم شیخ در این مساله مضطرب است از بخشی از کلام ایشان استفاده میشود که برای جریان استصحاب صدق بقاء لازم نیست و از بخشی از کلام ایشان استفاده میشود که بقاء مفهومی دارد که در این موارد هم صادق است.
ایشان فرمودهاند بقاء یعنی تحقق موجود در زمان اول در زمان دوم. و به این معنا، بقاء در زمان صادق نیست اما جریان استصحاب متوقف بر عنوان بقاء نیست چون در ادله استصحاب عنوان بقاء اخذ نشده است.
ظاهر این عبارت این است که ایشان میفرمایند در جریان استصحاب صدق بقاء هم لازم نیست بلکه مهم علم به وجود چیزی و شک در تحقق آن است. بنابراین نه بقاء و نه وحدت موضوع در جریان استصحاب شرط نیست.
و در زمان هم این چنین است یعنی به وجود زمان داریم و در تحقق آن شک داریم.
مرحوم اصفهانی به شیخ اشکال کردهاند که هر چند عنوان بقاء در ادله حجیت استصحاب اخذ نشده است اما ظاهر ادله استصحاب شک در همان چیزی است که مکلف به آن علم داشته است یعنی متعلق شک و یقین واحد باشد و در زمان این چنین نیست یعنی متعلق یقین و شک واحد نیست.
اگر میخواهید بگویید تعدد وجود با وحدت متعلق یقین و شک از نظر عرف منافات ندارد، با صدق بقاء هم منافات ندارد.
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
مرحوم آخوند فرمودند قوام استصحاب به صدق بقاء و استمرار و نقض است. در امور قار، صدق بقاء و استمرار متوقف بر وحدت موضوع است اما در امور غیر قار هر چند موضوع واحد نباشد، اما استمرار و بقاء صدق میکند.
علاوه که در امور غیر قار، وحدت موضوع نیز قابل تصور است. امور غیر قار به جهت حرکت توسطی که دارند، (به معنای مجموع وجودات بین مبدأ و منتها) وحدت دارند.
این کلام آخوند در بیان مقررین ایشان و دیگران صحیح تلقی نشده است و شاید منشأ آن هم این است که مرحوم آخوند در این بیان طبق اصطلاح اهل معقول مشی نکرده است اما ایشان منظور خودشان را به صورت کامل توضیح دادهاند.
دقت کنید ایشان جامع بین مبدأ و منتها را نگفتهاند تا از استصحاب کلی قسم سوم باشد و بعد به ایشان اشکال شود که خود ایشان جریان استصحاب را در کلی قسم سوم نپذیرفتهاند.
بلکه ایشان مجموع اکوان بین مبدأ و منتها را فرمودهاند و گفتیم تفاوت امور قار و غیر قار در این است که در امور قار، عنوان مجموع فقط با تحقق تمامی اجزاء صدق میکند اما در امور غیر قار با تحقق اولین جزء، عنوان مجموع صدق میکند. عنوان صدق میکند نه اینکه آن جزء عین عنوان است (تا معنای جامع باشد.) ایشان مرکب و مجموع را در نظر گرفتهاند.
و این دقیقا اشتباهی است که مرحوم اصفهانی دچار آن شدهاند و کلام آخوند را بر اساس معنای اصطلاحی حکمت معنا کردهاند و لذا به آخوند اشکال کردهاند ایشان گفتهاند حرکت توسطی یعنی جامع بین مبدأ و منتها که هر وجود در این حرکت، مصداق برای حرکت توسطی و جامع است. حرکت توسطی یعنی کون بین مبدأ و منتها که همان جامع است. جامع ما بین مبدأ و منتها حرکت توسطی است پس هر لحظهای مصداقی از آن جامع است. و بعد اشکال کردهاند که جریان استصحاب بر اساس حرکت توسطی، یعنی جریان استصحاب در کلی قسم سوم و آخوند استصحاب را در کلی قسم سوم جاری ندانست.
در حالی که همه این اشکالات ناشی از عدم فهم دقیق کلام آخوند است.
حرکت توسطی در کلام آخوند همان حرکت قطعی در کلام مرحوم اصفهانی است. حرکت توسطی یعنی مجموع ما بین مبدأ و منتها که فقط یک مصداق دارد آن هم مجموع است و اجزاء مصداق آن نیستند بلکه جزء آن هستند. و این مجموع ما بین مبدأ و منتها امر قار است.
و عنوان مجموع با تحقق اولین جزء مرکب صادق است. یعنی با اولین لحظه از طلوع خورشید، روز محقق است نه اینکه این لحظه روز است. با تحقق اولین لحظه، عرفا روز را محقق میدانند بر خلاف امور قار که تا وقتی مجموع محقق نشود، عنوان مجموع را محقق نمیدانند.
و مرحوم آقای صدر همان اشکال مرحوم اصفهانی را به مرحوم آخوند وارد دانستهاند و گفتهاند حرکت توسطی همان کلی قسم سوم است، و بعد همان چیزی را که ما در تقریر کلام آخوند بیان کردیم، به عنوان مختار خودشان ذکر کردهاند.
تا اینجا دو بیان مرحوم آخوند را تکرار کردیم. مرحوم شیخ، برای اثبات جریان استصحاب در زمان، فرمودهاند صدق بقاء، رکن جریان استصحاب نیست. درست است که بقاء در مورد زمان مصداق ندارد چون بقاء یعنی وجود موجود اول در زمان دوم، اما بقاء رکن جریان استصحاب نیست.
اینکه علماء بقاء را رکن استصحاب قلمداد کردهاند از این جهت است که موضوع بحث آنها استصحاب حال بوده است و استصحاب حال در مورد امور قار معنا دارد. در هر صورت عنوان بقاء در ادله استصحاب اخذ نشده است بلکه یقین به شیء و شک در وجود در استصحاب معتبر است.
گفتیم مرحوم اصفهانی به ایشان اشکال کردهاند که اگر چه عنوان بقاء در ادله استصحاب نیامده است اما ظاهر ادله استصحاب وحدت متعلق یقین و شک است و در زمان و زمانیات، متعلق یقین و شک واحد نیست پس اشکال هنوز پابرجا ست.
به نظر میرسد مرحوم شیخ هم با این بیان میخواهند همان وحدت عرفی را اثبات کنند یعنی همان بیان دوم کلام آخوند اما عبارات دیگری در این بین استفاده کردهاند. یعنی ایشان معتقد است بقاء حتما صادق نیست اما وحدت عرفی و اعتباری هست پس اعتبارا و عرفا متعلق یقین و شک واحد است. که در این صورت اشکال اصفهانی به ایشان وارد نیست.
خلاصه اینکه از نظر ایشان در زمان و زمانیات، بقاء صادق نیست چون بقاء یعنی وجود وجود اول در زمان دوم و این در زمان و زمانیات قابل تصور نیست. اما استصحاب متقوم به صدق بقاء نیست بلکه متقوم به وحدت عرفی است و در زمان و زمانیات وحدت عرفی وجود دارد.
و مرحوم آخوند در ابتداء فرمودهاند ما نیازمند وحدت موضوع نیستیم بلکه مهم صدق بقاء و استمرار است و در زمان و زمانیات، بقاء و استمرار و نقض صادق است چون اتصال وجود دارد و لذا مجرای استصحاب است هر چند وحدت موضوع ندارند.
به نظر ما بین این دو کلام تنافی وجود ندارد و هم میتوان گفت در زمان و زمانیات چون اتصال وجود دارد نوعی وحدت عرفی و اعتباری وجود دارد و بقاء و استمرار نیز صادق است.
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶
بحث در توجیه جریان استصحاب در زمان و زمانیات بود. البته برخی از بزرگان منکر جریان استصحاب در زمان و زمانیات هستند. حتی از خود کلام شیخ تردید در این مساله استفاده میشود و مثل مرحوم آقای بروجردی منکر جریان استصحاب در زمان و زمانیات هستند.
تا کنون سه بیان را (دو بیان از آخوند و یک بیان از مرحوم اصفهانی در تقریر کلام شیخ) ذکر کردهایم.
بیان دیگری که در کلام مرحوم اصفهانی ذکر شده است مبتنی بر جریان اصل عدم حادث است. یعنی به جای اینکه بقای روز را استصحاب کنیم، عدم حدوث شب را استصحاب میکنیم. در این صورت مشکلاتی که در استصحاب روز وجود داشت، جواب داده میشود.
مرحوم اصفهانی این بیان را ناتمام میدانند نه به خاطر اینکه استصحاب عدم حدوث شب، مثبت است بلکه چون همان اشکالی که استصحاب بقای روز وجود داشت در استصحاب عدم حدوث شب هم وجود دارد.
عدم شب در آن اول، غیر از عدم شب در آن دوم است. این دو عدم است. همان طور که وجود روز در آن اول غیر از روز در آن دوم است، عدم هم همین طور است. این طور نیست که عدم شب در آن اول، همان عدم شب در آن دوم باشد.
عرض ما این است که استصحاب عدم حدوث شب دو بیان دارد. یکی عدم حدوث شب به مفاد لیس تامه است و دیگری عدم لیلیت به مفاد لیس ناقصه و نفی اتصاف است.
اگر منظور از استصحاب عدم اللیل مفاد لیس تامه باشد، یعنی شب نبود و الان شب نیست، در این صورت اصل مثبت نیست و اگر اثری بر عدم شب مترتب باشد، با این استصحاب قابل اثبات است. و این عدم، متعدد نیست و تمایزی ندارد. آنچه موضوع اثر است نه در آن قبل بود و در این آن است و این از قبیل استصحاب در امور قار است. اما متوقف بر این است که این عدم موضوع حکم شرعی باشد.
اما اگر منظور مفاد لیس ناقصه و عدم اتصاف باشد اشکال مرحوم اصفهانی صحیح است و همان اشکالی که در استصحاب روز وجود داشت همان اشکال در استصحاب عدم اللیل هم جاری است.
بیان پنجم مستفاد از کلمات خود مرحوم اصفهانی است و شاید تحلیلا به همان بیان مرحوم آخوند برگردد.
ایشان فرمودهاند اشکال جریان استصحاب در زمان و زمانیات این بود که وحدت موضوع و وحدت متعلق یقین و شک شرط جریان استصحاب است و در زمان و زمانیات به خاطر تخلل عدم، وحدتی وجود ندارد. اما به نظر میرسد اینجا اشتباهی رخ داده است آن عدمی که در اثنای تدریجیات هست، مقوم وجود است و عدمی مخل به جریان استصحاب است که ناقض وجود باشد.
امور تدریجی متقوم به وجود و عدمند یعنی باید آن اول معدوم شود و آن دوم به وجود بیاید، تا امر تدریجی تحقق پیدا کند و گرنه اگر آنچه به وجود آمده است معدوم نشود، امر تدریجی نیست. بنابراین این عدم مقوم و رکن امور تدریجی است.
و هر عدمی مخل به جریان استصحاب نیست آن عدمی مخل به جریان استصحاب است که نقض وجود باشد به طوری که اگر بعد از آن وجودی محقق شود، استمرار و بقای وجود سابق محسوب نشود بلکه وجود بعد از عدم باشد.
روشن است که در امور تدریجی این نیست و مقوم وجود تدریجیات تخلل عدم بین آن است پس امور تدریجی مرکب از وجود و عدم است و ما در همین امر تدریجی که مرکب از وجود و عدم است استصحاب جاری میکنیم یعنی همین مرکب باقی است و هر آن معدوم میشود و آن دیگری به وجود میآید.
آنچه مخل به جریان استصحاب است عدم بدیل و نقیض وجود است یعنی آن وجود با خصوصیاتش معدوم شود در این صورت جریان استصحاب معنا ندارد.
مثل اینکه روز معدوم شود و شب به وجود بیاید، عدمی که در حال شب محقق شد، عدم نقیض وجود روز است و لذا استصحاب بعد از تحقق شب جاری نیست.
خلاصه اینکه بین این دو عدم تفاوت است و عدمی که مقوم امر تدریجی است، مخل به جریان استصحاب نیست.
به نظر ما این بیان تمام است و برای تحلیل وحدتی که در کلمات دیگران عنوان شده است مناسب است.
با این بیان، به اشکال مرحوم آقای صدر جواب داده میشود. ایشان فرمودهاند استصحاب زمان همیشه معارض با استصحاب عدم است. بیان مرحوم اصفهانی این بود که آن اعدام، جزو حقیقت زمان و تدریجیات است بنابراین آن استصحاب عدم جاری نیست و معارضهای وجود ندارد.
بیان ششم برای جریان استصحاب در زمان و زمانیات، جریان استصحاب در امور ملازم با زمان است.
یعنی ما در روز یا شب، استصحاب را جاری نمیکنیم بلکه در یک امر قار، که ملازم با روز یا شب است استصحاب جاری میکنیم.
این بیان در کلمات مرحوم شیخ هم مذکور است. مثلا به جای استصحاب روز، تابش آفتاب را استصحاب میکنیم. قبلا تابش آفتاب در این شهر بود و الان بقای تابش را استصحاب میکنیم و همان نتیجهای که بر بقای روز مترتب بود بر اینجا هم مترتب است. یا مثلا رسیدن خورشید به فلان درجه یا رسیدن ماه به یک درجه خاص.
اشکال این بیان این است که این استصحاب اصل مثبت است چون تابش آفتاب، یا رسیدن آن به یک درجه خاص، روز نیست بلکه علت روز است و استصحاب علت و اثبات معلول، از موارد اصل مثبت است.
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
بحث در تصویر جریان استصحاب در تدریجیات بود. شش بیان را ذکر کردهایم. مرحوم شیخ تصویر دیگری را ذکر کردهاند که در حقیقت بیان هفتم در تصویر جریان استصحاب در تدریجیات است.
ایشان ابتداء اشکالی را مطرح کردهاند که اگر استصحاب در زمان هم جاری باشد چه اثری دارد؟ چون موضوع حکم شرعی، فعل واقع در زمان است بنابراین استصحاب مثلا روز چه اثری دارد؟ اگر بخواهیم اثبات کنیم فعل واقع در این زمان (مثل صوم و امساک) فعل واقع در روز است که اصل مثبت خواهد بود.
ایشان فرمودهاند بنابراین بهتر است در اینجا زمان را استصحاب نکنیم، بلکه حکم را استصحاب کنیم. مثلا قبلا امساک واجب بود، الان که در روز بودن شک داریم به جای اینکه روز را استصحاب کنیم، وجوب امساک را استصحاب میکنیم.
اشکال: این بیان در بعضی موارد تمام است اما در موارد زیادی هست که استصحاب حکم ثمری ندارد بلکه باید استصحاب زمان جاری باشد. مثلا در یوم الشک ماه شوال با استصحاب حکم نمیتوان وجوب امساک را اثبات کرد چون تکلیف هر روز منحل است و وجوب مستقل روز سیام مشکوک است و مجرای اصل برائت است.
مرحوم شیخ میفرمایند در این موارد استصحاب جاری نیست و لازم نیست استصحاب در همه موارد جاری باشد.
مرحوم نایینی به این بیان اشکالی وارد کردهاند و فرمودهاند استصحاب حکم هم جاری نیست چون در همین مثال آنچه موضوع حکم شارع است امساک در روز است و صرف وجوب امساک بدون تحقق موضوع معنا ندارد. صرف وجوب امساک ارزشی ندارد.
در تقریر دیگری که از مرحوم نایینی وجود دارد به این اشکال جواب داده است.
عرض ما نسبت به کلام شیخ این است که ایشان فرمودند استصحاب زمان، اثر شرعی ندارد و اثبات وقوع فعل در زمان هم اصل مثبت است.
به این بیان سه اشکال وارد است:
اول) در بعضی موارد بر وقوع زمان به مفاد کان تامه اثر مترتب است و ما نیازمند اثبات وقوع فعل در زمان نیستیم. مثلا شارع گفته است هر وقت عید فطر بود زکات فطره واجب است. و عید به هلال ماه شوال محقق میشود. عید که محقق شد زکات فطره واجب است. فرض کنیم در جایی که روز سیام ماه رمضان بر اساس استصحاب ثابت شده است و فرد الان شک دارد که دیروز عید بوده است یا امروز عید است و اگر دیروز عید بوده باشد این فرد بالغ نبوده است و فطره بر او واجب نبوده است و اگر امروز عید باشد این فرد بالغ است و فطره بر او واجب است در این صورت صرف تحقق عید فطر، برای وجوب فطره کافی است. این طور نیست که فطره در عید واجب باشد بلکه هر وقت عید بود فطره واجب است.
خلاصه اینکه این طور نیست که همه جا نیازمند اثبات وقوع فعل در زمان نیستیم بلکه در برخی موارد اثبات زمان به نحو کان تامه برای ترتب اثر کافی است.
دوم) بر فرض که زمان ظرف حکم باشد با این حال مورد از موارد موضوعات مرکب است. در موارد استصحاب طهارت، چطور به صحت نماز حکم میکنید؟ به اینکه استصحاب به بقای طهارت حکم میکند و مکلف بالوجدان نماز خوانده است پس نماز با طهارت خوانده است و این اصل مثبت نیست.
در اینجا هم همین طور است استصحاب حکم میکند الان روزا ست و مکلف بالوجدان امساک کرده است پس امساک در روز اتفاق افتاده است.
در همه موضوعات مرکب همین طور است. در این موارد زمان ظرف حکم است نه قید حکم و در موضوعات مرکب با استصحاب یک بخش و اثبات بخش دیگر به وجدان یا به دلیلی دیگر، حکم مترتب است.
سوم) استصحاب حتی در عنوان مقید هم جاری است. که در ادامه خواهد آمد. یعنی گاهی وجود روز را استصحاب میکنیم و گاهی هم نهاری بودن امساک مکلف را استصحاب میکنیم.
این مکلف یقین دارد تا ساعتی قبل امساک او امساک نهاری بوده است و الان در اینکه امساک او نهاری است یا نه شک میکند و نهاری بودن امساک را استصحاب میکند.
این بیان در کلمات مرحوم عراقی آمده است و مرحوم آقای صدر هم پذیرفتهاند و از نظر ما هم تمام است.
بیان هشتم برای جریان استصحاب در زمان و زمانیات که در کلمات دیگران ندیدهام.
علماء در اینجا بحث کردهاند که آیا عنوان بقاء موضوع حکم است یا وحدت موضوع مهم است و … عرض ما این است که ما در اخبار استصحاب به این نتیجه رسیدیم که در استصحاب نه عنوان بقاء لازم است و نه وحدت لازم است و … بلکه آنچه در استصحاب مهم است عنوان نقض است.
مرحوم آخوند فرمودند نقض یعنی قطع بقاء و استمرار و ما گفتیم نقض یعنی هدم هیئت اتصالی هر چند امور متعددی باشد. نقض یعنی گسستن و ازاله ترکیب و از بین بردن اتصال.
و لذا در یک ساختمان که صد اتاق دارد و هر اتاق غیر از اتاق دیگر است اما متصل به یکدیگرند، اگر این ساختمان فرو بریزد عرف نقض را صادق میداند.
بنابراین با بهم خوردن هیئت اتصالی مفروض، نقض صادق است. دقت کنید ما نمیخواهیم با هیئت اتصالی وحدت درست کنیم تا بیان قوم باشد. بلکه حتی اگر تباین هم بین آنها باشد، با بهم خوردن اتصال، نقض صدق میکند.
بنابراین برای ما مهم نیست که اجزاء مختلف زمان را واحد تصور کنیم، بلکه همین که این اجزاء متصل به یکدیگرند، با رفع ید از آنها و بهم زدن هیئت اتصالی نقض صدق میکند.
بله در امور قار، بقاء و استمرار، ملازم با عدم نقض است اما در امور غیر قار، عدم نقض ملازم با بقاء نیست بلکه نقض و عدم نقض صادق است در حالی که بقاء صادق نیست.
خلاصه اینکه ما نه نیازمند وحدت حقیقی هستیم و نه نیازمند وحدت عرفی و تسامحی هستیم بلکه ما نیازمند صدق نقض و عدم نقض هستیم.
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
مرحوم شیخ خواستند با استصحاب حکم زمان، مشکل مثبت بودن جریان استصحاب در زمان را حل کنند.
اینکه روز محقق است (مفاد کان تامه) نمیتواند اثبات کند فعلی که در این لحظه واقع شده است فعل واقع در روز است.
مرحوم آقای روحانی به خاطر همین اشکال، منکر جریان استصحاب در زمان شدهاند. ایشان شش وجه را برای حل اشکال مرحوم شیخ ذکر کردهاند که سه تا از آنها همان مواردی بود که ما در جلسه گذشته ذکر کردیم و بعد از آنها جواب دادهاند و اشکال را وارد دانستهاند.
اشکال اول این بود که در بسیاری موارد زمان موضوع حکم است نه اینکه ظرف متعلق باشد. بر فرض که در مورد روزه، روز ظرف برای فعل باشد اما در موارد دیگری مثل وجوب زکات فطره، عید ظرف فعل نیست بلکه موضوع حکم است. ادای زکات فطره، مقید به شب عید نیست بلکه شب عید یا روز عید میتوان زکات پرداخت کرد و زمان موضوع حکم است.
مرحوم آقای روحانی از این اشکال جواب دادهاند که ظاهر ادله این است که زمان قید متعلق است نه اینکه موضوع حکم باشد. آیه شریفه که میفرماید هر کس در ماه رمضان حاضر بود باید آن را روزه بگیرد یعنی روزه در ماه مبارک رمضان موضوعیت دارد.
و عرض ما این است که ما نگفتیم همه جا زمان موضوع حکم است و این طور هم نیست که در همه جا زمان قید حکم باشد بلکه گفتیم برخی از موارد زمان قید حکم است و برخی موارد زمان موضوع حکم است.
اشکال دوم این بود که در کلمات مرحوم عراقی هم آمده است و آن امکان استصحاب فعل مقید است. ایشان فرمودهاند همان طور که زمان را بر اساس مفاد کان تامه میتوان استصحاب کرد، الان خود وقوع فعل در زمان را هم میتوان استصحاب کرد یعنی این فعل قبلا متصف به وقوع در روز بود الان هم همان را استصحاب میکنیم. در روز بودن امساک را استصحاب میکنیم.
مرحوم روحانی در این اشکال جواب دادهاند که زمان مقوم است و چون زمان مقوم است وحدت موضوع و بقای موضوع که رکن استصحاب است وجود ندارد و لذا استصحاب جاری نیست.
در روز بودن این امساک، غیر از در روز بودن در لحظه سابق است.
و عرض ما این است که کلام مرحوم عراقی این است که با همان بیانی که استصحاب در زمان بر اساس مفاد کان تامه، جاری است در استصحاب بر اساس مفاد کان ناقصه هم جاری است. ایشان با فرض حل مشکل در استصحاب زمان به مفاد کان تامه، این بیان را مطرح کردهاند.
اشکال سوم این بود این مورد از موارد موضوعات مرکب است. امساک مقید به روز بودن متعلق حکم نیست بلکه اینکه امساک باشد و روز هم باشد کفایت میکند و در همه موضوعات مرکب همین طور است.
مرحوم آقای روحانی این اشکال را در وجه سوم (از مرحوم اصفهانی) و در وجه ششم (از مرحوم عراقی) نقل کرده است.
و مفاد آن این است که زمان به نحو ترکیب در موضوع اخذ شده است. مرحوم اصفهانی میفرمایند استصحاب ثابت میکند الان روز است و وقوع امساک در روز تعبدی، وجدانی است پس استصحاب مثبت نیست.
مرحوم عراقی هم میفرمایند امساک مقید به روز موضوع حکم نیست بلکه امساک باشد و روز باشد کافی است.
مرحوم آقای روحانی هم جواب دادهاند که موضوع، فعل مقید به زمان است.
و عرض ما این است که این ادعا ست و نمیتوان ادعا کرد زمان همه جا به نحو تقیید در موضوع حکم دخالت دارد، از نظر ثبوتی زمان هم میتواند به نحو ترکیب در موضوع اخذ شده باشد و هم میتواند به نحو تقیید در موضوع اخذ شده باشد و از نظر مرحوم اصفهانی و عراقی زمان به نحو ترکیب اخذ شده است.
مرحوم شیخ فرمودند به جای استصحاب زمان میتوان خود حکم را استصحاب کرد. قبل از این لحظه، امساک واجب بود، وجوب امساک را استصحاب میکنیم.
مرحوم آقای روحانی به این بیان اشکال کردهاند که آنچه واجب است فعل مقید به زمان است و استصحاب وجوب امساک، نمیتواند اثبات کند امساک در روز است.
و بعد اشکالی هم از مرحوم نایینی نقل میکنند که همان اشکالی که در استصحاب فعل مقید داشتیم الان هم هست. اگر در روز بودن این امساک را با استصحاب بتوان اثبات کرد نیازی به استصحاب حکم نداریم، و اگر نمیتوان اثبات کرد، استصحاب حکم نمیتواند اثبات کند امساک در روز است.
معلوم است که این اشکال مرحوم روحانی همان اشکال مرحوم نایینی است و ما نفهمیدیم چرا مرحو روحانی این اشکال را دو اشکال پنداشتهاند.
و بعد از دوره دوم درس مرحوم نایینی جوابی به این اشکال نقل کردهاند که در نتیجه استصحاب حکم جاری است. استصحاب زمان مثبت است و جاری نیست اما استصحاب حکم میتواند اثبات کند امساک در روز است.
استصحاب مشکوک را به همان نحوی که در حال یقین مفروض بود، اثبات میکند. این امساک در زمانی که یقینی بود، در روز بود و استصحاب الان همان را استصحاب میکند یعنی اثبات میکند امساک در روز است.
عرض ما این است که کلام مرحوم شیخ غیر از این موارد است. مرحوم شیخ میفرمایند ما نمیخواهیم اثبات کنیم امساک در روز است بلکه ما خود حکم را استصحاب میکنیم چون زمان به نحو قید نیست بلکه ظرف است.
اگر امساک الان واجب باشد، استمرار همان وجوب سابق است و این طور نیست که وجوب امساک در زمان شک، وجوب امر دیگری باشد بلکه استمرار همان وجوب است. پس در فرض شک، استصحاب اثبات میکند این وجوب استمرار همان وجوب سابق است.
حرف مرحوم شیخ این است که زمان از نظر مرحوم شیخ، ظرف است.
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
شبهه عدم جریان استصحاب در تدریجیات این بود استصحاب متقوم به بقاء است و بقاء یعنی وجود وجود اول در زمان دوم و در زمان و زمانیات این معنا ندارد.
شیخ فرمودند بقاء مقوم استصحاب نیست بلکه نقض یقین به شک مهم است. بعد در ادامه فرمودند استصحاب زمان و زمانیات به مفاد کان تامه، نمیتواند اثبات کند لحظه مشکوک متصف به زمان خاصی است. استصحاب روز نمیتوان اثبات کند لحظه مشکوک، روز است.
و لذا فرمودند بهتر است به جای استصحاب زمان، حکم را استصحاب کنیم.
مرحوم نایینی اشکال کردند که استصحاب حکم به همان اشکالی که در استصحاب زمان وجود داشت مبتلا ست.
استصحاب وجوب امساک (حکم) نهایتا میگوید امساک واجب است اما نمیگوید امساک در این زمان، امساک در روز است در حالی که آنچه محقق امتثال است امساک در روز است. با استصحاب وجوب امساک در لحظه مشکوک، نمیتوان اثبات کرد امساک در آن لحظه، امساک در روز است.
در دوره بعد، ایشان از این اشکال جواب دادهاند و استصحاب حکم را صحیح دانستهاند.
ایشان فرمودهاند استصحاب بر اساس جعل حکم مماثل حجت است. بنابراین اگر حکم را استصحاب کنیم، یعنی استصحاب میکنیم وجوب امساکی را که قبلا امساک در روز بود و الان هم وجوب امساک در روز را استصحاب میکنیم.
معنای تعبد شارع به استصحاب این است که آنچه در ظرف شک وجود دارد همان چیزی است که متیقن بود و آنچه متیقن بود وجوب امساک در روز بود پس الان هم همان اثبات میشود.
با استصحاب وجوب امساک در روز، وجوب امساکی اثبات میشود که اگر واقع شود امساک در روز خواهد بود.
متیقن ما این بود: وجوب امساکی که اگر واقع شود امساک در روز است.
پس حکم مماثل با آن که با استصحاب ثابت میشود این است: بقای وجوب امساکی که اگر واقع شود امساک در روز است.
در نتیجه امساکی که الان واقع میشود امساک در روز است. قبلا امساک به عنوان اینکه امساک در روز است واجب بود پس الان هم استصحاب میگوید امساک به عنوان اینکه در روز است واجب است.
عرض ما این بود که کلام شیخ مبتنی بر این مباحث نیست بلکه شیخ فرمودهاند اصل وجوب امساک را استصحاب میکنیم. منشأ شک ما در وجوب امساک این است که نمیدانیم الان هم روز است یا نه؟ ملاک جریان استصحاب این بود که اگر حکم در زمان دوم ثابت باشد، استمرار حکم در زمان اول محسوب شود. در اینجا هم همین طور است. ما وجوب امساک را استصحاب میکنیم، و مهم نیست اثبات کنیم این امساک در روز است. به عبارت دیگر زمان ظرف است نه اینکه مفرد باشد.
مرحوم آقای روحانی فرمودند مرحوم نایینی اشتباه کردهاند و تعبد در امور شرعی معنا دارد نه در امور تکوینی.
ما معنای محصلی برای این کلام پیدا نکردیم. استصحاب در امور تکوینی از این جهت که موضوع احکام شرعی هستند یک امر کاملا متعارف است. وقتی استصحاب میکنیم این آب کر است آیا غیر از جریان استصحاب در امور تکوینی است؟
بیان دیگری در حل اشکال جریان استصحاب در تدریجیات باقی است و آن هم بیانی است که در کلام مرحوم آخوند آمده است.
ایشان فرمودهاند امساک قبل، امساک در روز بود و الان شک داریم امساک در روز است یا نه؟ استصحاب میکنیم در روز بودن امساک را. یعنی امساکی که لو وقع کان نهاریا.
عدهای به آخوند اشکال کردهاند که این اصل مثبت است چون استصحاب تعلیقی در موضوع است.
بیان مرحوم آخوند در کلام مرحوم عراقی هم آمده است و مرحوم صدر هم به آخوند و هم به ایشان اشکال کرده است.
عرض ما به مستشکلین به آخوند این است که استصحاب تعلیقی در موضوع در بعضی موارد اصل مثبت است. مثل اینکه قبلا انسانی داخل پتو پیچیده شده بود و الان شک داریم انسان داخل پتو هست یا نه؟ اگر کسی پتو را از بلندی پایین انداخت، اینکه استصحاب کنیم قبلا انسانی داخل پتو بود پس الان هم هست نمیتواند اثبات کند قتل اتفاق افتاده است و این اصل مثبت است.
اما این مساله ربطی به کلام آخوند ندارد، استصحاب تعلیقی در موضوعات مثل استصحاب تعلیقی در حکم است و تفاوتی با هم ندارند. و مرحوم آخوند که استصحاب تعلیقی در احکام را پذیرفته است در موضوعات نیز پذیرفته است.
استصحاب موضوع، نسبت به حکم مثبت نیست تا اینجا استصحاب مثبت باشد. استصحاب بقای کر، استصحاب موضوع است و حکم بر آن مترتب میشود و اصل مثبت نیست.
اینجا هم استصحاب میگوید امساک در این لحظه، اگر واقع شود امساک در روز خواهد بود.
وجود شخصی در پتو، موضوع حکم نیست بلکه موضوع حکم قتل است و سقوط پتو از بلندی، قتل نیست بلکه ملازم با قتل است و لذا استصحاب نمیتواند وقوع قتل را اثبات کند.
اما محل بحث ما این طور نیست و استصحاب موضوع حکم است. استصحاب موضوع گاهی استصحاب موضوع منجز است و گاهی استصحاب موضوع تعلیقی است و این با آن مثال بسیار متفاوت است.
فرق کلام آخوند با نایینی این است که مرحوم نایینی استصحاب را در حکم جاری کردند یعنی در حکم تعلیقی جاری کردند و مرحوم آخوند در موضوع تعلیقی استصحاب جاری کردهاند و به نظر کلام آخوند تمام است و اشکال مرحوم آقای صدر به آن وارد نیست.
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
جلسه قبل وجهی را برای حل مشکل استصحاب در زمان بیان کردیم و آن استصحاب تعلیقی در زمان بود. این امساک اگر قبلا واقع میشد امساک در روز بود، الان هم که مشکوک است استصحاب میکنیم امساک اگر الان هم واقع شود در روز است.
این صریح کلام مرحوم عراقی بود. اما بیان مرحوم آخوند با این متفاوت است و ایشان مفاد کان ناقصه را استصحاب میکند یعنی این امساک قبلا متصف به روز بودن بود، الان هم همان را استصحاب میکنیم. بنابراین نظر مرحوم آخوند استصحاب تنجیزی مفاد کان ناقصه است و این همان چیزی است که قبلا در اشکال به کلام شیخ بیان کردیم.
هر چند مرحوم عراقی، کلام آخوند را استصحاب مفاد کان تامه دانسته است.
در حقیقت سه بیان در کلام مرحوم عراقی مذکور است:
• استصحاب زمان به مفاد کان ناقصه. این زمان قبلا متصف به روز بودن بود، الان هم همان را استصحاب میکنیم. و بر اساس همان وحدت اتصالی استصحاب در آن جاری است.
• استصحاب تعلیقی. یعنی امساک در این زمان، اگر قبلا واقع میشد امساک در روز بود الان هم همان را استصحاب میکنیم.
• استصحاب زمان به مفاد کان تامه یعنی قبلا روز وجود داشت الان هم روز وجود دارد. و مرحوم عراقی معتقد است کلام مرحوم آخوند این است.
اما به نظر میرسد عبارت مرحوم آخوند استصحاب زمان به مفاد کان ناقصه است. و لذا بر خلاف اینکه در کلمات برخی اعلام مبتکر این کلام را مرحوم عراقی دانستهاند در کلام مرحوم آخوند این وجه مذکور است. مرحوم آخوند میفرمایند:
کما لا بأس باستصحاب نفس المقید فیقال إن الإمساک کان قبل هذا الآن فی النهار و الآن کما کان فیجب فتأمل.
مشابه همان اشکالی که در کلام مرحوم صدر مذکور بود که استصحاب تعلیقی در موضوعات جاری نیست در کلام مرحوم روحانی هم هست و ما هم از آن جواب دادیم.
همان طور که مرحوم آقای صدر مشابه، اشکال مرحوم آقای روحانی را دارند. مرحوم آقای روحانی گفت استصحاب در موضوعات تکوینی جاری نیست و مرحوم آقای صدر میفرمایند اگر موضوع مرکب باشد اجزاء آن باید اختیاری باشد و زمان چون در اختیار مکلف نیست مجرای استصحاب نیست.
و ما هم قبلا جواب دادیم این حرف عجیب است. شارع گفته است هر جا روز باشد و در آن زمان نماز بخوانید نماز صحیح است و استصحاب میگوید روز هست.
مقرر مرحوم آقای صدر به استادش اشکال کرده است که حتی اگر زمان هم اختیاری نباشد اما وقوع فعل در زمان اختیاری مکلف است و همین برای جریان استصحاب کافی است.
دو نکته در مساله استصحاب زمان باقی است:
اول: قبلا گفتیم استصحاب در موارد شک در مقتضی جاری نیست چون در موارد قصور مقتضی اگر چه نقص صدق میکند اما این نقض مستند به مکلف نیست بلکه مستند به عدم مقتضی بقاء است و در ادله استصحاب، از نقض مستند به مکلف و فاعل نهی شده است. در زمان هم همین طور است یعنی باید اقتضای استمرار وجود داشته باشد، و اما در مواردی که شک در مقتضی باشد و حد زمان برای بقاء مشکوک باشد، استصحاب جاری نیست چون از موارد شک در مقتضی است.
دوم: در کلمات علماء مسلم گرفته شده است که استصحاب زمان به مفاد کان تامه، نمیتواند مفاد کان ناقصه را اثبات کند و این اصل مثبت است. استصحاب تحقق روز، اثبات نمیکند الان روز است و اثبات نمیکند امساک واقع شده در روز است. و مفاد کان ناقصه هم چون حالت سابقه ندارد مجرای استصحاب نیست. و فقط مرحوم عراقی گفتند استصحاب در زمان به مفاد کان ناقصه جاری است.
ما نیز مفاد کان تامه و کان ناقصه را میفهمیم و قبول داریم که مثلا استصحاب وجود کر(مفاد کان تامه)، نمیتواند اثبات کند این آب کر است. (مفاد کان ناقصه)
اما عرض ما این است که با استصحاب مفاد کان تامه، میتوان مفاد کان ناقصه را اثبات کرد اما در خصوص زمان.
تفاوت بین زمان و غیر زمان این است که تحقق روز، معنایی غیر از این ندارد که الان و این قطعه از زمان متصف به روز بودن است. بنابراین وقتی استصحاب میکنید روز هست، معنایی جز این ندارد که الان روز است.
بنابراین در خصوص زمان، مفاد کان تامه، متحد با مفاد کان ناقصه است نه اینکه ملازم با آن باشد تا اثبات مفاد کان ناقصه با اصلی که مفادش کان تامه است مثبت باشد.
معنای اینکه روز وجود دارد، این است که الان و این قطعه از زمان متصف به روز بودن است.
تا اینجا همه مباحث را در مورد استصحاب در زمان و زمانیات (تدریجیات) بیان کردیم. بحث بعدی در مورد جریان استصحاب در امور مقید به زمان است.
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
استصحاب فعل مقید به زمان
مرحوم آخوند بعد از بحث در مورد جریان استصحاب در زمان و زمانیات، وارد مقام دوم شدهاند که بحث از امور مقید به زمان است.
البته وجه اینکه ایشان در دو مقام بحث کرده است روشن نیست چون ملاک اشکال در هر دو یکی است و لذا برخی از اعلام در یک مقام بیشتر بحث نکردهاند.
ایشان در مورد امور مقید به زمان میفرمایند مشکل از جهت تقید به زمان است. یعنی در خود آن امر جدای از مساله تقیدش به زمان، مشکلی در جریان استصحاب وجود ندارد، اما آیا تقید آن امر قار به زمان، باعث میشود مشکلی پیدا شود؟
مرحوم آخوند فرموده است در امور مقید به زمان استصحاب جاری است و چند بیان برای آن ذکر کردهاند:
شک ما در امر مقید به زمان گاهی مسبب از شک در بقای زمان است. مثلا گفته است تا غروب خورشید وقوف در عرفه داشته باشید. وقوف و بودن یک امر قار است اما مقید به زمان است. گاهی شک ما ناشی از شک در بقای زمان است یعنی شک داریم غروب شده است یا نه؟ و لذا در بقای وجوب وقوف شک داریم.
البته منظور مرحوم آخوند شک در بقای زمان به نحو شبهه مصداقیه است، اما ممکن است شبهه مفهومیه باشد. مثلا گفتهاند روز عرفه باید وقوف داشته باشید و ما نمیدانیم روز تا غروب است یا تا مغرب است؟
شک ما ناشی از این است که آیا بعد از استتار قرص خورشید، روز هست یا نه؟ اصولیین معمولا بحث شبهه مصداقیه را ذکر کردهاند.
و گاهی شک ناشی از شک در بقای زمان نیست بلکه به انقضای زمان علم داریم اما احتمال میدهیم زمان به نحو تعدد مطلوب دخیل در حکم باشد نه به نحو وحدت مطلوب لذا احتمال میدهیم بعد از انقضای زمان، تکلیف باقی باشد.
مرحوم آخوند در مرحله اول بحث فرمودهاند استصحاب جاری است. یعنی در جایی که شک ما ناشی از شک در بقاء و انقضای زمان باشد (به نحو شبهه مصداقیه) و دو بیان برای آن ذکر کردهاند:
اول: استصحاب در زمان جاری میشود. یعنی قبل از این شک، روز بود و الان نمیدانیم روز هست یا نه؟ استصحاب میگوید الان روز است و به تبع بودن در آن مکان واجب است.
یعنی زمان موضوع حکم است. همان طور که مثلا وقتی حیات زید را استصحاب میکنیم آثار آن را مثل بقای ملکیت اموالش، زوجیت همسرش و … بر آن مترتب میکنیم در اینجا هم وقتی بقای روز عرفه را استصحاب کردیم آثار آن که وجوب وقوف است بر آن مترتب میشود.
دوم: میتوان خود موضوع مقید را استصحاب کرد. وقوف در قبل یقینا وقوف در روز بود و الان که شک داریم، همان را استصحاب میکنیم یعنی استصحاب میکنیم وقوف در روز است.
تفاوت این دو بیان این است که اول جریان استصحاب در موضوع ترکیبی است و دوم جریان استصحاب در موضوع مقید است.
و البته منظور ایشان این نیست که در همه جا این دو جور استصحاب وجود دارد بلکه منظورشان این است که اگر زمان به نحو ترکیب موضوع باشد، به بیان اول استصحاب جاری است و اگر زمان به نحو تقیید موضوع باشد به بیان دوم استصحاب جاری است و لذا اشکال مرحوم آقای صدر به ایشان وارد نیست که این هر دو بیان در همه موارد مشکل استصحاب را حل نمیکند.
در مورد شبهه مفهومیه هم قبلا گفتیم استصحاب جاری نیست نه به خاطر مشکل فرد مردد که در کلمات مرحوم عراقی هست بلکه به همان بیانی که گفتیم که برگشت استصحاب در شبهات مفهومیه به اثبات وضع و لغت است و این از روشنترین مصادیق اصل مثبت است.
اما در جایی که میدانیم زمان منقضی شده است اما احتمال میدهیم تکلیف باقی باشد چون احتمال میدهیم زمان به نحو تعدد مطلوب دخیل در حکم بوده باشد. در اینجا اگر استصحابی جاری باشد باید در حکم جاری باشد و استصحاب موضوع معنا ندارد.
ایشان فرمودهاند اگر زمان به نحو قید باشد استصحاب حکم جاری نیست بلکه استصحاب عدم حکم جاری است و اگر زمان به نحو ظرف باشد، استصحاب حکم جاری است.
اگر زمان ظرف حکم باشد، اگر حکم بعد از آن زمان ثابت باشد، استمرار همان حکم سابق محسوب میشود و لذا مجرای استصحاب حکم است.
اما اگر زمان قید حکم باشد، در این صورت ثبوت حکم بعد از آن زمان، استمرار حکم سابق محسوب نمیشود بلکه ثبوت حکم برای موضوع دیگری است و لذا استصحاب حکم جاری نیست و بلکه استصحاب عدم حکم جاری است. چون قبل از تشریع، حکمی نه نسبت به فعل در آن زمان و نه نسبت به غیر آن حکمی نبود، بعد از تشریع، برای فعل مقید در آن زمان حکمی جعل شده است و برای غیر آن نمیدانیم شارع جعل حکم کرده است یا نه؟ عدم جعل و تشریع قابل استصحاب است.
و بعد مرحوم آخوند فرمودهاند ممکن است گسی بگوید اگر فعل مقید به زمان باشد، زمان حتما قید خواهد بود و ظرف بودن زمان معنا ندارد، چون احتمال میدهیم زمان در ملاک حکم دخیل باشد که در این صورت زمان مقوم موضوع است وقوف بعد از آن زمان مثل وقوف در یک مکان دیگر است.
مرحوم آخوند جواب دادهاند اگر زمان در ملاک دخیل باشد، زمان مقوم است اما برای ما نظر عقل مهم نیست بلکه برای ما مهم این است که ثبوت حکم در زمان دوم، استمرار همان حکم سابق محسوب شود. عرف نمیگوید از نظر من اینجا حکم ملاک دارد یا ندارد بلکه میگوید اگر شارع در اینجا حکم داشته باشد، استمرار همان حکم سابق محسوب میشود اما اینکه شارع حکم کرده است یا نه؟ عرف ساکت است و شارع با دلیل استصحاب به استمرار حکم کرده است.
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶
مرحوم آخوند فرمودند شک در بقای حکم فعل مقید به زمان گاهی به علت شک در بقای زمان است و گاهی با علم به انقضای زمان، به علت شک در اخذ زمان به نحو تعدد مطلوب است.
مرحوم آخوند فرمودند در هر دو صورت استصحاب جاری است. بعد ایشان فرمودند اگر به انقضای زمان علم داریم و با این حال در بقای حکم شک میکنیم، چنانچه زمان ظرف برای حکم باشد استصحاب حکم هم جاری است و چنانچه زمان قید برای حکم باشد استصحاب حکم جاری نیست.
گاهی دخالت زمان در حکم، به نحو ظرف است و گاهی به نحو قید است. اگر زمان ظرف حکم باشد درست است که دلیل حکم نمیتواند حکم را در خارج از آن زمان ثابت کند اما مفهوم ندارد و وجود حکم در غیر آن زمان را نفی نمیکند، در این صورت استصحاب جاری است چون ثبوت حکم در زمان دوم، استمرار همان حکم در زمان اول محسوب میشود.
دقت کنید مهم نظر عرف است، اگر بیان شارع به نحو قید هم باشد، ولی عرف زمان را ظرف محسوب کند باز هم نظر عرف مهم است و اگر بیان شارع به نحو ظرف هم باشد، اما عرف آن را قید محسوب کند باز هم نظر عرف مهم است.
ممکن است حتی در نظر شارع به نحو قید باشد، اما عرف میگوید اگر در مورد مشکوک حکم ثابت باشد، استمرار همان حکم سابق است.
به عبارت دیگر، عرف نمیگوید زمان از نظر شارع قید نیست بلکه با وجود احتمال اینکه زمان از نظر شارع قید هم باشد، با این حال میگوید اگر حکم در زمان دوم ثابت باشد استمرار همان حکم در زمان اول است.
ملاک در قید بودن یا ظرف بودن لسان دلیل نیست بلکه ملاک کیفیت لحاظ عرفی است. اینکه عرف آن را به نحو قید محسوب میکند یا ظرف محسوب میکند.
مرحوم آخوند فرمودهاند اگر زمان از نظر عرف به نحو ظرفیت ملحوظ باشد، استصحاب حکم جاری است و اگر زمان از نظر عرف به نحو قید ملحوظ شده باشد، استصحاب حکم جاری نیست.
جایی که زمان مقوم موضوع است، آنچه متیقن است ثبوت حکم برای زمان اول بوده است و عرف ثبوت حکم در زمان دوم را استمرار حکم اول نمیداند بنابراین استصحاب حکم جاری نیست بلکه استصحاب عدم حکم جاری است چون این موضوع قبل از تشریع حکمی نداشت یا قبل از فعلیت موضوع حکمی نداشت و الان شک داریم آیا حکمی برای آن جعل شده است یا نه؟ استصحاب عدم جاری است.
دقت کنید که دو استصحاب قابل تصویر است. مرحوم آخوند فرمودهاند عدم حکم را استصحاب میکنیم (چون زمان مقوم و قید حکم بود).
بعد اشکالی را مطرح کردهاند که با وجود اینکه احتمال دارد زمان قید باشد، بنابراین هیچ جا نوبت به استصحاب حکم نمیرسد و بعد جواب دادهاند که مهم نظر عرف است. هر چند ممکن است از نظر عقل احتمال قید بودن زمان مطرح باشد اما نظر عرف مهم است و اگر از نظر عرف زمان ظرف است استصحاب جاری است هر چند از نظر عقل احتمال داشته باشد زمان قید و مقوم باشد.
بعد مرحوم آخوند به کلام مرحوم نراقی اشاره کردهاند. ایشان قائل است در جایی که زمان به نحو قید در موضوع و حکم دخالت دارد، هم استصحاب بقای حکم جاری است و هم استصحاب عدم حکم جاری است.
و مرحوم آخوند جواب دادهاند که فقط استصحاب عدم حکم جاری است. و جریان استصحاب بقای حکم و عدم حکم، به معنای این است که دلیل استصحاب هم شامل بقای از نظر عرف و هم بقای از نظر عقل باشد در حالی که این طور نیست و دلیل استصحاب نمیتواند هم شامل بقای از نظر عرف باشد و هم شامل بقای از نظر عقل باشد.
این دو وحدت (وحدت عقلی و وحدت عرفی) متباین هستند و لفظ واحد نمیتواند شامل هر دو باشد. و منظور از وحدت در ادله استصحاب، وحدت از نظر عرف است.
اگر زمان قید باشد فقط استصحاب عدم حکم جاری است.
و اگر زمان به نحو ظرف است فقط استصحاب بقای حکم جاری است.
و بعد فرمودهاند اگر دخالت قید زمان به نحو تعدد مطلوب باشد، استصحاب جاری است. و این عبارت دیگری از همان اخذ زمان به نحو ظرفیت است و لذا خلف فرض است.
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
نکتهای که قبلا تذکر دادیم و نباید از آن غفلت کرد این است که منظور از فعل مقید به زمان، اعم از جایی است که زمان ظرف باشد یا مقوم باشد. و مرحوم آخوند بین این دو مورد تفصیل دادند و فرمودند اگر زمان ظرف برای حکم باشد، استصحاب حکم جاری است اما دلیل متکفل بیان حکم دلالتی بر ثبوت حکم در غیر آن زمان ندارد حتی با الغای خصوصیت هم بر آن دلالت ندارد و گرنه اثبات حکم در غیر آن زمان نیازمند به استصحاب نبود و خود دلیل حکم را در غیر آن زمان ثابت میکرد. بنابراین منظور از اینکه زمان ظرف حکم است یعنی اگر حکم در زمان دوم ثابت باشد، از نظر عرف استمرار و بقای حکم سابق باشد.
و اگر زمان مقوم حکم باشد استصحاب حکم جاری نیست بلکه استصحاب عدم حکم جاری است.
بعد ایشان به دو اشکال اشاره کردند. اشکال دوم این بود که در محل بحث ما دو استصحاب جاری است. هم استصحاب بقای حکم جاری است و هم استصحاب عدم ثبوت حکم جاری است. و این دو استصحاب با هم متعارضند.
مرحوم آخوند در جواب فرمودند این حرف در صورتی معنا دارد که معیار در ادله حجیت استصحاب، اعم از بقای به نظر عرف و بقای به نظر عقل باشد. و از آنجا که معیار دلیل حجیت استصحاب، بقای از نظر عرف است، اگر زمان ظرف باشد فقط استصحاب حکم جاری است و اگر زمان قید و مقوم حکم باشد، استصحاب حکم جاری نیست و فقط استصحاب عدم ثبوت حکم جاری است.
بعد فرمودهاند بله بعید نیست اگر زمان قید باشد اما به نحو تعدد مطلوب در حکم دخیل باشد، حتی به دقت عقلی هم موضوع واحد باشد.
و بعد مرحوم آخوند به کلام مرحو نراقی اشاره کردهاند. مرحوم نراقی همین اشکال تعارض دو استصحاب را بر مساله شک در طهارت تطبیق کردهاند و فرمودهاند اگر فرد بعد از خروج مذی در بقای طهارت و عدم آن شک کند (به نحو شبهه حکمیه) در این صورت فرمودهاند استصحاب طهارت با استصحاب عدم سببیت وضو برای طهارت بعد از خروج مذی معارض است.
قبل از تشریع یا قبل از تحقق وضو در خارج، وضو سبب طهارت بعد از خروج مذی نبود همان طور که سبب طهارت قبل از خروج مذی هم نبود و الان که شک داریم آیا وضو سبب طهارت بعد از خروج مذی هست یا نه؟ عدم را استصحاب میکنیم اما سببیت آن برای طهارت قبل از خروج مذی معلوم و مشخص است.
در طهارت خبثی هم همین طور است الان ظرفی که نجس شده است و یک بار هم شسته شده است و نمیدانیم باید سه مرتبه آن را شست یا یک مرتبه کفایت میکند، استصحاب بقای نجاست و استصحاب عدم تاثیر نجاست نسبت به بعد از شستن مرتبه اول معارضند.
آنچه معلوم است تاثیر نجاست نسبت به قبل از شستن است اما آیا آن نجس نسبت به بعد از یک مرتبه شستن هم تاثیر دارد؟ استصحاب عدم جاری است.
مرحوم آخوند میفرمایند در این موارد استصحاب عدم تاثیر و عدم سببیت جاری نیست. این طور نیست که طهارت قبل از خروج مذی و طهارت بعد از خروج مذی، یا نجاست بعد از یکبار شستن و نجاست قبل از آن، موضوع واحد هستند نه اینکه دو فرد و دو موضوع باشند تا استصحاب عدم تاثیر جاری باشد.
آنچه حالت سابق و قضیه متیقن است طهارت در حالت سابق سات و در انتقاض آن شک داریم آن را استصحاب میکنیم.
این کلام آخوند با کلام شیخ موافق است. مرحوم نایینی بعد از نقل و تقریر کلام شیخ در اعتراض به مرحوم نراقی، اشکالی را مطرح کردهاند که مبنای انکار اصل عدم ازلی همین است.
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
گفتیم مرحوم نراقی فرمودهاند هم استصحاب بقای حکم و هم استصحاب عدم جاری است و با یکدیگر معارضند.
و مرحوم شیخ و آخوند با این بیان مخالفت کردند و فرمودند اگر زمان ظرف حکم باشد فقط استصحاب بقای حکم جاری است و استصحاب عدم معنا ندارد چون حالت سابق و قضیه متیقن همان ثبوت حکم است اما اگر زمان مقوم و قید حکم باشد استصحاب حکم جاری نیست بلکه استصحاب عدم جاری است چون حالت سابق و قضیه متیقن، عدم جعل و تشریع یا عدم تاثیر و فعلیت است.
خلاصه اینکه در هیچ کدام از این دو فرض، هر دو استصحاب با هم جاری نیستند تا با یکدیگر معارض باشند.
مرحوم نایینی به شیخ اشکال کردهاند که استصحاب عدم در مواردی که زمان قید باشد جاری نیست. چون اگر زمان را قید فرض کردهایم همان طور که حکم در زمان متاخر، غیر از حکم در زمان متقدم است، زمان نسبت به عدم هم قید و مفرد است. یعنی عدم حکم در زمان متاخر غیر از عدم حکم در زمان متقدم است. پس عدم حکم در زمان متاخر غیر از عدم این حکم در زمانهای گذشته و قبل است پس حالت سابقهای ندارد تا مجرای استصحاب باشد.
آنچه متیقن است عدم مطلق و عدم ازلی است و آنچه مشکوک است عدم مقید است. بنابراین عدم مشکوک همان عدم متیقن نیست تا استصحاب جاری باشد. عدم ازلی و عدم متیقن، عدم سالبه به انتفای موضوع است و آنچه میخواهیم اثبات کنیم عدم با فرض وجود موضوع است. بین این دو عدم تغایر و تباین است.
بنابراین نتیجه کلام مرحوم نایینی با نتیجه کلام مرحوم نراقی یکی است.
مرحوم نایینی بعد فرمودهاند استصحاب عدم مجعول و عدم حکم فعلی مبتلا به این اشکالی هست که بیان کردیم اما میتوان استصحاب عدم جعل را جاری کرد. همان استصحاب عدم جعل، که در کلام مرحوم نراقی بود و مرحوم آقای خویی آن را به عنوان معارض با استصحاب بقای مجعول معارض دانستند و لذا استصحاب را در شبهات حکمیه نپذیرفتند.
مرحوم نایینی فرمودند استصحاب عدم حکم در زمان متاخر جاری نیست اما قبلا شارع جعل نکرده بوده است و نمیدانیم جعل کرده است یا نه؟ استصحاب عدم جعل جاری است.
در استصحاب عدم مجعول میخواهیم بگوییم حکم فعلیت نداشت چون موضوع آن وجود نداشت و بعد از تحقق موضوع نمیدانیم حکم فعلیت پیدا کرده است یا نه؟ ایشان فرمودند استصحاب عدم مجعول جاری نیست چون آنچه متیقن است عدم ازلی و عدم مطلق است و آنچه مشکوک است عدم مقید است.
اما در استصحاب عدم جعل، میگوییم شارع قبلا حکمی را جعل نکرده بود و در جعل شک داریم، استصحاب عدم جعل جاری است.
اما با استصحاب عدم جعل نمیتوان عدم مجعول را اثبات کرد و اصل مثبت خواهد بود. انتفای فعلیت حکم به انتفای جعل، عقلی است.
مرحوم عراقی فرمودهاند مرحوم نایینی بر اساس همین حرف، استصحاب عدم ازلی را منکر شدهاند و من در رساله دیگری، اثبات کردهام استصحاب عدم ازلی جاری است و حرفهای مرحوم نایینی اشتباه است.
مرحوم نایینی گفتند عدم مقید غیر از عدم مطلق ثابت در قبل است و لذا استصحاب عدم مجعول جاری نیست، اما این خلط بین عدم المقید و العدم المقید است. العدم المقید وصف و موصوف است و عدم المقید مضاف و مضاف الیه است.
العدم المقید غیر از عدم مطلق است اما عدم المقید هم حالت سابق دارد و هم الان مشکوک است و قابل استصحاب است.
زمان قید مضاف الیه است نه قید عدم مضاف و لذا عدم مطلق است و با آن عدم تفاوتی ندارد و گرنه لازمه آن ارتفاع نقیضین است.
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
بحث در جریان استصحاب در امور مقید به زمان بود. یعنی مواردی که متعلق حکم مقید به زمان باشد مثل صوم مقید به روز.
در کلام مرحوم نراقی مذکور بود که استصحاب بقای حکم و استصحاب عدم جاری هستند و معارض با یکدیگرند.
مرحوم شیخ و مرحوم آخوند فرمودند اگر زمان ظرف حکم باشد فقط استصحاب بقای حکم جاری است و اگر زمان قید حکم باشد فقط استصحاب عدم حکم جاری است.
مرحوم نایینی فرمودند استصحاب عدم حکم مقید جاری نیست حتی اگر زمان قید باشد. چون فرض این است که زمان قید است و اگر حکم در زمان متاخر باشد مغایر با حکم در زمان متقدم است، بنابراین عدم حکم در زمان متاخر هم غیر از عدم حکم در زمان متقدم است. بنابراین عدم مقید به زمان متاخر حالت سابق و یقین سابق ندارد تا مجرای استصحاب باشد. آنچه در قبل بود عدم مطلق بود و الان شک ما در عدم مطلق نیست. بر همین اساس ایشان فرمودند استصحاب عدم ازلی هم جاری نیست و در محل بحث ما هم نوبت به اصل برائت میرسد.
مرحوم عراقی به ایشان اشکال کردند که هر وجود حادث یعنی وجود مسبوق به عدم. و نهایت این است که آنجایی که زمان مقوم باشد، وجود حادث به تعدد زمان متعدد است و اگر زمان ظرف باشد، وجود واحد مستمر است. پس هر وجود حادثی مسبوق به عدم است چون حدوث یعنی نبوده است و به وجود آمده است. حال آیا این وجود حادث که مسبوق به عدم است مسبوق به عدم خودش است یا مسبوق به عدم دیگری است؟ یا مسبوق به عدم جامع بین عدم خودش و عدم دیگری؟ معنا ندارد بگویید مسبوق به عدم دیگری است چون عدم دیگری ربطی به عدم این حادث ندارد. همان طور که معنا ندارد مسبوق به عدم جامع باشد پس هر حادثی مسبوق به عدم خودش است.
آیا حکم مقید به زمان متاخر که در آن شک داریم، قبلا بوده است؟ یا اینکه قبلا نبوده است؟ اگر حکم مقید به زمان متاخر حادث باشد یعنی مسبوق به عدم خودش است، دقیقا بر عکس مرحوم نایینی که ادعا میکردند عدم مقید به زمان متاخر، حالت سابقه ندارد.
لازمه حرف مرحوم نایینی این است که حکم مقید به زمان متاخر که یقینا قبلا نبوده است، عدم آن هم که نبوده است، پس ارتفاع نقیضین پیش میآید. یعنی حکم مقید به زمان متاخر در زمان سابق نه بوده است و نه نبوده است.
و نکته همین است که عدم اتصاف نیازمند وجود موضوع نیست. آنچه باعث شده مرحوم نایینی دچار این خطا بشود این است که ایشان عدم و مقید را وصف و موصوف تصور کردهاند در حالی که آنچه منظور ما است عدم مضاف به مقید است.
آنچه برای ما مهم است عدم حکم مقید به زمان یا عدم حکم موضوع مقید به زمان، است در حالی که ایشان قید را در ناحیه عدم تصور کردهاند. عدم قیدی ندارد بلکه عدم مرسل و بدون قید است. حکم است که مقید است. حکم مقید یا موجود است یا معدوم است. وجود عارض حکم مقید میشود، پس وجود هم قید ندارد بلکه متعلق و معروض وجود است که قید دارد، عدم هم همین طور است. عدم مقید نیست بلکه عدم معروض حکم مقید است.
بله وقتی متعلق عدم مقید باشد، عدم مقید نیست اما عدم مطلق هم نیست. حال که حکم مقید به زمان، مسبوق به عدم بوده است و الان در استمرار عدم شک داریم، استصحاب عدم حکم مقید به زمان جاری است.
بله اگر عدم را مقید بدانیم حالت سابقه ندارد اما نمیتوان عدم را مقید دانست چون لازمه آن ارتفاع نقیضین است پس العدم المقید نیست بلکه عدم المقید است و عدم قیدی ندارد.
و به این بیان روشن میشود که اینجا مجرای استصحاب عدم است و نوبت به اصل برائت و سایر اصول نمیرسد.
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
در بحث استصحاب فعل مقید به زمان یک نکته دیگر باقی مانده است و آن اینکه مرحوم آقای روحانی، اشکالی صغروی بر تفصیل مرحوم شیخ و آخوند مطرح کردهاند و آن اینکه موردی نداریم که زمان ظرف باشد نه قید.
در تمامی مواردی که زمان در حکم اخذ شده است عرف همیشه احتمال میدهد زمان به نحو قید باشد و مقوم حکم باشد.
پس هر چند از نظر کبری اگر دخالت زمان به نحو ظرف باشد استصحاب جاری است اما از نظر صغروی مثالی برای این کبری وجود ندارد.
به نظر میرسد این کلام ایشان صحیح نیست چون احتمال اینکه زمان مقوم حکم باشد مسالهای است غیر از اینکه از نظر عرف زمان ظرف باشد.
در امور قار مثلا در الماء المتغیر نجس آیا غیر از این است که احتمال دارد تغیر در حکم دخالت داشته باشد؟ با این حال عرف میگوید اگر حکم بعد از زوال تغیر ثابت باشد، استمرار همان نجاست در زمان تغیر است و لذا استصحاب جاری است.
عجیب است که چطور این معنا بر مرحوم آقای روحانی مخفی مانده است و شاید هم اشکال از مقرر باشد.