27-بهمن-1389، 01:07
یادآوری؛ بررسی راهکار سوم برای اثبات امکان احتیاط در واجبات تعبدیه ایی که ببن الوجوب و غیر الاستحباب دوران دارند
بحث رسید به بررسی «اخبار من بلغ»؛ عرض کردیم که در تنبیه دوم از تنبیهات برائت که: آیا احتیاط در شبهات وجوبیه و در موارد تعبدیات ممکن است یا ممکن نیست؟
راهکار سوم؛ آیا می توان از «اخبار من بلغ»، امکان احتیاط را اثبات نمود؟
سه راه ذکر شده برای امکان احتیاط، که راه سوم همین «اخبار من بلغ»هست که توضیحش را عرض کردیم؛
بررسی اینکه آیا قاعده تسامح در ادله سنن از اخبار من بلغ استفاده می شود؟ بیان چند مبن
و حالا به مناسبت، اینجا که بزرگان می رسند همین بحث «اخبار من بلغ»را همین جا متعرض می شوند و این که آیا این قاعده «تسامح در ادله سنن» و «تسامح در مستحبات» یا برخی مسئله مکروهات را هم به آن ملحق کرده اند؛ آیا این از این «اخبار من بلغ»استفاده می شود یا نمی شود؟ و بحث را آن قدر ادامه دادند که بعد از اینکه آمدند استفاده کردند از قاعده «تسامح در ادله سنن» از «اخبار من بلغ» را؛ گفته اند که اصلا از این«اخبار من بلغ» ما استفاده می کنیم که در مستحبات نیازی به تقلید وجود ندارد! و همچنین در مستحبات نیازی به اجتهاد وجود ندارد! یعنی تا این اندازه خواسته اند از محتوای «اخبار من بلغ»استفاده کنند؛ لذا مطلب، مطلب مهمی است و الان هم در زمان ما گاهی اوقات مثلا در حاشیه کتاب «العروة الوثقی» یا در کتب دیگر وقتی به مستحبات فقیهی می رسد آن فقیه اگر از «اخبار من بلغ»قاعده «تسامح در ادله سنن» را استفاده کند می گوید اینها عنوان مستحب را دارد و روایات آن هم اگر روایات ضعیفی هست ما روی «تسامح در ادله سنن» اکتفا می کنیم و دیگر متعرض جزئیات مسائل نمی شوند؛ یا در باب ادعیه بیشتر روی همین قاعده «تسامح در ادله سنن» پیش می روند و می گویند حالا این دعایی است که وارد شده و لازم نیست که ببینیم آیا سندش صحیح است یا سندش صحیح نیست؛ اگر هم سندش ضعیف باشد ما روی «تسامح در ادله سنن» پیش می رویم و به این دعاها عمل می کنیم.
لذا باید این بحث «اخبار من بلغ»را روشن کنیم در اینجا و البته قاعده «تسامح در ادله سنن» یکی از ادله اش «اخبار من بلغ»است و ما بعد از این که این دلیل را منقح و روشن کردیم باید سراغ ادله دیگر، برای قاعده «تسامح در ادله سنن» برویم.
بررسی سیر تاریخی اخبار من بلغ در میان متقدمین؛ در اکثر کتب قدما عنوان «تسامح در ادله سنن» مطرح نیست
اینجا یک نکته ای را عرض کنم از نظر تاریخی و آن این است که:
¾این بحث «اخبار من بلغ» در کتاب «الکافی» آمده. مرحوم کلینی در کافی آورده بودند که ظاهرا ایشان دو روایت بیشتر ذکر نکرده اند؛
¾اما این بحث در کتاب «تهذیب الاحکام» و «استبصار فیما اختلف من الاخبار» نیامده
¾و مرحوم صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» هم نیاورده. یعنی مرحوم صدوق این روایات را در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» آورده و ما وقتی کلمات شیخ طوسی را نگاه می کنیم در کلمات او بحث «تسامح در ادله سنن» مطرح نیست
¾و در کلمات شیخ مفید نیز مطرح نیست
¾و در کلمات سید مرتضی هم مطرح نیست
¾و در کلمات ابن ادریس و ابن حمزه و سلار صاحب مراسم نیست یعنی در اکثر کتب قدما این عنوان مطرح نیست
¾تا می رسیم به کتاب المنتهی مرحوم علامه که در کتاب المنتهی مرحوم علامه ظاهرا باز خود این عنوان، یعنی عنوان «تسامح در ادله سنن» در انجا نیامده
مرحوم خوانساری صاحب کتاب مشارق الشموس اولین مطرح کننده عنوان «تسامح در ادله سنن»
و این عنوان «تسامح در ادله سنن» -حالا این مقداری که من دنبال کردم-
¾ظاهرا اولین بار در «مشارق الشموس»مرحوم خوانساری آنجا آمده
¾و شهید اول در دروس آورده و بعد این عنوان معروف و مشهور شده.
آیا بزرگان متقدم این قاعده را قبول داشتند؟ لزوم تتبع در این زمینه
حال آیا قدما یعنی شیخ طوسی و شیخ مفید و سید مرتضی و ابن ادریس و امثال اینها اصلا این قاعده را قبول نداشته اند؟ یا اینکه آنها هم در سنن و ادله سنن تسامح کرده اند و در مستحبات که رسیدند اگر یک روایت ضعیفی بوده، بر طبق او عمل کرده اند؛ اما این عنوان در کلامشان نیامده؛ آیا این است مسئله؟؛ یا اینکه اصلا چنین نبوده که بگویم قدما در ادله مستحبات به روایات ضعیف هم عمل می کردند؟ این مطلب نیاز به یک تتبعی دارد. حالا اگر آقایان واقعاً این کار را دنبال فرمایید بحث بسیار خوبی است که ببینیم آیا -شیخ طوسی و شیخ مفید و سید مرتضی و ابن ادریس و ابن حمزه و- این بزرگان از قدما، آیا عملا به روایات ضعیفه در مستحبات عمل می کردند؟ و اگر عمل می کردند که این همان «تسامح در ادله سنن» است منتها این عنوان را متأخرین بعدا به این کار داده اند یعنی اصل این روش در کلمات قدما بوده منتها عنوانش در کلمات قدما نبوده است و بعدا متأخرین این عنوان را به آن داده اند.
یا این که نه، اساسا بگویم که قدما فرقی نمی گذاشتند یعنی وقتی یک روایتی ضعیف بود این روایت از درجه اعتبار در نزدشان ساقط بود. حال می خواهد در واجبات باشد و یا در مستحبات باشد و یا در مکروهات باشد یعنی در نزد آنها فرق نمی کرده؛ بلکه این یک امری است که در میان متأخرین حادث شد که متأخرین آمدند گفتند که آن شرایطی که در حجیت خبر واحد مثل عدالت، اسلام و غیره است، مربوط به روایات الزامیه است؛ اما روایاتی که دلالت بر استحباب دارد نیازی به این شرایط نداریم. حالا عرض کردم این بحث یک مجال زیادی می خواهد و می شود از مواردی که متأخرین آمده اند مسئله استحباب را مطرح کرده اند برویم همان فرع را در کلام شیخ طوسی در النهایه و یا در کتب فقهی سید مرتضی و شیخ مفید ببینید؛ یعنی ببینید که آیا آنها هم فتوایی به استحباب در آن مورد داده اند یا نداده اند؟.
علامه حلی در مقدمه کتاب المنتهی؛ فقها در عین اینکه عمل به روایت ضعیفه را رد می کنند اما در فقه بر اثر سه منشا، به روایت ضعیفه عمل کرده اند؛ 1. مطابق با احتیاط بودن روایات ضعیفه 2. معارض نداشتن روایات ضعیفه 3. مطابق با قاعده تسامح در ادله سنن بودن روایات ضعیفه
کتاب «منتهی المطلب فی تحقیق المذهب» مرحوم علامه حلی یک مقدمه خوبی در این کتاب آمده؛ در آن مقدمه در صفحه 70 نکاتی را ذکر کرده که نکات خوبی است؛ آنجا آورده است که فقها در عین اینکه عمل به روایت ضعیفه را رد می کنند اما در فقه ما مواردی را می بینیم که به روایت ضعیفه عمل کرده اند که حالا ظاهر این است که قدما هم همین طور بوده و این اختصاص به علامه و من بعد علامه ندارد؛ گاهی اوقات -این نکته را ذکر کرده- ممکن است راوی مطعون فیه باشد یک طعنی از جهت مذهب یا از جهات دیگر بر روای وارد شده اما این طعن لازمه اش این نیست که فی جمیع الحالات او کاذب باشد. حالا اگر راوی آمد یک روایتی را که مطابق با احتیاط است ذکر کرد یا راوی یک روایتی را آورد که خبر معارض ندارد؛ می خواهد بگوید گاهی اوقات علت عمل کردن به یک خبر ضعیف این بوده که فقها دیدند که این معارض ندارد. و منشاء سوم پس منشأ اولش این که متنش مطابق با احتیاط است؛ ایشان سه منشأ را ذکر می کند برای این که فقهای گذشته گاهی اوقات به یک خبر ضعیف عمل کرده اند. یک مطابق با احتیاط است. دوم معارض ندارد. سوم: مطابق با قاعده «تسامح در ادله سنن» است.
ایشان می گوید: «مضافاً الی خضوع البعض منها». یعنی بعضی از فقها «لقاعدة ما یسمی بالتسامح فی غیر موارد الوجوب و الحرمة». در غیر موارد لزومی به قاعده «تسامح در ادله سنن» عمل کرده اند
منشاء چهارم برای عمل به روایات ضعیفه؛ «عمل فقها» جابر ضعف سند است
این سه دلیل حالا یک دلیل چهارم هم این است که آنهایی که عمل فقها را جابر ضعف سند می دانند -گاهی اوقات فقها ولو یک حدیث ضعیف السند هم بوده اما آمده اند بر طبقش عمل کرده اند؛ لذا نتیجه این می شود که فقیه حق ندارد به صرف این که یک خبر ضعیف باشد آن را کنار بگذارد اگر این خبر ضعیف مطابق با احتیاط بود باید اخذ کند و معارض نداشت باید اخذ بکند اگر معمول به بین الاصحاب بود باید اخذ کند؛ آن وقت یک راهش درست کردن خبر ضعیف از راه «تسامح در ادله سنن» است؛
یعنی این نتیجه را می گیریم که برای عمل به خبر ضعیف فکر نشود که تنها راه این است که کسی قاعده «تسامح در ادله سنن» را بخواهد بپذیرد. یعنی خبر ضعیف راه های مختلفی برای عمل دارد که یک راهش مساله«تسامح در ادله سنن» است.
آن وقت باز در دنباله ایشان می فرماید که مولف کتاب منتهی که مرحوم علامه حلی است«یعمل بالخبر الضعیف». می گوید ما مواردی را داریم در همین کتاب که می بینیم علامه به خبر ضعیف عمل کرده مثلا در روایات مانعه از اخذ رشوه در حکم. روایات مانعه از اخذ رشوه در حکم سندش ضعیف است. یعنی روایاتی که حرام می کند. اما علامه به این روایات تمسک کرده و فتوای به حرمت داده روایتی که می گوید «تحرم الحج بمال غیر حلال». اگر کسی با یک مال غیر حلال آمد حج، این حجش حرام است، یک روایت ضعیفه در این مورد وارد شده؛
بعد می گوید این روایات ضعیفه دوگروه هستند. «ما یعززها حکم العقل او القاعدة الشرعیة» یعنی برخی از این روایات ضعیفه حکم عقل یا یک قاعده دیگری مثل احتیاط مثلا او را تأیید می کند؛ اما برخی از آنها موید عقلی ندارد. آن وقت می گوید مرحوم علامه در آن مواردی که این روایات ضعیفه مویدی از عقل ندارد حتی این طور نیست که بگوییم این مورد این روایت مجمع علیه است و موردی است که خلافی بین فقها در آن نیست. یعنی در موارد اختلافی موید عقلی هم ندارد و آمده به این روایت ضعیفه عمل کرده؛ مثال می زند اگر کسی یک تجارتی را شروع کرده که این تجارت یک ربحی داشت برایش؛ فتوا داده به استحباب استمرار به این کار و اینکه این تجارت را رها نکن و یک روایت ضعیفه اینجا وجود دارد یا اگر یک تجارت و کاسبی را شروع کرد دید دارد ضرر می بیند فتوا داده به استحباب تغییر شغل، یعنی در چنین موردی که آدم می بیند دارد ضرر می کند تغییر شغل مستحب است در اینجا به یک روایت ضعیفه فتوا داده.
در دنباله ببینید این مقدمه را که هدف ما از اشاره به این مطلب این است که علامه البته باید قبل از علامه هم بررسی کنیم ببینیم که آیا فقها به روایات ضعیفه عمل می کردند ولو اسم «تسامح در ادله سنن» در آن نباشد و اگر عمل کردند به چه ملاکی بوده؟ این باید بررسی شود.
پس اگر در یک جایی فقها یا یک فقیهی آمد بر طبق یک روایتی که مضمونش استحباب عملی است فتوی داد و آن روایت سندش هم ضعیف بود این طور نیست که بگویم این حتما روی قاعده «تسامح در ادله سنن» بوده است. نه گاهی روایت ضعیفه مطابق با احتیاط است و گاهی روایت ضعیفه مطابق با حکم عقل است و گاهی اوقات هم تمام مشهور بر طبقش فتوی داده اند. خوب اینجا که تمام مشهور بر طبقش فتوی داده اند دیگر نیازی نیست که ما بیاییم مسئله «تسامح در ادله سنن» را مطرح کنیم؛ بله! اگر کسی عمل مشهور را جابر ضعف سند نداند مثل مرحوم آقای خویی ولی بیاید «تسامح در ادله سنن» را بپذیرد آن وقت می تواند اینجا از راه تسامح وارد بشود.
بررسی دو نکته
نکته اول: موارد عمل فقها به روایات ضعیفه لزوما از طریق قاعده تسامح در ادله سنن نبوده بلکه راه های دیگریی هم وجود دارد
«نکته اول»: این را اول بحث عرض کردیم که نباید فکر بشود که -یعنی عباراتی که خواندیم و نکاتی که تذکر دادیم نتیجه ای که می خواهیم بگیریم این است که نباید فکر شود- هر جا بر طبق یک روایت ضعیفه ای عمل شده است حتما آن جا روی قاعده «تسامح در ادله سنن» است! نه؛ راه های دیگر هم وجود دارد. کما این که «تسامح در ادله سنن» یکی از ادله اش و عمده ترین دلیل آن همین روایات و «اخبار من بلغ»است. این یک نکته.
نکته دوم: آیا قاعده تسامح در ادله سنن از قدیم مطرح بوده یا در زمان متاخرین ایجاد شده است؟ بررسی اقوال و کلمات
«نکته دوم»:و نکته مهمتر اینکه ببینیم- عرض کردم قدما تا زمان مرحوم علامه حتی در کتب خود علامه هم تصریح به «تسامح در ادله سنن» نشده. متأخرینی که بعد از علامه آمده اند تصریح کرده اند همچون شهید اول و شهید ثانی، صاحب کتاب «مشارق الشموس» و صاحب کتاب «مدارک الاحکام» که صاحب مدارک از مخالفین قاعده «تسامح در ادله سنن» است که نقل می کنیم عبارتش را. اینها آمده اند تصریح کرده اند. و شیخ انصاری(ره) ایشان یک رساله ای دارد در «تسامح در ادله سنن» می فرماید: «المشهور بین اصحابنا و العامة، التسامح فی ادلة السنن». این المشهور آیا ظاهرش هم این است که شهرت قدمایی هم شیخ می خواهد بگوید در حالی که ما می بینیم هیچ اثری از بحث «تسامح در ادله سنن» نیست در کلمات قدما. مگر این که گفتیم واقعش هست اما اسمش نیست. یعنی بگویم قدما مواردی را به روایات ضعیفه عمل کرده اند البته بر اساس همین قاعده تسامح اما این عنوان «تسامح در ادله سنن» در زمان متأخرین ایجاد شد و عنوانش قبلا نبوده؛ ببینید کلمات متأخرین را، متأخرین همچون:
¾شیخ انصاری که می فرماید: «المشهور بین اصحابنا و العامة» یکی از نکاتی که وجود دارد این است که عامه هم قاعده «تسامح در ادله سنن» را قبول دارند «التسامح فی ادله السنن بمعنا عدم اعتبار ما ذکروا من الشروط للعمل الاخبار الآحاد» آن شرایطی که برای عمل به اخبار آحاد است «من الاسلام و العدالة و الضبط فی الروایات الدالة علی السنن فعلا او ترکا»
¾شهید در ذکری می فرماید: «ان اخبار الفضائل» اخبار فضائل یعنی اخبار مستحبات «یتسامح فیها عند اهل العلم». البته عنوان فضائل هم مستحبات را می گیرد و هم شاید مثلا آنچه که مربوط به زیارات ائمه معصومین (ع) و کرامات ائمه معصومین(ع) و مناقب ائمه معصومین(ع) و امثال اینها را هم شاید شامل بشود.
¾ابن فهد حلی در کتاب «عدة الداعی»-مثلا ببینید «عدة الداعی»ظاهرا کتاب دعا باشد خوب ایشان کتابهای فقهی دارد. ابن فهد مرد بسیار بسیار بزرگی بوده در میان علمای امامیه و بیش از 120 تصنیف دارد و در فقه دارد، دراصول دارد در فلسفه دارد در تفسیر دارد در رجال دارد در عرفان دارد حتی گاهی اوقات بعضی از رجالیین یا بعضی از افراد ایشان را رمی به تصوف هم کرده اند وایشان آدم بسیار ملا و قوی بوده؛ شما تعابیری که در مورد ابن فهد در کتب رجالی را ملاحظه کنید بسیار تعابیر بزرگی است که حالا یادم می آید این قضیه در مورد ابن فهد است که می گوید من شبی خواب دیدم در نجف اشرف در روضه مطهره غرویه امیر المومنین علی(ع) را که حضرت دست سید مرتضی را گرفته بودند و هر دو لباس حریر اخضر بر تنشان بود. ابن فهد می گوید من سلام کردم و هم امیر المومنین(ع) و هم سید مرتضی جواب من را دادند. و سیدمرتضی گفت ای ابن فهد! اسامی و عناوین تصنیفاتت را بگو؛ ابن فهد می گوید به او گفتم بعد سید مرتضی پیشنهادی کرد که این تصنیف را هم داشته باش به نام مثلا «تحریر المسائل» که ظاهرا بعدا ابن فهد نوشته آن را.
خوب ابن فهد این همه کتاب داشته اما در کتابهای فقهی اش نیاورده در عده الداعی آورده؛ آنجا البته این را گفته: «فصار هذا المعنا مجمعا علیه بین الفریقین» مسئله «تسامح در ادله سنن» مجمع علیه بین الفریقین است.
¾شیخ بهایی در کتاب اربعین به فقها و جمیع فقها نسبت داده. در اربعین در ذیل حدیث سی و یکم در صفحه 195 آنجا این مطلب را به همه فقها نسبت داده
¾مرحوم سید مجاهد در «مفاتیح الاصول» که «مفاتیح الاصول» هم یکی از کتاب های اصولی بسیار قوی هست که متأسفانه دیگر ما با آن سروکار نداریم در صفحه 346 ایشان آنجا به علمای محقق این نسبت را داده. سید مجاهد در «مفاتیح الاصول» می گوید: همه محققین «تسامح در ادله سنن» را قائل هستند فقط مخالف را علامه در دو مورد از کتاب منتهی و صاحب «مدارک الاحکام» در اوایل کتابش قرار داده و می گوید صاحب کتاب «مدارک الاحکام» آنجایی که بحث وضوئات مستحبه را ذکر می کند یکی از مواردی که به این قاعده «تسامح در ادله سنن» تمسک می شود زن حائض آیا مستحب است که وضو داشته باشد یا نه؟ در وضوئات مستحبه می گوید «و ما یقال» صاحب مدارک می گوید: «من ان ادله السنن یتسامح بما لایتسامح فی غیرها فمنظور فیه» یعنی این قاعده را ما قبول نداریم. «لان الاستحباب حکم شرعی یتوقف علی دلیل شرعی» و استحباب نیاز به دلیل شرعی دارد جلد 1 مدارک صفحه 13.
¾آن وقت ببینید حالا از متأخرین هم می رسید به صاحب حدائق. صاحب «الحدائق الناضرة»در جلد چهارم صفحه 198 حدائق یک بحث مفصلی در همین قائده دارد. خود صاحب کتاب«الحدائق الناضرة» هم مخالف است و می فرماید: «و القول بان ادله الاستحباب مما یتسامح فیها ضعیفٌ و بذالک صرح فی المدارک» و همان عبارت صاحب«مدارک الاحکام» را می آورد.
¾اما از آن طرف وحید بهبهانی در کتاب «مصابیح الظلام» در جلد دوم صفحه 85 می فرماید: «مع ان التسامح فی ادله السنن مما حقق فی محله»«تسامح در ادله سنن» ما در محلش تحقیق کردیم «و مسلم بین الاصحاب» و این اصحاب که می گوید قدما را هم شامل می شود «و بسطنا الکلام فی حاشیتنا علی المدارک» در حاشیه ای که ما بر مدارک داریم ما مفصل راجع به این موضوع صحبت کردیم.
¾خوب تا می رسد به متأخرین و معاصرین مثل مرحوم آقای حکیم در کتاب «مستمسک العروة الوثقی» جلد 7 صفحه 171 ایشان هم می فرمایند: «اما قاعدة التسامح فی ادلة السنن فغیر ثابتهٍ».
بحث آتی؛ ابتدا نتیجه گیری از اقوال و اینکه آیا قاعده تسامح در ادله سنن اجماعی است یا شهرت قدماییه دارد؟ سپس بحث روایی
حالا که بحث به اینجا رسید ما قبل از این که وارد روایات بشویم باید یک نتیجه گیری از اقوال داشته باشیم که انشاء الله ببینیم آیا می شود این مسئله را به اجماع نسبت داد که بگویم بین القدما و المتأخرین مسئله «تسامح در ادله سنن» اجماعی است و اگر اجماعی نشد آیا می توانیم به شهرت قدماییه آن طوری که از عبارت شیخ انصاری استفاده می شود نسبت بدهیم یا نه؟ این را بررسی کنیم بعد وارد روایاتش بشویم انشاء الله.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه
بحث رسید به بررسی «اخبار من بلغ»؛ عرض کردیم که در تنبیه دوم از تنبیهات برائت که: آیا احتیاط در شبهات وجوبیه و در موارد تعبدیات ممکن است یا ممکن نیست؟
راهکار سوم؛ آیا می توان از «اخبار من بلغ»، امکان احتیاط را اثبات نمود؟
سه راه ذکر شده برای امکان احتیاط، که راه سوم همین «اخبار من بلغ»هست که توضیحش را عرض کردیم؛
بررسی اینکه آیا قاعده تسامح در ادله سنن از اخبار من بلغ استفاده می شود؟ بیان چند مبن
و حالا به مناسبت، اینجا که بزرگان می رسند همین بحث «اخبار من بلغ»را همین جا متعرض می شوند و این که آیا این قاعده «تسامح در ادله سنن» و «تسامح در مستحبات» یا برخی مسئله مکروهات را هم به آن ملحق کرده اند؛ آیا این از این «اخبار من بلغ»استفاده می شود یا نمی شود؟ و بحث را آن قدر ادامه دادند که بعد از اینکه آمدند استفاده کردند از قاعده «تسامح در ادله سنن» از «اخبار من بلغ» را؛ گفته اند که اصلا از این«اخبار من بلغ» ما استفاده می کنیم که در مستحبات نیازی به تقلید وجود ندارد! و همچنین در مستحبات نیازی به اجتهاد وجود ندارد! یعنی تا این اندازه خواسته اند از محتوای «اخبار من بلغ»استفاده کنند؛ لذا مطلب، مطلب مهمی است و الان هم در زمان ما گاهی اوقات مثلا در حاشیه کتاب «العروة الوثقی» یا در کتب دیگر وقتی به مستحبات فقیهی می رسد آن فقیه اگر از «اخبار من بلغ»قاعده «تسامح در ادله سنن» را استفاده کند می گوید اینها عنوان مستحب را دارد و روایات آن هم اگر روایات ضعیفی هست ما روی «تسامح در ادله سنن» اکتفا می کنیم و دیگر متعرض جزئیات مسائل نمی شوند؛ یا در باب ادعیه بیشتر روی همین قاعده «تسامح در ادله سنن» پیش می روند و می گویند حالا این دعایی است که وارد شده و لازم نیست که ببینیم آیا سندش صحیح است یا سندش صحیح نیست؛ اگر هم سندش ضعیف باشد ما روی «تسامح در ادله سنن» پیش می رویم و به این دعاها عمل می کنیم.
لذا باید این بحث «اخبار من بلغ»را روشن کنیم در اینجا و البته قاعده «تسامح در ادله سنن» یکی از ادله اش «اخبار من بلغ»است و ما بعد از این که این دلیل را منقح و روشن کردیم باید سراغ ادله دیگر، برای قاعده «تسامح در ادله سنن» برویم.
بررسی سیر تاریخی اخبار من بلغ در میان متقدمین؛ در اکثر کتب قدما عنوان «تسامح در ادله سنن» مطرح نیست
اینجا یک نکته ای را عرض کنم از نظر تاریخی و آن این است که:
¾این بحث «اخبار من بلغ» در کتاب «الکافی» آمده. مرحوم کلینی در کافی آورده بودند که ظاهرا ایشان دو روایت بیشتر ذکر نکرده اند؛
¾اما این بحث در کتاب «تهذیب الاحکام» و «استبصار فیما اختلف من الاخبار» نیامده
¾و مرحوم صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» هم نیاورده. یعنی مرحوم صدوق این روایات را در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» آورده و ما وقتی کلمات شیخ طوسی را نگاه می کنیم در کلمات او بحث «تسامح در ادله سنن» مطرح نیست
¾و در کلمات شیخ مفید نیز مطرح نیست
¾و در کلمات سید مرتضی هم مطرح نیست
¾و در کلمات ابن ادریس و ابن حمزه و سلار صاحب مراسم نیست یعنی در اکثر کتب قدما این عنوان مطرح نیست
¾تا می رسیم به کتاب المنتهی مرحوم علامه که در کتاب المنتهی مرحوم علامه ظاهرا باز خود این عنوان، یعنی عنوان «تسامح در ادله سنن» در انجا نیامده
مرحوم خوانساری صاحب کتاب مشارق الشموس اولین مطرح کننده عنوان «تسامح در ادله سنن»
و این عنوان «تسامح در ادله سنن» -حالا این مقداری که من دنبال کردم-
¾ظاهرا اولین بار در «مشارق الشموس»مرحوم خوانساری آنجا آمده
¾و شهید اول در دروس آورده و بعد این عنوان معروف و مشهور شده.
آیا بزرگان متقدم این قاعده را قبول داشتند؟ لزوم تتبع در این زمینه
حال آیا قدما یعنی شیخ طوسی و شیخ مفید و سید مرتضی و ابن ادریس و امثال اینها اصلا این قاعده را قبول نداشته اند؟ یا اینکه آنها هم در سنن و ادله سنن تسامح کرده اند و در مستحبات که رسیدند اگر یک روایت ضعیفی بوده، بر طبق او عمل کرده اند؛ اما این عنوان در کلامشان نیامده؛ آیا این است مسئله؟؛ یا اینکه اصلا چنین نبوده که بگویم قدما در ادله مستحبات به روایات ضعیف هم عمل می کردند؟ این مطلب نیاز به یک تتبعی دارد. حالا اگر آقایان واقعاً این کار را دنبال فرمایید بحث بسیار خوبی است که ببینیم آیا -شیخ طوسی و شیخ مفید و سید مرتضی و ابن ادریس و ابن حمزه و- این بزرگان از قدما، آیا عملا به روایات ضعیفه در مستحبات عمل می کردند؟ و اگر عمل می کردند که این همان «تسامح در ادله سنن» است منتها این عنوان را متأخرین بعدا به این کار داده اند یعنی اصل این روش در کلمات قدما بوده منتها عنوانش در کلمات قدما نبوده است و بعدا متأخرین این عنوان را به آن داده اند.
یا این که نه، اساسا بگویم که قدما فرقی نمی گذاشتند یعنی وقتی یک روایتی ضعیف بود این روایت از درجه اعتبار در نزدشان ساقط بود. حال می خواهد در واجبات باشد و یا در مستحبات باشد و یا در مکروهات باشد یعنی در نزد آنها فرق نمی کرده؛ بلکه این یک امری است که در میان متأخرین حادث شد که متأخرین آمدند گفتند که آن شرایطی که در حجیت خبر واحد مثل عدالت، اسلام و غیره است، مربوط به روایات الزامیه است؛ اما روایاتی که دلالت بر استحباب دارد نیازی به این شرایط نداریم. حالا عرض کردم این بحث یک مجال زیادی می خواهد و می شود از مواردی که متأخرین آمده اند مسئله استحباب را مطرح کرده اند برویم همان فرع را در کلام شیخ طوسی در النهایه و یا در کتب فقهی سید مرتضی و شیخ مفید ببینید؛ یعنی ببینید که آیا آنها هم فتوایی به استحباب در آن مورد داده اند یا نداده اند؟.
علامه حلی در مقدمه کتاب المنتهی؛ فقها در عین اینکه عمل به روایت ضعیفه را رد می کنند اما در فقه بر اثر سه منشا، به روایت ضعیفه عمل کرده اند؛ 1. مطابق با احتیاط بودن روایات ضعیفه 2. معارض نداشتن روایات ضعیفه 3. مطابق با قاعده تسامح در ادله سنن بودن روایات ضعیفه
کتاب «منتهی المطلب فی تحقیق المذهب» مرحوم علامه حلی یک مقدمه خوبی در این کتاب آمده؛ در آن مقدمه در صفحه 70 نکاتی را ذکر کرده که نکات خوبی است؛ آنجا آورده است که فقها در عین اینکه عمل به روایت ضعیفه را رد می کنند اما در فقه ما مواردی را می بینیم که به روایت ضعیفه عمل کرده اند که حالا ظاهر این است که قدما هم همین طور بوده و این اختصاص به علامه و من بعد علامه ندارد؛ گاهی اوقات -این نکته را ذکر کرده- ممکن است راوی مطعون فیه باشد یک طعنی از جهت مذهب یا از جهات دیگر بر روای وارد شده اما این طعن لازمه اش این نیست که فی جمیع الحالات او کاذب باشد. حالا اگر راوی آمد یک روایتی را که مطابق با احتیاط است ذکر کرد یا راوی یک روایتی را آورد که خبر معارض ندارد؛ می خواهد بگوید گاهی اوقات علت عمل کردن به یک خبر ضعیف این بوده که فقها دیدند که این معارض ندارد. و منشاء سوم پس منشأ اولش این که متنش مطابق با احتیاط است؛ ایشان سه منشأ را ذکر می کند برای این که فقهای گذشته گاهی اوقات به یک خبر ضعیف عمل کرده اند. یک مطابق با احتیاط است. دوم معارض ندارد. سوم: مطابق با قاعده «تسامح در ادله سنن» است.
ایشان می گوید: «مضافاً الی خضوع البعض منها». یعنی بعضی از فقها «لقاعدة ما یسمی بالتسامح فی غیر موارد الوجوب و الحرمة». در غیر موارد لزومی به قاعده «تسامح در ادله سنن» عمل کرده اند
منشاء چهارم برای عمل به روایات ضعیفه؛ «عمل فقها» جابر ضعف سند است
این سه دلیل حالا یک دلیل چهارم هم این است که آنهایی که عمل فقها را جابر ضعف سند می دانند -گاهی اوقات فقها ولو یک حدیث ضعیف السند هم بوده اما آمده اند بر طبقش عمل کرده اند؛ لذا نتیجه این می شود که فقیه حق ندارد به صرف این که یک خبر ضعیف باشد آن را کنار بگذارد اگر این خبر ضعیف مطابق با احتیاط بود باید اخذ کند و معارض نداشت باید اخذ بکند اگر معمول به بین الاصحاب بود باید اخذ کند؛ آن وقت یک راهش درست کردن خبر ضعیف از راه «تسامح در ادله سنن» است؛
یعنی این نتیجه را می گیریم که برای عمل به خبر ضعیف فکر نشود که تنها راه این است که کسی قاعده «تسامح در ادله سنن» را بخواهد بپذیرد. یعنی خبر ضعیف راه های مختلفی برای عمل دارد که یک راهش مساله«تسامح در ادله سنن» است.
آن وقت باز در دنباله ایشان می فرماید که مولف کتاب منتهی که مرحوم علامه حلی است«یعمل بالخبر الضعیف». می گوید ما مواردی را داریم در همین کتاب که می بینیم علامه به خبر ضعیف عمل کرده مثلا در روایات مانعه از اخذ رشوه در حکم. روایات مانعه از اخذ رشوه در حکم سندش ضعیف است. یعنی روایاتی که حرام می کند. اما علامه به این روایات تمسک کرده و فتوای به حرمت داده روایتی که می گوید «تحرم الحج بمال غیر حلال». اگر کسی با یک مال غیر حلال آمد حج، این حجش حرام است، یک روایت ضعیفه در این مورد وارد شده؛
بعد می گوید این روایات ضعیفه دوگروه هستند. «ما یعززها حکم العقل او القاعدة الشرعیة» یعنی برخی از این روایات ضعیفه حکم عقل یا یک قاعده دیگری مثل احتیاط مثلا او را تأیید می کند؛ اما برخی از آنها موید عقلی ندارد. آن وقت می گوید مرحوم علامه در آن مواردی که این روایات ضعیفه مویدی از عقل ندارد حتی این طور نیست که بگوییم این مورد این روایت مجمع علیه است و موردی است که خلافی بین فقها در آن نیست. یعنی در موارد اختلافی موید عقلی هم ندارد و آمده به این روایت ضعیفه عمل کرده؛ مثال می زند اگر کسی یک تجارتی را شروع کرده که این تجارت یک ربحی داشت برایش؛ فتوا داده به استحباب استمرار به این کار و اینکه این تجارت را رها نکن و یک روایت ضعیفه اینجا وجود دارد یا اگر یک تجارت و کاسبی را شروع کرد دید دارد ضرر می بیند فتوا داده به استحباب تغییر شغل، یعنی در چنین موردی که آدم می بیند دارد ضرر می کند تغییر شغل مستحب است در اینجا به یک روایت ضعیفه فتوا داده.
در دنباله ببینید این مقدمه را که هدف ما از اشاره به این مطلب این است که علامه البته باید قبل از علامه هم بررسی کنیم ببینیم که آیا فقها به روایات ضعیفه عمل می کردند ولو اسم «تسامح در ادله سنن» در آن نباشد و اگر عمل کردند به چه ملاکی بوده؟ این باید بررسی شود.
پس اگر در یک جایی فقها یا یک فقیهی آمد بر طبق یک روایتی که مضمونش استحباب عملی است فتوی داد و آن روایت سندش هم ضعیف بود این طور نیست که بگویم این حتما روی قاعده «تسامح در ادله سنن» بوده است. نه گاهی روایت ضعیفه مطابق با احتیاط است و گاهی روایت ضعیفه مطابق با حکم عقل است و گاهی اوقات هم تمام مشهور بر طبقش فتوی داده اند. خوب اینجا که تمام مشهور بر طبقش فتوی داده اند دیگر نیازی نیست که ما بیاییم مسئله «تسامح در ادله سنن» را مطرح کنیم؛ بله! اگر کسی عمل مشهور را جابر ضعف سند نداند مثل مرحوم آقای خویی ولی بیاید «تسامح در ادله سنن» را بپذیرد آن وقت می تواند اینجا از راه تسامح وارد بشود.
بررسی دو نکته
نکته اول: موارد عمل فقها به روایات ضعیفه لزوما از طریق قاعده تسامح در ادله سنن نبوده بلکه راه های دیگریی هم وجود دارد
«نکته اول»: این را اول بحث عرض کردیم که نباید فکر بشود که -یعنی عباراتی که خواندیم و نکاتی که تذکر دادیم نتیجه ای که می خواهیم بگیریم این است که نباید فکر شود- هر جا بر طبق یک روایت ضعیفه ای عمل شده است حتما آن جا روی قاعده «تسامح در ادله سنن» است! نه؛ راه های دیگر هم وجود دارد. کما این که «تسامح در ادله سنن» یکی از ادله اش و عمده ترین دلیل آن همین روایات و «اخبار من بلغ»است. این یک نکته.
نکته دوم: آیا قاعده تسامح در ادله سنن از قدیم مطرح بوده یا در زمان متاخرین ایجاد شده است؟ بررسی اقوال و کلمات
«نکته دوم»:و نکته مهمتر اینکه ببینیم- عرض کردم قدما تا زمان مرحوم علامه حتی در کتب خود علامه هم تصریح به «تسامح در ادله سنن» نشده. متأخرینی که بعد از علامه آمده اند تصریح کرده اند همچون شهید اول و شهید ثانی، صاحب کتاب «مشارق الشموس» و صاحب کتاب «مدارک الاحکام» که صاحب مدارک از مخالفین قاعده «تسامح در ادله سنن» است که نقل می کنیم عبارتش را. اینها آمده اند تصریح کرده اند. و شیخ انصاری(ره) ایشان یک رساله ای دارد در «تسامح در ادله سنن» می فرماید: «المشهور بین اصحابنا و العامة، التسامح فی ادلة السنن». این المشهور آیا ظاهرش هم این است که شهرت قدمایی هم شیخ می خواهد بگوید در حالی که ما می بینیم هیچ اثری از بحث «تسامح در ادله سنن» نیست در کلمات قدما. مگر این که گفتیم واقعش هست اما اسمش نیست. یعنی بگویم قدما مواردی را به روایات ضعیفه عمل کرده اند البته بر اساس همین قاعده تسامح اما این عنوان «تسامح در ادله سنن» در زمان متأخرین ایجاد شد و عنوانش قبلا نبوده؛ ببینید کلمات متأخرین را، متأخرین همچون:
¾شیخ انصاری که می فرماید: «المشهور بین اصحابنا و العامة» یکی از نکاتی که وجود دارد این است که عامه هم قاعده «تسامح در ادله سنن» را قبول دارند «التسامح فی ادله السنن بمعنا عدم اعتبار ما ذکروا من الشروط للعمل الاخبار الآحاد» آن شرایطی که برای عمل به اخبار آحاد است «من الاسلام و العدالة و الضبط فی الروایات الدالة علی السنن فعلا او ترکا»
¾شهید در ذکری می فرماید: «ان اخبار الفضائل» اخبار فضائل یعنی اخبار مستحبات «یتسامح فیها عند اهل العلم». البته عنوان فضائل هم مستحبات را می گیرد و هم شاید مثلا آنچه که مربوط به زیارات ائمه معصومین (ع) و کرامات ائمه معصومین(ع) و مناقب ائمه معصومین(ع) و امثال اینها را هم شاید شامل بشود.
¾ابن فهد حلی در کتاب «عدة الداعی»-مثلا ببینید «عدة الداعی»ظاهرا کتاب دعا باشد خوب ایشان کتابهای فقهی دارد. ابن فهد مرد بسیار بسیار بزرگی بوده در میان علمای امامیه و بیش از 120 تصنیف دارد و در فقه دارد، دراصول دارد در فلسفه دارد در تفسیر دارد در رجال دارد در عرفان دارد حتی گاهی اوقات بعضی از رجالیین یا بعضی از افراد ایشان را رمی به تصوف هم کرده اند وایشان آدم بسیار ملا و قوی بوده؛ شما تعابیری که در مورد ابن فهد در کتب رجالی را ملاحظه کنید بسیار تعابیر بزرگی است که حالا یادم می آید این قضیه در مورد ابن فهد است که می گوید من شبی خواب دیدم در نجف اشرف در روضه مطهره غرویه امیر المومنین علی(ع) را که حضرت دست سید مرتضی را گرفته بودند و هر دو لباس حریر اخضر بر تنشان بود. ابن فهد می گوید من سلام کردم و هم امیر المومنین(ع) و هم سید مرتضی جواب من را دادند. و سیدمرتضی گفت ای ابن فهد! اسامی و عناوین تصنیفاتت را بگو؛ ابن فهد می گوید به او گفتم بعد سید مرتضی پیشنهادی کرد که این تصنیف را هم داشته باش به نام مثلا «تحریر المسائل» که ظاهرا بعدا ابن فهد نوشته آن را.
خوب ابن فهد این همه کتاب داشته اما در کتابهای فقهی اش نیاورده در عده الداعی آورده؛ آنجا البته این را گفته: «فصار هذا المعنا مجمعا علیه بین الفریقین» مسئله «تسامح در ادله سنن» مجمع علیه بین الفریقین است.
¾شیخ بهایی در کتاب اربعین به فقها و جمیع فقها نسبت داده. در اربعین در ذیل حدیث سی و یکم در صفحه 195 آنجا این مطلب را به همه فقها نسبت داده
¾مرحوم سید مجاهد در «مفاتیح الاصول» که «مفاتیح الاصول» هم یکی از کتاب های اصولی بسیار قوی هست که متأسفانه دیگر ما با آن سروکار نداریم در صفحه 346 ایشان آنجا به علمای محقق این نسبت را داده. سید مجاهد در «مفاتیح الاصول» می گوید: همه محققین «تسامح در ادله سنن» را قائل هستند فقط مخالف را علامه در دو مورد از کتاب منتهی و صاحب «مدارک الاحکام» در اوایل کتابش قرار داده و می گوید صاحب کتاب «مدارک الاحکام» آنجایی که بحث وضوئات مستحبه را ذکر می کند یکی از مواردی که به این قاعده «تسامح در ادله سنن» تمسک می شود زن حائض آیا مستحب است که وضو داشته باشد یا نه؟ در وضوئات مستحبه می گوید «و ما یقال» صاحب مدارک می گوید: «من ان ادله السنن یتسامح بما لایتسامح فی غیرها فمنظور فیه» یعنی این قاعده را ما قبول نداریم. «لان الاستحباب حکم شرعی یتوقف علی دلیل شرعی» و استحباب نیاز به دلیل شرعی دارد جلد 1 مدارک صفحه 13.
¾آن وقت ببینید حالا از متأخرین هم می رسید به صاحب حدائق. صاحب «الحدائق الناضرة»در جلد چهارم صفحه 198 حدائق یک بحث مفصلی در همین قائده دارد. خود صاحب کتاب«الحدائق الناضرة» هم مخالف است و می فرماید: «و القول بان ادله الاستحباب مما یتسامح فیها ضعیفٌ و بذالک صرح فی المدارک» و همان عبارت صاحب«مدارک الاحکام» را می آورد.
¾اما از آن طرف وحید بهبهانی در کتاب «مصابیح الظلام» در جلد دوم صفحه 85 می فرماید: «مع ان التسامح فی ادله السنن مما حقق فی محله»«تسامح در ادله سنن» ما در محلش تحقیق کردیم «و مسلم بین الاصحاب» و این اصحاب که می گوید قدما را هم شامل می شود «و بسطنا الکلام فی حاشیتنا علی المدارک» در حاشیه ای که ما بر مدارک داریم ما مفصل راجع به این موضوع صحبت کردیم.
¾خوب تا می رسد به متأخرین و معاصرین مثل مرحوم آقای حکیم در کتاب «مستمسک العروة الوثقی» جلد 7 صفحه 171 ایشان هم می فرمایند: «اما قاعدة التسامح فی ادلة السنن فغیر ثابتهٍ».
بحث آتی؛ ابتدا نتیجه گیری از اقوال و اینکه آیا قاعده تسامح در ادله سنن اجماعی است یا شهرت قدماییه دارد؟ سپس بحث روایی
حالا که بحث به اینجا رسید ما قبل از این که وارد روایات بشویم باید یک نتیجه گیری از اقوال داشته باشیم که انشاء الله ببینیم آیا می شود این مسئله را به اجماع نسبت داد که بگویم بین القدما و المتأخرین مسئله «تسامح در ادله سنن» اجماعی است و اگر اجماعی نشد آیا می توانیم به شهرت قدماییه آن طوری که از عبارت شیخ انصاری استفاده می شود نسبت بدهیم یا نه؟ این را بررسی کنیم بعد وارد روایاتش بشویم انشاء الله.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه