اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
«اين تفسير مبارك سال اول از جزء آخر قرآن شروع شد الحمدلله آن جزء تمام شد دو دفعه برگشتيم و از سوره الرحمن شروع كرديم آن هم تا عمّ، الحمدلله تمام شد لذا برگشتيم و از سوره يس شروع كرديم كه ديروز آيه سوره قمر را خواندم آن هم خوب شد، تمام شد لذا الحمدلله هشت جزء قرآن تقريباً در اين چند ساله تفسير شده لذا گفتيم از اول قرآن شروع كنيم ديگر حالا اميد اينكه تمام بشود كه نيست اما شايد هم خدا عمر داد، خدا توفيق داد و توانستيم به سوره يس هم برسيم اگر آقا امام زمان آمدند كه باز هم بالاخره مسجدها جماعت دارد. باز هم بالاخره هم تفسير دارند حكومت عدل الهي هم بر جهان حكم فرماست علم هم بر جهان حكم فرماست اگر هم شبهه پيدا كرديم از ايشان ميپرسيم و اگر هم خداي ناكرده ايشان نيامدند و ما عمري پيدا كرديم برسانيم تا سوره يس يك ختم قرآن تفسيرش شده باشد معلوم است خيلي توفيق بالاست اگر بشود حالا اگر هم نشد بالاخره از اول شروع ميكنيم ببينيم كه به كجا ميرسيم».
بنابراين از امروز سوره حمد را شروع ميكنيم و اين سوره حمد بالاترين سوره هاست لذا اسمش ام الكتاب است يعني پايه قرآن، اساس قرآن يعني هر چه در قرآن هست در اين سوره حمد هست اين معناي ام الكتاب است،
مادر كتاب يعني پايه، يعني اساس يعني به طور فشرده آنچه در قرآن است در اينجا هست اين دو سه تا اسم دارد يكي ام الكتاب كه در قرآن آمده يكي سبع المثاني كه آن هم در قرآن آمده يعني هفت تا آيه است كه دو مرتبه نازل شده شايد بيش از دو مرتبه هم نازل شده باشد و از جمله سوره هايي كه دو مرتبه نازل شده با يك تشريفات خاصي سوره حمد است يكي هم فاتحة الكتاب به آن ميگويند معلوم ميشود كه اين قرآن جمع شده در زمان پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله) است به امر خدا به دستور پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) اين سوره حمد را گذاشتند اول قرآن لذا به آن گفتند فاتحة الكتاب يعني اول قرآن سوره حمد است و اين سوره حمد خواندنش ثواب هم خيلي دارد. حتي در روايات ميخوانيم هركس اين سوره حمد را بخواند مثل اين است كه همه قرآن را خوانده باشد و يك روايت داريم مثل اينكه دو ثلث قرآن را خوانده باشد و در قرآن شريف به اندازهاي اهميت به آن داده شده كه خطاب به پيغمبر است كه يا رسول الله ما سوره حمد را به تو دادهايم قرآن را به تو دادهايم خوب! در حالي قرآن سوره حمد، فاتحة الكتابش است. جزء قرآن است «و لقد آتيناك سبعاً من المَثاني و القرآن العظيم»، ما آن هفت تا آيهاي را كه دو مرتبه نازل شده اين را به تو داديم قرآن بزرگ را، قرآن با عظمت هم به تو داديم اين معنايش اسمش را ميگذارند ذكر خاص بعد العام، يا كه، يا ذكر عام بعد الخاص، آورده ميشود براي تأكيد. يعني رسول الله اين سوره حمد مثل اين است كه همه قرآن است به عبارت ديگر به همه قرآن ارزش دارد.لذا اين سوره حمد ثواب هم خيلي دارد براي رفع مشكل ما هم خيلي مؤثر است و حتي در روايات ميخوانيم سوره حمد را به مرده بخوان اگر زنده شد تعجب نكن. براي رفع گرهها اهل دل بعضي اوقات سوره حمد را ميخوانند و قفل را بدون كليد باز ميكنند گره را بدون دردسر باز ميكنند گرههاي در كار را لذا براي رفع گرهها براي رفع مشكلها براي شفاي مريضها خيلي مؤثر است.
مخصوصاً هفت تا حمد را بالا سر يك مريض اگر راستي اين دل داشته باشد حتماً مريض خوب ميشود. گفتم در روايات داريم سوره حمد را به مرده بخوان اگر زنده شد تعجب نكن البته يك زبان ديگري ميخواهد غير از زبان ما، يك دلي ميخواهد غير از دل ما با همين بسم الله الرّحمن الرّحيمش ميشود روي آب راه رفت ميشود مثل هواپيما در هوا راه رفت با بسم الله الرّحمن الرّحيمش ميشود طير الارض پيدا كرده همين الان برويم كربلا. آنجا زيارت كنيم و با بسم الله برگرديم خانه مان. اين سوره حمد خيلي كارها حتي بعضي از آياتش يك آيهاش مثل بسم الله الرّحمن الرّحيم خيلي كار ميتواند بكند حالا علي كل حال براي رفع گرهها براي رفع مشكلها خيلي مؤثر است. خوب! اين هم اسمش حالا اين هفت تا آيه است يكي بسم الله الرّحمن الرّحيم شش تا هم آيه تا و لاالضالين بسم الله الرحمن الرحيم اين يك آيهاي است كه مثلش در قرآن نيست از همين جهت هم 113 مرتبه بلكه 115 مرتبه در قرآن آمده است. اماآنكه به نام بسم الله الرحمن الرّحيم 113 مرتبه در قرآن آمده براي اين كه سورههاي قرآن 114 تا است يكي از آنها بسم الله ندارد براي اين كه مظهر قهر خداست و آن سوره برائت است و اما ديگر ما بقي بشان بسم الله دارد و اين بسم الله هم جزء اينكه در قرآنها آيه اول را بعد از بسم الله قرار ميدهند اين يكي از اشتباهاتي كه كردهاند همين است كه البته عربها كردهاند حالا براي ما هم آمده اين در غير سوره حمد بسم الله جزء نميدانند اين را سنيها اينجورند بسم الله را جزء نميدانند لذا خدا قسمتتون كند برويد مكه، برويد مدينه آنجا ميبينيد كه بسم الله الرحمن الرحيم رااين عرب نميخواند و يك دفعه معاويه اين غلط را كرد آنهايي كه پشت سرش بودند خوب! درحالي كه آنها هم بد بودند پشت سر معاويه نماز ميخواندند آدمهاي بد بودند، اما اينها به اندازهاي برايشان سنگين شد، به معاويه گفتند معاويه يادت رفت يا دزديدي و بالاخره هُش كردند معاويه را كه بسم الله را نگفت اما حالا با كمال شهامت در خانه خدا بسم الله نميگويد و ازالحمدلله را شروع ميكند الحمدلله رب العالمين اگر هم بگويد آهسته ميگويد. اين هم ديگر اين است كه شيطان نميگذارد بلند بگويد و ديگر ما بقي قرآن را هم كه بسم الله اصلاً نميگويد مثلاً قل هو الله احد را ميخواهد بخواند. بدون بسم الله ميخواند و مصيبت خيلي داريم ديگر. لذا اين بسم الله الرّحمن الرّحيم 113 تا آيه از آيات قرآن است و هر سورهاي يك بسم الله دارد آيه اول. من جمله سوره حمد بسم الله دارد.
آيه اول: بسم الله الرّحمن الرّحيم، آيه اول. حالا! اين بسم الله الرّحمن الرّحيم معنايش چيه، خيلي معنا دارد و به اندازهاي هم حرف دارد كه ديگر آنها را امام زمان بايد بيايد حرفش را بزند. ابن عباس ميگويد: از اول شب تا به صبح اميرالمؤمنين براي من آيه بسم الله الرحمن الرحيم ميخواند از بائ بسم الله تجاوز نكرد. يك روايتي هم داريم راجع به اميرالمؤمنين كه اميرالمؤمنين هم نفس قرآن است. قرآن اميرالمؤمنين است، اميرالمؤمنين قرآن است. اميرالمؤمنين ميفرمايد كه تمام قرآن در سوره قل هوالله احد است همه قل هوالله احد در بسم الله الرّحمن الرّحيم است همه در باء بسم الله است و آن باء بسم الله خود من هستم. كه يعني اهل بيت، قرآن. قرآن اهل بيت اما اينجا كه اميرالمؤمنين ميفرمايد همه قرآن در سوره توحيد است همه سوره توحيد در بسم الله الرحمن الرحيم همه بسم الله الرحمن الرحيم در باء بسم الله است. اينها را معنايش را نميفهميم. انشاءالله آقا امام زمان بيايند يك سال درباره بسم الله الرّحمن الرّحيم برايمان حرف بزنند حالا آن اندازهاي كه من بلد بودم.
انشاءالله از فردا يك روز، دو روز، در اين بسم الله الرّحمن الرحيم با هم صحبت ميكنيم. خدايا به حق اين قرآن و عظمتش، به حق اين قرآن و اهلبيت(عليهم السلام) حال خواندن قرآن، حال تفسير قرآن، حال برداشت از قرآن و بالاخره سر كار داشتن با قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) را به همه ما، به جامعه ما به نسل جوان ما عنايت بفرما.
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
بحث ما درباره سوره حمد است. بسم الله الرّحمن الرّحيم. الحمدُ لله ربّ العالمين، الرّحمن الرّحيم، مالك يوم الدين، اياكَ نعبدُ و اياكَ نستعين. اهدنا الصراطَ المُستقيم. صراطَ الذين انعمت عَليهم غَير المغضوب عَليهم و لا الضّالين.
راجع به اين بسم الله كه 113 مرتبه در اول سوره ما آمده و 2 مرتبه هم در وسط سورهها آمده تقريباً 115 مرتبه در قرآن آمده، اين بسم الله حرفها دارد آن اندازهاي كه ما ميفهميم مقتضي جلسه ما است. يك حرف در اين بسم لله است يعني بسم الله به قول اهل ادب جار و مجرور است و متعلق به اَبتَدءُ است. يعني با نام خدا شروع ميكنم، چرا شروع ميكنم؟ اساس است، يك هدف. با نام خدا شروع ميكنم براي عظمت خدا، براي تعظيم به خدا براي اينكه رسم است هميشه بوده است. الان هست كه شروع ميكنند به نام بزرگي و معلوم است بزرگتر از خدا نيست پس بايد در همه كارهايمان به نام او شروع كنيم اين يك هدف هدف بالاتر از اين براي تبرك شروع ميكنم كه اين كارم مبارك باشد. حالا كار جزئي باشد كار كلي باشد ازخانه بيرون ميآيد بسم الله ميگويد براي اينكه به خانه برگردد براي اينكه كاري كه خارج از خانه انجام ميدهد مبارك باشد با بركت باشد در آن گناه نباشد در آن مخالفت با عهد نباشد هوا و هوسي نباشد اين هم معناي دوم. يعني هدف از اينكه به نام خدا شروع ميكند. هدف سوم: به نام خدا شروع ميكند براي اينكه از خدا كمك بگيرد كه بعضي از بزرگان اصلاً بسم الله را متعلق به استعينوا گرفتهاند ولي علي الظاهر اينطور نيست متعلق به اَبتَدءُ است متعلق به اينكه شروع ميكنيم هدفم اين است كه با نام خدا كمك بگيرم از خدا. براي اينكه تا كمك خدا نباشد معلوم است انسان هيچ كار نميتواند بكند. اگر كمك خدا آمد انسان همه كار ميتواند بكند، خدا نكند يك بي توفيقي بيايد جلو همه كارها به هم ريخته ميشود. نه! خدا نكند دست عنايت خدا يك آن از سر انسان برداشته بشود همه چيز به هم ريخته ميشود لذا ما بايد در كارهايمان، پشتبان خدا باشد. براي اينكه تا بدانيم تا كمك خدا نباشد هيچ كار نميشود كرد. اين هم هدف سوم.
هدف چهارم: اينكه مهمتر از همه اينها اينكه كار ما رنگ خدايي پيدا كند همان وقتي كه قران نازل شد به پيغمبر، خطاب شد اقرء باسم ربك يا رسول الله براي خدا هيچ چيزي در نظرت نباشد. جز خدا و انسان در هر كار جزئي در هر كار كلي حتماً براي مشتهيان نفس گفتن بسم الله؛ به قول قرآن اگر انسان بتواند خودش همه كارهايش رنگ خدا پيدا كند قرآن ميگويد: به چه رنگي، «صبغة الله و من احَسن من الله صبغة» رنگ خدا چه رنگ خوبي است و خوشا به حال آن كساني كه ميتوانند به همه كارهايشان رنگ خدا بزنند. كم كم برسد به آنجا بر دلش رنگ خدا بزند برسد به آنجا كه به خودش رنگ خدا بزند اعمالش بشود مال خود دلش بشود مال خداي خودش بشود مال خدا، ما مال خدا نيستيم ما، مال هوي و هوس هستيم ما مال شيطانيم مال نفس اماره هستيم انسان بتواند به جايي برسد كه راستي بشود مال خدا، خدا ما را خلق كرده كه ما بشويم مال او، در قرآن ميگويد وصطنعتك لنفسي، تو را خلق كردم كه بشوي مال من، لذا اين معناي چهارم كه اسمش را بگذاريم هدف چهارم. از معناي اول و دوم و سوم هم مهمتر است لذا جمع بين همه هم ميشود كه انسان بسمالله كه ميگويد چهار هدف در نظرش باشد:
بسم الله الرِّحمن الرِّحيم، به نام خدا براي عظمت او.
بسم الله الرِّحمن الرِّحيم، براي اينكه كارم مبارك باشد، پربركت باشد.
بسم الله الرِّحمن الرِّحيم، براي اينكه در كارم كمك بگيرم از خدا.
بسم الله الرِّحمن الرِّحيم، براي اينكه كارم براي خدا باشد، خلوص، توحيد افعالي. اين چهار معنا براي بسم الله الرِّحمن الرِّحيم . جمع بين هر چهار معنا هم ميشود و اگر كسي راستي با بسم الله الرِّحمن الرِّحيم و راستي، راست بگويد با اين چهار معنا، اين بسم الله خيلي كار ميتواند بكند و اول كاري كه ديگر حالا شما خوب باشيد، بد باشيد، اول كاري كه بسم الله ميكند تا بسم الله بگوييم ديگر شيطان فرار ميكند و اين را هم همه تان شنيديد اين كه شياطين از اسم بسم الله فرار ميكنند لذا من تقاضا دارم از همه شما هر كاري را كه ميخواهيد شروع كنيد بسم الله بگوييد و الا اگر بسم الله نگوييد شرك شيطان ميشود شيطان دخالت ميكند و حتي در هم بستر شدن با زن، با مرد، اين بسم الله گفتن واجب است، لازم است و در روايات ميخوانيم -قرآن هم دارد- در روايات ميخوانيم اگر بسم الله نگويند شرك شيطان ميشود، يعني شيطان آنجا آماده ميشود شيطان آنجا حاضر ميشود. تخيلها آنجا براي زن، براي مرد جلو ميآيد كه اگرتخيلهاي شيطاني جلو آمد، اثر روي نطفه ميگذارد و اينكه مشهور هم شده در ميان مردم كه اين اگر يك بچهاي بد در آمد ميگويند اين را بسم الله نگفتند.
اين حرف خوبي است اين گفتن بسم الله واجب است، لازم است. در خوردن غذا، بسم الله بگويد با همين چهار معنا كه گفتم شيطان دخالت نكند. غذا حلال بشود حتي غذاي شبهه ناك را ميشود با بسم الله درستش كرد، غذاها كه همين قدر اگر حرام ظاهري نباشد ديگر بس است اما اين را هم بايد بدانيم حالاواقعي جايي نيست چه كسي حلال واقعي ميتواند بخورد. قعطاً من و شما،حلال واقعي نميتوانيم بخوريم پاك واقعي، حلال واقعي خوب ديگر معمولاً شبهه ناك است در روايات ميخوانيم در دوره آخر الزمان ربا همه مان، ربا خوار ميشوند و آنهايي كه خيلي دور هستند بالاخره رنگ گرد ربا به دامنشان ميرسد و راستي هم رنگ ربا به دامن همه ما ميرسد خوب! چه بكنيم با بسم الله بايد اين شبهه را رفعش بكنيم و ماها كه نه اما اگر راستي يك زبانهايي باشد، دهان هايي باشد دهنهاي شيعه، در همين جنگ با ايران آن رئيسشان وقتي آمد با رئيس او ملاقات كرد آن رئيس، رئيس ايراني خيلي زرنگ بود. خوب! معلوم است ما ايرانيها زرنگتر ازهمه جاها هستيم اين خواست دستي دستي بدون درد سر اين رئيس لشكر ايرانيان را بكشد گفت من شنيدم شما با بسم الله الرِّحمن الرِّحيم خيلي كار ميتوانيد بكنيد گفت بله، يك قدري زهر كه ميگويند اين زهر را اگر ميريختند هر كجا آنجا را ذره ذره ميكرد اين ديد عجب فرصتي آمده جلو يك مقدار زهر ريخت در كف دست اين رئيس لشكر گفت: اگر راستي ميگويي با بسم الله اين را بخور مسلم بود اگر به حسب ظاهر ميخورد له ميشد پاره پاره ميشد ذره ذره ميشد. اين هم با يك بسم الله الرِّحمن الرِّحيم زهر را ريخت در دهان شفام و هيچ طور هم نشد يك مقدار عرق كرد آن هم عرق برنگي بجاي اينكه عرق خجالتش را او بكشد عرق مردانگي اش را او كرد و راستي با بسم الله ميشود راه رفت. يك معلمي به بچههايش، معلم مكتبي به شاگردانش ميگفت هر كس بسم الله الرِّحمن الرِّحيم بگويد. روي آب راه ميرود اين يكي از بچهها ساده لوح، سلامت نفس، غذاي حلال بخور اين ديد، بَه عجب چيز خوبي، نشد براي اينكه هر روز بايد دو سه كيلومتر برود تا از روي پل بيايد و اين همان وقتي كه از مكتب خانه آمد بيرون با بسم الله الرِّحمن الرِّحيم رفت آن طرف آب ديگر هر روز با بسم الله ميآمد و ميرفت و پدر و مادرش يك دفعه گفتند اين معلم را يك مهماني بايد او را بكنيم خيلي خدمت به تو كرده بالاخره بنا شد آقا بيايد خانه اينها مكتب تمام شد ظهري آمدند بروند خوب! اين معلم بناكرد برود آنطرف كه پل بود بچه گفت آقا چرا راهتان را دور ميكنيد خوب! از روي آب ميرويم. گفت از روي آب كه نميشود گفت: بسم الله ميگوييم ديگر گفت بسم الله ميگوييم از روي آب ميرويم و وقتي كه شما به من گفتيد من هر روز با بسم الله ميرفتم و ميآمدم. آن معلم آهي كشيد و گفت آن زباني كه تو داري من ندارم. آن دلي كه تو داري من ندارم و الا معلوم است با بسم الله ميشود زهر را خورد و آن زهر اثر نگذارد با بسم الله ميشود روي آب راه رفت. اما حالا آنكه الان ميخواهم به شما بگويم برايتان نتيجه دارد اين به درد شما نميخورد. آنكه به درد شما ميخورد اين است با اين بسم الله غذاي شبهه ناك را حلال ميكند يعني تأثير حرمتش را ميگيرد. در همه كارهايتان بسم الله بگوييد. اين بسم الله براي دنياتون، براي آخرتتان، براي عظمت خدا براي اينكه نظر لطفي بكند به كارهايتان به خودتان بسم الله چيز خوبي است خدايا به حق عظمت بسم الله الرِّحمن الرِّحيم حالي بده توجهي بده به اين گونه مطالب به همه ما، به جامعه ما، به اين جوان هايي كه در معرض مفاسد هستند.
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
بحث ما درباره سوره حمد بود اين ام الكتاب در قرآن، اين فاتحة الكتاب در قرآن و اين سورهاي كه بهترين سوره هاست راجع به آيه اولش يعني بسم الله الرِّحمن الرِّحيم كه آيهاي بهترين از اين در قرآن نداريم و گفتم 115 مرتبه هم در قرآن تكرار شده است. راجع به باء بسم الله ديروز يك مقدار صحبت كردم و گفتم اين باء بسم الله متعلق به اَبتَدءُ است. يعني شروع ميكنم، شروع ميكنم اما با اسم خدا و گفتم هدف شروع ميكنم با اسم خدا، براي عظمت براي احترام. براي پروردگار عالم يا براي تبرّك، براي تيمم و يا براي استعانت در كارها كمك بگيرم از خدا، و معناي ديگرش اينكه با ياد خدا شروع كنم، نه با چيز ديگري هدف چيز ديگري كس ديگري نباشد. توحيد افعالي و خلوص اين معناي چهارم؛ اگر ما بتوانيم راستي، راست بگوييم و همه كارهايمان براي خدا باشد آنكه خدا ميخواهد آنكه ما خلق شديم، براي آن كه امر به عبادت شده در قرآن دو سه مرتبه ميفرمايد: امر به عبادت شده براي همين. اين خلوص. خوب! اين معناي باء بسم الله بود حروف امروزمان اين است كه چرا گفت بسم الله الرِّحمن الرِّحيم نگفته بالله. به نام خدا تبرّك جسته است نه به خود خدا. بلكه اين هم باز معلوم است براي اينكه اولاً ما سرو كار با اسم خدا داريم آنچه ما ميتوانيم بگوييم يا الله است آنچه ما ميتوانيم بگوييم اينكه يا رب، يا رب، يا رب اين اسم خدا است يعني زبان ما سرو كار دارد با اسم خدا، دل ما هم سرو كار دارد با اسم خدا، براي اينكه متصورات ما است و متصورات ما همه، همه يك معناي است و آن معاني دلالت ميكند بر وجود مقدس خدا. وجود مقدس خداي ذات مستجمع جميع صفات كمالات در خارج و اگر ما به يك مقامي برسيم مييابيم او را با چشم دل، ميبينيم او را با گوش دل، ميشنويم حرفهاي او را ولي تا به آن مقام نرسيم ديگر همه لغو است اگر عالم به خدا باشيم به واسطه استدلالها به واسطه فلسفه خوب اينها همه اسم است اينها همه علم است. علم يكچيز عرضي است ديگر يعني متصور من، فكر من. لذا بسم الله الرِّحمن الرِّحيم با همان اسم ما سرو كار دارد. لذا تبرك ميجوييم به آن اسم ؛ عظمت براي آن اسم قائل بايد باشيم، قائليم استعانت بايد بجوييم به همان اسم و بالاخره با آن اسم هم شروع كنيم نه از نوع ديگر. قرآن ميفرمايد: با اسم من شروع كن نه با اسم بت «و للله الاسماء الحُسني فدعوهُ بها» پروردگار عالم اسم دارد. يا الله اسم دارد. يا رب اسم دارد يا رزاق با اين اسمها شروع كن به واسطه اين اسمها متوسل به خدا بشو و به عبارت ديگر همه و لا عالم به خدا عالم به فلسفه، عالم به علم كلام باشيم. با اسم سرو كار داريم. بله! يك افرادي هستند با خود خدا سرو كار دارند نه با اسم و آنهايي مييابند خدا را، يابيدهاند خدا را و اگر بخواهيم به اين مقام دوم برسيم باز از همين جا بايد شروع كنيم «المجازُ غنطرةُ الحقيقة» با اسم بايد برويم جلو، تا كم كم برسيم به خودش صدايش بكنيم با اسم تا شايد روزي لياقت پيدا كنيم، جوابمان را بدهد ولي آن وقتي كه لياقت پيدا كرديم جوابمان را داد ديگر اسم نيست ديگر خودش است آن وقت مييابيم خدا را، ميبينيم خدا را، ديگر ميرسد به آنجا حرف ميزنيم با خدا، حرف ميزند با ما بسي ميرسيم به آنجا كه سوره حمد ميخوانيم ميشنويم صداي خدا را كه خدا دارد با زبان ما با ما حرف ميزند ديگر آن وقت كلام الله نيست .ديگر آن وقت خود خدا را مييابيم. اما خوب! اين يك در هزار هم نيست. يك در ميليون هم نيست و اگر بخواهيم برسيم از همين راهها بايد برسيم «و اَعبُد رَبِّك حتي ياتيكَ اليقين» اگر ميخواهي به مقام يقين برسي بايد عبادت كني راهش عبادت است راهش رابطه با خداست. ما به حسب مزاج، به حسب دين به حسب زبان، به حسب چشم، تخيلها، تفكرها اگر راستي رابطه مان با خدا محكم بشود كمكم خدا خودش را مينماياند به ما، بعد گفتهام بارها همه پيامبرها آمدهاند براي همين كه خدا خودش بنماياند به ما و ما ببينيم خدا را با چشم دل، با چشم فطرت؛ بيابيم خدا را با فطرت، با عمق جانمان ولي علي كل حال همه سرو كار با اسم دارند لذا، بسم الله الرِّحمن الرِّحيم همين است يعني با نام خدا شروع كن نه با هوي و هوس نه نام ديگري نه چيز ديگري. با نام خدا شروع كن اين نام مقدس است اين اسم مقدس است و همين اسم هم هست خيلي كارها ميتواند بكند. يعني پروردگار عالم با اسمش خيلي كارها ميكند كه ديروز كه ميگفتم با همين بسم الله الرِّحمن الرِّحيم بااسمش، با لفظش، ميتواند انسان روي آب راه برود ميتواند با همين بسم الله الرِّحمن الرِّحيم خرق عادت بكند. ميتواند با همينبسم الله الرِّحمن الرِّحيم طير الارض داشته باشد. همين لفظ، اين لفظ خيلي كارها ميتواند بكند خود خدا كه ميتواند لفظش هم ميتواند و ما بايد با لفظ شروع كنيم اگر بخواهيم به جايي برسيم لذا به نام خدا، يعني با آن اسمي كه خيلي كار ميتواند بكند. با همين اسمي كه خود اين اسم مؤثر است ديگر ببينيد كه خود خدا چقدر مؤثر است اين هم معناي دوم كه ميگوييم بسم الله الرِّحمن الرِّحيم يكي هم اينكه خوب ما اگر عظمت به اسم خدا بدهيم معلوم است كه به خود خدا هم عظمت دادهايم بلكه عظمتش بيشتر است براي اينكه بگوييم خدايا به نام تو تا بگوييم خدايا با تو خيلي فرق ميكند يعني ميگوييم خدايا ما اينقدر براي تو عظمت قائليم كه اسم تو را، كلام تو را آن الفاظي كه دلالت بر تو ميكند بااين عظمت اين را ما دست روي همينطوري كه بايد روي قرآن «لا يَمَسُه الا المُطَهرون» دست بي وضو روي آن نگذاريم، خوب انسان بايد برسد به يك جايي كه راستي زبانش هم پاك باشد وقتي كه بسم الله الرِّحمن الرِّحيم ميگويد دلش هم پاك باشد وقتي كه بسم الله الرِّحمن الرِّحيم ميگويد. لذا معمولاً وقتي كه با اسم خدا ما عظمت بدهيم احترام قائل باشيم معلوم است ديگر به خدا بيشتر احترام قائليم لذا ميگوييم كه بسم الله الرِّحمن الرِّحيم نميگوييم بالله الرِّحمن الرِّحيم. خوب! اين را چرا نگفتند بالله گفتند بسم الله، اما راجع به الله پروردگار عالم بنا بر مشهور هزار و يك اسم دارد؛ حالا نميدانيم اين درست باشد يا نه، علي كل حال در اين جوشن كبير هزار اسم براي پروردگار عالم آورده شده و ميگويند پروردگار عالم هزار اسم دارد يا هزار و يك اسم دارد اين الله بالاترين همه اسماء است لذا مشهور است در ميان اهل دل اين است كه الله اسم اعظم خدا است و اسم اعظم خدا. خوب چرا ما با اسم اعظم نميتوانيم كار بكنيم، سببش اين است كه اسم اعظم مثل انگشتر حضرت سليمان ميبينيم، مثل عصاي حضرت موسي ميبينيم يك دلي ميخواهد يك زباني ميخواهد كه او كار بكند انگشتر حضرت سليمان خيلي كار ميكرد اما اگر در انگشت بيوه بود هيچ كار نميگذاشت بكند نه در انگشت آن آصف بن برخيا، باز هم نميتوانست كار بكند بايد در انگشت حضرت سليمان باشد تا آن كارهاي غريب و عجيب را بكند همين عصاي حضرت موسي، خوب! خيلي كار ميتوانست بكند. اما بايد در دست موسي باشد نه در دست هر كسي. اسم اعظم هم همين است راستي الله اسم است اسم اعظم است اما چه كسي بگويد، اگر اهل دل بگويد راستي با اين الله ميتواند آسمان و زمين را به هم بدوزد ميتواند به آسمانها برود، ميتواند زمين را هر كاري ميخواهد با آن بكند ولي به شرطي كه دل باشد، زبان باشد، آن زباني كه راستي ديگر به غير خدا در آن چيزي جاري نباشد لذا اين الله اسم اعظم است مسلم؛ و اين الله فرقش با ساير اسماء اين است كه ساير اسماء يك معنا دارد مثلاً رب. يعني خدايا تربيت اين عالم وجود مال توست خالق يعني خدايا تو همه جهان را خلق كردي، رازق يعني خدايا تو به همه جهان روزي ميدهي اما الله اين نيست يعني خدايا تو مستجمع جميع صفات كمالاتي در حقيقت الله در بردارد هزار اسم را. و اين مثل خدادر زبان فارسي است خدا هم همينطور است، خدا در زبان فارسي يعني الله در زبان عربي آن هم وضع شده عَلَم است يعني مثل من كه اسم دارم به نام حسين، شما هم اسم داريد به نام محمد، پروردگار عالم هم اسم دارد. بنابراين پروردگار عالم مثل ماها اسم دارد و اسم پروردگار عالم الله است. در عربي و اين كه اسمش را ميگذارند عَلَم ما بقي وصف است. اين اسم است خدا مثل الله ميماند يعني آن ذات مستجمع جميع صفات كمالات را پروردگار عالم براي خودش اسم گذاشته است به نام الله شايد هم پيغمبرهاي فارسي براي اينكه پيغمبر فارسي زياد آمد يكي زرتشت كه فقط نيست هزارها پيغمبر در ايران آمده؛ تشريعي، تبليغي آن پيامبرها شايد اسم گذاشتند به نام خدا و خدا با الله هيچ تفاوت نميكند الّا اين كه آن الله يك امتيازهايي دارد. خدا ندارد ولي هر دويش «عَلَمٌ علي الاصح» به قول بزرگان اينها اسم هستند وضع شده براي آن ذات مستجمع جميع صفات كمالات دير شده يك قدري بگذاريد براي فردا.
خدايا به حق اين قرآن و عظمتش، خدايا به حق بسم الله الرِّحمن الرِّحيمت، خدايا به حق اين جملهاي كه اين آيهاي كه بهترين آيات در قرآن است، خدايا روح بسم الله الرِّحمن الرِّحيم و درك اين گونه مطالب، درك معناي بسم الله الرِّحمن الرِّحيم به همه ما، به نسل جوان ما به جامعه ما عنايت بفرما.
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
بحث درباره سوره حمد بود كه گفتم ازنظر قرآن، از نظر روايات فهميده ميشود كه سوره حمد بهترين سوره هاست و مثلش را در قرآن نداريم لذا در نماز گذاشته شده كه ما بايد اين سوره را در نماز بخوانيم، آيه اولش بسم الله الرِّحمن الرِّحيم است و بهتر از اين بسم الله الرِّحمن الرِّحيم هم در قرآن، آيهاي نداريم. بهترين آيات در قرآن بسم الله الرِّحمن الرِّحيم است و اين بسم الله خيلي كار ميتواند بكند. خيلي. درباره اين بسم الله، در باء بسم الله يك مقدار صحبت كردم در اسم بسم الله. يعني يك بس، بعداً اسم، بعداً الله است راجع به اسم هم ديروز يك مقدار صحبت كردم راجع به الله هم ديروز گفتم كه اين اسم مختص خداست و پروردگار عالم اين اسم را براي خود گذاشته است وصف نيست، اسم است مثل فارسي زبانان كه ميگويند خدا. لذا اينها ميگويند «عَلَمٌ عَلَي الاصح» اين علم است براي چه كسي؟ براي آن ذاتي كه همه كمالات را دارد مستجمع جميع صفات كماليه؛ اين الله كه گفتم در فارسي يعني خدا بعد اين الله در بسم الله آمده، رحمان و رحيم اينها هر دو وصفند. صفتند براي خدا رحمان و رحيم از يك مطلع گرفته شده از رحمت گرفته شده و رحمت هم از نظر فارسي كسي كه به كسي تلطف بكند به اين ميگويند رحمت و پروردگار عالم معلوم است لطف دارد به همه موجودات لذا هم رحمان است و هم رحيم است. فرق بين رحمان و رحيم اين است كه رحمان يعني پروردگار عالم تلطف دارد به همه موجودات هر چه موجود است خوب! اولاً خدا او را خلق كرده است. اين رحمت است. خدا او را ترتبيت ميكند اين رحمت است و بالاخره خدا به او نعمت عنايت ميكند خوب! اين رحمت است وجودش رحمت است. ادامه وجودش رحمت است نعمتهايش رحمت است. مثلاً گياهي كه روييده ميشود اين گياه وجودش از طرف خدا است. بقايش از طرف خداست و نعمتهايي كه به اين گياه داده شده من جمله اين كه گياه ميتواند با آن رگهايي كه دارد آب را بمكد. ادامه حيات پيدا كند بواسطه آن رگها و امثال اين نعمتها كه يك گياه دارد. حيوان؛ آن كرم زير زمين رحمتها دارد تا برسد به آن موجودات ديگر. از جمله اين انسان «و ان تعدوّا نعمتَ الله لا تُحصوها» ما بخواهيم نعمتهاي خودمان را شماره كنيم خوب! معلوم است نميشود. حالا هر كسي كه از نظر فقري خيلي در فقر باشد از نظر جسمي خيلي در مرض باشد اما همين نعمتهايش را بخواهد شماره بكند. بخواهد الحمدلله بگويد براي نعمتهايش مسلم نميشود براي اينكه نعمتهاي خدا را راجع به ما بخواهيم شماره بكنيم نميشود. همان كه هيچ چيز ندارد اما عقل، شعور. خوب! حالا اگر عقل نداشت چقدر بد بود. يك كسي حرف خوبي ميزند، ميگويد كه تو كه فقيري، تو كه مقروضي، تو كه مريضي، من حاضرم مرض تو را، فقر تو را و دربه دري تو را رفع بكنم اما دو تا چشم هايت را بگيرم. كسي حاضر است بدهد. من حاضرم تمام دنيا را به تو بدهم اما دو تا گوشَت را بگيرم، دو تا دستت را بگيرم دو تا پاهايت را بگيرم و امثال اينها كه از اين نعمتها زياد است ما همينطور كه قرآن ميگويد بخواهيم شماره كنيم نميشود. خوب! پس عالم وجود اين تلطف از طرف خدا آن به آن براي او هست اين مظهر رحمانيت خداست كه بزرگان ميگويند كه كُن رحماني و اين هم از سوره يس گرفته كه قرآن ميفرمايد وقتي ما اراده كنيم چيزي را، لَه كُن فَيَكون. لذا رحمان يعني خدايي كه به همه موجودات تلطف دارد به مؤمن، به كافر، به مشرك به آن كسي كه محارب است در مقابل پيغمبر، در مقابل دين خوب! خدا به اين هم تلطف دارد چنانچه به حيوانات، به گياهان به عالم وجود. اين را ميگويند رحمان؛ اما رحيم خاص است آن تلطفي كه به مومن دارد خوب! اين تلطف غير آن تلطف است يك تلطف خاصي است خدا تلطف به شما كرده است رحمت به شما داده است اين كه قبل از اذان صبح بلند شديد نماز خوانديد الان نماز جماعت ميخوانيد. الان با هم تفسير صحبت ميكنيم حالا اگر خداي ناكرده اول شب مست بوديد تا حالا مست هستيد چه ميكرديد؟ اگر خداي ناكرده در گناه از اول شب تا به الان دچار بوديد اگر در خانه تو محل فحشاء بود چه ميكرديد؟ اگر يك كسي بودي منكر خدا، منكر پيغمبر، منكر روحانيت از اراذل، اوباش چه ميكرديد؟ خوب! اينها كه زياد هستند اين رحمتها كه خدا به بنده هايش دارند به اين ميگويند رحيم. در روز قيامت پروردگار عالم تلطف خيلي دارد حتي بزرگان ميگويند اين بندهها كه جهنم ميروند اين هم تلطف خداست براي اينكه ميروند آنجا پاك ميشوند و اما پروردگار عالم يك تلطف خاصي به شماها دارد به اين ميگويند رحيم لذا رحمان يعني خدا رحمت دارد به همه موجودات حتي به كافرها. رحيم يعني خدا رحمت دارد به بندههاي خاصش قرآن ميفرمايد پيغمبر هم همينطور است. پيغمبر اكرم هم چون به قول اينها مظهر رحميميت خداست بنابراين كه به آن چه اينها ميگويند پروردگار عالم يك تجلي كرد. تجلي عام كه به آن ميگويند كُن رحماني. آن تجلي عام همه موجودات پيدا شد يك تجلي خاص كرد چهارده معصوم پيدا شد كه آن را ميگويند مظهر رحيميت. يعني چهارده معصوم مظهر رحيميت خداست همه موجودات مظهر رحمانيت خداهستند قرآن راجع به پيغمبر اكرم همين را ميفرمايد، ميفرمايد:
«عزيزٌ عَلَيكم بالمؤمنينَ رئوفٌ رحيم» پيغمبر اكرم اين سختش است كه ببيند شما كافريد. پيغمبر اكرم به همه شما لطف دارد. آقا به مؤمنين يك لطف خاصي دارد. «بالمؤمنين رئوف رحيم، عزيز عليكم و بعدش ما عنتُّم، عزيزٌ عليكم حريصٌ يا حريصٌ عليكم» و پيغمبر اكرم اينجوري است كه دلش ميخواهد همه شما مسلمان شويد پيغمبر اكرم دوست دارد كه شما در رنج نباشيد. اما پيغمبر اكرم يك لطف خاصي به مؤمنين دارد «بالمؤمنين رئوف رحيم» يعني پيغمبر اكرم هم مثل پروردگار عالم دو جور رحمت دارد يك رحمت عام راجع به همه يك رحمت خاص راجع به مؤمنين اين هم رحمان و رحيم. پس بنابراين رحمان و رحيم دو تا وصف هستند براي خدا و هر دو آنها از يك جا سرچشمه گرفته يعني هر دو مشتق از رحمت است. فرقش اين است كه رحمان يعني رحمت دارد خدا به همه موجودات من جمله انسان اما رحيم است يعني لطف خاص دارد به بنده هايش در دنيا خدا رحمان و رحيم است. در آخرت هم خدا رحمان و رحيم است. رحمان راجع به همه، رحيم راجع به مؤمنين.
«حالا بحث بعدمون راجع به الحَمدُلله ربَّ العالَمين، خدا توفيق عنايت كند يك مقدار دربارهاش صحبت كنيم» .
خدايا به حق اين قرآن و عظمتش (الهي)، خدايا به حق اهل بيت (عليهم السلام). خدايا ما را، جامعه ما را، نسل جوان ما را هميشه مورد تلطف خاص مورد رحيميت خود در دنيا در آخرت قرار بده (الهي، آمين).
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
«قبل از آنكه وارد بحث بشوم، امروز شهادت امام جواد(عليه السلام) است براي اين كه روح پرفتوح ايشان را يك توجهي به جلسه بدهيم هديه خدمت ايشان سه صلوات بفرستيد و اين ثواب اين تفسير را هم از طرف خودم و از طرف شما ميدهيم خدمت امام جواد(عليه السلام) اميدواريم كه ايشان بپذيرند».
بحث بسم الله الرِّحمن الرِّحيم گذشت. بحث الان راجع به جمله «الحَمدُ لله رَبَّ العالَمين» است كه معنايش اين است كه خدايا حمد مختص به تو است. براي اينكه تو پروردگار همه عوالم هستي. عالم مجردات، عالم ماده، عالم گياه، عالم حيوان، عالم جماد و من جمله عالم انسان همه عوالم را تو پروردگار هستي كه اين را بهش ميگويند توحيد افعالي. يعني خدايا مؤثري در اين جهان نيست جز تو و اين كلمه لا الهَ الّا الله هم همين معنايش است. لا اله الا الله يعني مؤثري در اين جهان نيست جز خدا. ربّ العاليمن هم با لا اله الا الله با هم يك معنا دارد مرادف است پروردگار همه ما موجودات خداست. خوب! چون چنين است حمد مختص به اوست. ديگر ما اگر كسي را هم حمدش كنيم بايد توجه داشته باشيم اين هم باز حمد خداست. براي اينكه اگر كسي علم دارد، از طرف خداست. اگر كسي عقل دارد از طرف خداست و اگر كسي امتيازي دارد از طرف خداست، پس در حقيقت ما اين عالم زا اين قادر را كه داريم حمدش را ميكنيم، حمد خدا را ميكنيم.
به قول حضرت امام«رضوان الله تعالي عليه» ميگفتند كه اين كه دارد تشكر از اين ميكند اشتباه دارد ميكند اين تشكر از خداست. خيال ميكند تشكر از اين است و از همين جهت الحمدُ را گفتند الف و لامش با الف و لام جنس است و معنايش اين است كه جنس حمد مختص خداست. اگر كس ديگري را ما ستايشش را كنيم اگر كس ديگري را ما تعريفش را كنيم اين بر حسب ظاهر تعريف اين است اما به حسب واقع تعريف خداست. براي اينكه هر نعمتي هست از خداست هر امتيازي هست از خداست. لذا هر ستايشي هست از خداست كه اين جمله «الحَمدُ لله رَبَّ العالَمين» يك ادعا است اما با دليل و برهان ميگوييم كه حمد مختص خداست چرا؟ چون او پروردگار همه موجودات است. عالمين همه موجودات، پروردگار همه موجودات خداست چون كه اين است پس حمد مختص ذات خداست. لذا بزرگان ميگويند اين ادعا است با دليل و برهان اگر كسي به ما بگويد چرا حمد مختص خداست ميگوييم براي اينكه پروردگار همه موجودات است و عالمين كه جمع عالم است يعني همه موجودات اين كه گفته ربّ العالمين مثل اين است كه بگويد لا اله الاالله مؤثري در اين جهان نيست جز خدا اينجا هم ميگوييم مربي در اين جهان نيست جز خدا و اگر كسي راستي اين جمله را هضمش كند، باور كند كه مؤثري در اين جهان نيست جز خدا معمولاً ديگر گناهي از او سر نميزند. اين تقريباً سر حد عصمت ميرود ما باور نداريم. ميدانيم هم مؤثري در اين جهان نيستجز خدا اما باور نداريم كه مؤثري نيست جز خدا و الا نه از كسي ميترسيديم نه توقعي از كسي داشتيم و نه به هر كس و ناكسي رو ميداريم و نه متوسل به گناه ميشويم. معمولاً انسانها كه متوسل به گناه ميشوند براي مطلوبشان براي اين كه لا اله الا الله را «الحَمدُ لله رَبَّ العالَمين» را باور ندارند، توجه بهش ندارند و الا اگر باور باشد ديگر نبايد انسان، از راه گناه بخواهد مطلوبش را بدست بياورد از راه گناه از راه هر چيزي هر كسي، انسان بخواهد مطلوبش را بخواهد بدست آورد. معلوم است باور ندارد لا اله الا الله را باور ندارد «الحَمدُ لله رَبَّ العالَمين» را پس خلاصه حرف اين است، لا اله الا الله با «الحَمدُ لله رَبَّ العالَمين» اين از يك خانواده است يك معنا دارد. آن لا اله الا الله يعني مؤثري نيست در اين جهان جز خدا. اينجا يك مقدار بيشتر حمد مختص به خداست براي خاطر اينكه مربي همه عوالم است. مربي همه موجودات و چون مربي همه موجودات است پس جنس حمد هم مختص ذات باري تعالي است يك حرف ديگر هم اين جا هست. اين است كه ما يك حمدي داريم يك شكري داريم و يك مدحي داريم؛ كه اينها همه مشهور هم هست گاهي فلاني، فلاني را مدح ميكند! گاهي شكر ميكند. گاهي حمد ميكند. فرق بين اين سه در حالي كه اين اشتراك خانوادگي دارند يعني گاهي مدح به جاي حمد. گاهي حمد به جاي مدح است. گاهي هر دو به جاي شكر و يك ترادفي با هم پيدا ميكند. اما يك اختصاصهايي هم اين سه تا با هم دارد. مدح ممكن است آنجا بشود كه آن امتيازي كه از او سر ميزند در اختيارش نباشد. مثلاً يك درّي كه ميدرخشد خوب! اين امتياز دارد مدحش را ميكنيم ميگوييم: بَه چه درّي اما اين حالا بخواهد ندرخشد، نميتواند. مدح را اينجاها استعمال ميكننديعني آنجا كه اون امتياز در اختيار او نباشد شكر را آنجا استعمال مي كنند كه از طرف او يك نعمتي به من رسيده باشد. مثلاً شما الان اينجا نشستهايد داريد گوش ميدهيد به حرفهاي من، تشكر ميكنم از شما چون اين گوش دادن حرفهاي من يك نحوه استفادهاي است كه از شما به من ميرسد، يا مثلاً الان من دارم براي شما ميگويم اگراستفاده داشته باشد خوب! دارم يك نفعي را به شما ميرسانم. شما به طور ناخودآگاه يا آگاه از من تشكر بكنيد. اينجا شكر است و اما حمد آنجااست كه ميخواهد نعمت به من برسد، نرسد با اختيار يك كسي امتيازي داشته باشد مثلاً يك كسي براي جامعه مفيد است اين براي من هم مفيدنيست براي جامعه مفيد است لذا ستايشي را بايد كرد. واجب است بر همه ما ستايش او را كنيم لذا گاهي در سجدهمان بگوييم شكرللله، شكراً للله، اين همان حمداً للله است تفاوتي ندارد. الا توجه به اين كنيم كه از طرف پروردگار عالم يك نعمتي به من رسيده. حالا براي آن نعمت من بي وفا نباشم شكر خدا را كنيم. گاهي هم نظر به اين ندارم. نظر به اين دارم كه پروردگار عالم مختار است، علي الاطلاق جنس حمد هم مال اوست براي اينكه پروردگار همه موجودات است نه فقط پروردگار من، پروردگار همه موجودات است لذا من بايد حمد مطلق براي او كنم. نظر نداشته باشم به اينكه از طرف او نعمت به من برسد پس بگويم الحمدلله پس «الحَمدُ لله رَبَّ العالَمين» با شكراً للله فرقش اين است كه نعمت پروردگار عالم براي همه موجودات است لذا اينجا از شكراً للله نگفته. الحمدللله گفته اين امتياز را پيدا ميكند. حالا بحث فراديمان راجع به الرحمن الرحيم.
خدايا به حق آقا امام جواد قسمت ميدهيم (الهي) خدايا به حق آقا امام جواد قسمت ميدهيم به اين جواني كه از همه ائمه طاهره، جوانتر، مظلومتر، خدايا به حق اين مظلوم قسمت ميدهيم ما را جامعه ما را نسل جوان ما را در پناه امام جواد در پناه بابايش حضرت رضا كه ما در پناه ايشان هستيم ازهمه آفات و بليات حفظ بفرما (الهي آمين).
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
بحث امروز راجع به اين جمله الرِّحمن الرِّحيم است اين الرِّحمن الرِّحيم در بسم الله آمده يعني در سوره حمد و الان دو دفعه آمده «بسم الله الرِّحمن الرِّحيم، الحمدُ لله ربَّ العالمين، الرِّحمن الرِّحيم». آن الرّحمن الرحيم اول كه آمد گفتم كه شروع در كار است و معنايش اين است كه با بسم الله ميگوييم خدايا شروع ميكنم براي عظمت تو، شروع ميكنم براي تبرك كار من، شروع ميكنم براي اينكه كمك بگيرم از تو و شروع ميكنم در اين كه كار من با نام تو تمام بشود لذا اين كه حاكي است در الرّحمن الرّحيم ميآيد يعني خدايا شروع ميكنم با اسم الرحمن و الرحيمت. شروع ميكنم براي عظمتت، شروع ميكنم براي اينكه كار من مبارك باشد با الرّحمن الرّحيم و شروع ميكنم با اسم الرحمن الرحيم براي كارهايم. اما الرحمن الرحيم اينجا براي چيز ديگر آمده و آن اين است كه ميگوييم خدايا حمد مختص توست چرا حمد مختص توست؟ براي اينكه پروردگار جهاني و چون پروردگار اين جهاني بايد تو را ستايش كرد. خدايا حمد مختص توست؟ چرا حمد مختص توست براي اينكه الرحمن الرحيمي كه بعد مالك اليوم الدين دارد، خدايا حمد مختص توست. چرا مختص توست؟ براي اينكه مالك در روز قيامت، همه كاره در روز قيامت تويي. لذا الرحمن الرحيم دوم كه بحث امروزمان است آمده براي اينكه علت باشد براي الحمدلله، حمد مختص ذات خداست. چرا؟ براي اينكه الله مستجمع جيمع صفات كمالات است. حمد مختص خدااست؟ چرا؟ براي اينكه پروردگار جهان است. پروردگار همه موجودات است. حمد مختص خداست چرا؟ براي اينكه رحمن و رحيم است. كلمه رحمن و رحيم را در بسم الله الرحمن الرحيم معني كردم. رحمن و رحيم هر دو از رحمت گرفته شدند آن عنايت خاصي كه خدا به بنده هايش دارد با آن بخششي كه ميكند به اين ميگوييم رحمت. خدا رحمت ميفرستد نعمتهايي كه خدا به ما عنايت كرده است اينها رحمت است بركات خداست.
خدا ميبخشد به ما، اما با رأفت، با مهرباني بعضي ميبخشند اما نه با رأفت، نه با مهرباني الا پروردگار عالم دو بخشش دارد دو تلطف دارد يك تلطف عام. «و اسبقَ عَلَيكم نعمه ظاهرة» اين نعمتهايي كه ما داريم كافر هم دارد، چشم داريم، شعور داريم، عقل داريم و ميتوانيم نفس بكشيم. آن گلبولهاي سفيد و قرمز برايمان كار ميكند. اين هوا برايمان كار ميكند و بالاخره اين نعمتها رادارد و قابل شمارش هم نيست. اين رحمن است كه پروردگارعالم همه موجودات را موجود كرده است با اين الرحمن با تجلي الرحمن و همه موجودات را تربيت ميكند با همين الرحمن كه به آن ميگويند كُن رحماني. خوب! اين يك رحمت است كه خدا به بنده هايش دارد اما معلوم است كه به مومن يك رحمت خاصي دارد يك محبت خاصي دارد. خدا مؤمن را دوست دارد خوب! وقتي خدا مؤمن را دوست داشت توفيق به او ميدهد كه قرآن اسم اين را ميگذارد نعمت باطني. خدا ما را دوست دارد ما ايرانيان را خدا دوست داشته لذا علي را به ايران داده خوب! اين نعمت خيلي بالاست. ما (العياذ بالله) نعمت اميرالمؤمنين، نعمت اهل بيت را نداشتيم، حالا سني بوديم و دشمن اهل بيت هم بوديم چه كار ميكرديم. خوب! الان اين صعوديها وضعهايشان خيلي خوب است از نظر ظاهري، راست است خوب است. آن تمكن مالي شان، آن پشتوانه دنيا مخصوصاً آمريكا از آنها، آن تمكن قدرتشان و مهمتر از اينها نعمت باطني، تشرف اينها در مدينه منوره، در مكه، خوب! اينها نعمتها خيلي بالاست اما خوب! رسيدند به آنجا كه يكي از فرايضشان يكي از تبليغاتشان اين است كه شيعه را لعنتش كنند. شيعه را مهدور الدم كه همين چند روزه اينها تا ايام حج تمام ميشود بالاخره نيشها براي شيعه دارند. مثل عقرب، مثل مار، خوب! چرا؟ براي اينكه اينها دوست اهل بيت هستند شيعه كه ديگر چيزي ندارد. ميگويد من عشق علي دارم و براي همين لعنتش ميكنند ديگر. حالا اگر راستي شما حجازي بوديد يا حجاز آمده بود اينجا، اينجا چه كسي بود؟ بالاخره خدا رحمت كند آبا و اجدادمان را كه اين عُمَر را برد، علي را آورد خدا رحمتش كند خيلي بايد بهشان دعا كنيد. خدا رحمت كند صفويه را اين شيعه گري را اينها آوردند و راستي در سرتا سر ايران خيلي بايد دعا كنيد به صفويه، به علما علامه مجلسي، شيخ بهايي، اينها خيلي كار كردند. خيلي كار كردند و توانستند اين شيعه گري را در ايران رسوخ بدهند، رسوخ بدهند به اينجا كه خوب الان يكي از شما تمام دنيا را بهتان بدهند وبگويند دست از علي بردار دست از امام حسين بردار خوب! حاضر نيستيد ديگر نه! تو را بچه هايت را در مقابلت ذره ذره كنند خوب! همين خانم، با اين عاطفهاش بچهاش را در مقابلش ذره ذره كنند بگويند يا بچه ات را ذره ذره ميكنيم يا دست اززهرا بردار. خوب! بر نميدارد ديگر، اينها را چه كسي آورد؟ پدران ما، اجداد ما صفويه، مثل محقق دوم، مثل شيخ بهايي، مثل علامه مجلسيها، اينها خيلي زحمت كشيدند. خيلي! و كارشان هم خيلي مهم بود. خيلي كار مهم بود. و در روز قيامت اينها پاداش خيلي دارند از اميرالمؤمنين. حالا مردام اينجاست كه رحيم يعني اينكه خدا شيعه گري را به ما داده است يك عنايت خاصي به مومن دارد و اين عنايت خاص را ميگوييم نعمت باطني كه قرآن ميگويد «و اسبق عليكم نعمه ظاهرة و باطنه».
خدا مثل باران بر شما نعمت ميبارد، نعمت ظاهري اين كُن رحماني است نعمت باطني اين كن رحيمي است. لذا در روز قيامت هم اين است در روز قيامت هم خدا خيلي رحمن دارد به همه بنده هايش. در روايات ميخوانيم رحمت صد قسمت است. يك قسمتش را خدا داده به همه بندههايش. 99 تايش را گذاشته براي روز قيامت براي خودش، خوب! خيلي رحمت است اما مؤمن يك رحمت خاصي دارد اين رحيميت خداست. مثلاً شماها در روز قيامت زير لواي حمد هستيد. آنجا كه اميرالمؤمنين يك بيرقي، لب حوض كوثر و شيعيانش آنجا است. خوب! به دست اميرالمؤمنين از آب كوثر ميخوريد. اين رحمان نيست. اين تلطف خداست به بندههاي مومنش بهش ميگوييم كُن رحيمي لذا اگررحمان را بخواهيم معني كنيم و رحيم را.
اينجوري است كه الرِّحمن الرِّحيم خدا رحم ميكند در دنيا، درآخرت به همه، هر كه قابل رأفت باشد خدا رأفت به او دارد. اما خدا يك عنايت خاصي به شيعيان علي دارد يك عنايت خاصي به مومن دارد. اين رحيم است رحمان است براي همه .رحيم است براي مومن براي شما. لذا شما هم مورد رحمانيت خدا هستيد، هم مورد رحيميت خدا. الحمدلله خيلي بايد شكر كنيم، نميكنيم. صبح به صبح اين شكر را بكنيد. خدايا الحمدلله من يهودي نيستم، من مسلمان هستم، خدايا من سني نيستم. من شيعه هستم خدايا من بي نماز نيستم، من با نماز هستم. خدايا من روحانيت را دوست ميدارم. دشمن روحانيت نيستم اينها خيلي نعمت بزرگي است خيلي نعمت دارد و اين نعمتها كه كُن رحيميت خداست انسان بايد شكرش را بكند.
خدايا به حق اين قرآن و عظمتش، خدايا به حق اهل بيت (عليهم السلام) و آن لطفي كه اينها به ما دارند.
خدايا ما را جامعه ما را نسل جوان ما را در پناه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) ازهمه آفات و بليات حفظ گردان.(آمين)
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
و در اين سوره مباركه حمد بحث رسيد به مالك يوم الدين يعني اي خدايي كه مالك روز قيامت هستي مالك روز قيامت را قرآن معنا ميكند اين كه همه چيز دست خداست. حتي اگر شفاعتي هم از پيغمبر اكرم از ائمه طاهرين هست آن هم به اذن خداست «و لا يشفَعون الا باذنه مَن ذالذي يَشفعُ عنده الا باذنه» تسلط كامل مال خداست. در آيهاي ديگر ميفرمايد و ما ادرئك ما يوم الدين، ثّم ما ادرئك ما يوم الدين، نميدانيم مالك يوم الدين چيست؟ يعني خيلي با عظمته، خيلي مشكله «و الامر يومئذ لله» و آن روز همه چيز دست خداست. اين روز قيامت است اين «مالك يوم الدين» است و «و الامر يومئذ للله» لذا اين مالك را مَلك هم گفتم. نه اين كه حالا مَلك. قرآن ملك باشد. اختلاف در قرائت ما نداريم، اين غلط است، يك قرائت بيشتر نيست همان قرائتي است كه از طرف حق تبارك و تعالي به پيغمبر اكرم نازل شده است و پيغمبر اكرم هم تعليم كُتّاب وحي، تعليم ديگران كرده است. و همين قرائت مشهور از زمان پيغمبر اكرم تا به الان آمده تا روز قيامت هم خواهد رفت. لذا همين رسم الخطي كه نوشته مالك يوم الدين همين است. بله شما مثلاً در حالي كه در خانهتان مالك هستيد ملك شمااعتباري است اما مَلك هم هستيد. يعني تمام اختيارات خانه مال شماست ميتوانيد بفروشيد ميتوانيد نفروشيد. ميتوانيد هديه كنيد اصلاً مَلك يعني پادشاه و پادشاه چون اختيار دارد. اختيار اعتباري بهش ملك ميگويند يامالك اعضا و جوراحمان هستيم اين مثال يك قدري نزديكتر. است. يعني چشم ما، گوش ما، زبان ما، دست ما، ما اين كه ميتوانيم حرف بزنيم مالك بر زبانمان هستيم ميتوانيم گوش بدهيم ميتوانيم ببينيم. مالكيم بر همه اعضا و جوارحمان لذا ما راجع به اعضا و جوارحمان هم مالكيم، هم مَلك راجع به خانمان هم مالكيم، هم مَلك و راجع به هر چه داريم. پروردگار عالم معلوم است در اين دنيا مالك است مَلك است چون همه چيز مال خداست. الحمدلله ربّ العالمين را گفتيم همه چيز مال خداست. اگرهم به ملك اعتباري يا ملك واقعي من چيزي دارم آن هم از طرف خداست. الا اين خوب در اين دنيا معلوم است كه من مالك هستم، خدا هم مالك است يعني مَن، مَن در مقابل خدا زياد است اما و الامر يومئذ لله. كار همهاش دست خداست. اين ديگر در روز قيامت است. در قرآن ميفرمايد خطاب ميشود «لمن الملك اليوم» خود خدا جواب ميدهد «لله الواحد القهار» سلطنت الان مال كيست؟ اختيار تام مال كيست؟ همه كار كيست؟ خوب! مردم جواب ميدهند خدابا تو خود خدا هم در قرآن جواب ميدهد «لله الواحد القهار» آن خدايي كه يك است يعني هيچ كس در مقابلش عرض اندام ندارد و آن خدايي كه غلبه دارد درعالم وجود لذا مالك يوم الدين معنايش اينجور ميشود كه صاحب اختيار به تمام معنا در روز قيامت، خدا هيچ كس، هيچ چيزي در مقابل خدا عرض اندام نيست اگر شركي باشد اينجاست. اگر مَن، مَني باشد اينجاست و اما در روز قيامت ديگر همه چير دست خداست. گفتم: حتي شفاعت هم به اذن خداست معلوم است ديگر پيغمبر اكرم ائمه طاهرين اينها در روز قيامت خيلي شفاعت ميكنند اختيار تام هم دارند امااين اختيار تام را چه كسي داده است به پيغمبر خدا. در روايات ميخوانيم كه يك منبري از نور گذاشته ميشود و آن پله بالا پيغمبر پله بعدش اميرالمؤمنين يك مَلك ميآيد كليد بهشت دستش ميدهد به پيغمبر اكرم ميگويد: يا رسول الله اختيار تام مال تو. يك مَلك ديگر ميآيد كليد جهنم را ميدهد ميگويد: يا رسول الله اختيار تام مال تو. پيغمبر اكرم ميدهد به اميرالمؤمنين هر دو را يا علي اختيار تام مال توست. خيلي خوب اينها مسلم است اختيار تام مال اينهاست. اما به اذن چه كسي؟ چه كسي اينها را داده. خدا به توسط آن ملكي كه مربوط به بهشت و مربوط به جهنم بود. پس همه چيز در اين دنيا هم همينطور است اينجا الحمدلله رب العالمين يعني همه چيز دست خداست. پروردگار عالم است كه مربي اين عالم وجود است، مالك يوم الدين باز هم همين است كه در روز قيامت همه چيز دست خداست و اينكه هي مرتب به زبانهاي متعدد تكرار ميشود براي اينكه ما موحد شويم ما ديگر توجه كنيم از خود چيزي نداريم. ما توجه كنيم كسي چيزي در اين عالم هستي نيست جز خدا. ما بقي ديگر وجود نما هستند، چيزنما هستند .واقعيت ندارند يوم الدين هم گفتم كه اين به اعتبار اين كه همه چيز در آنجا ظهور و بروز پيدا ميكند به اين ميگويند يوم الدين. حالا چرا يوم الدين بهش ميگويند دين را به معناي حساب، به معناي جزا، لغت معنا كرده ميشود يوم جزا در روزي كه پروردگار عالم به هركس پاداشش را ميدهد به خوبها، به بدها لذا مالك يوم الدين است يا اينكه نه اصلاً دين يعني اعتقادات، اخلاقيات و احكام. به اين ميگويند: دين. دين اسلام يعني اعتقادات يعني اخلاقيات يعني احكام. به اين ميگويند دين اسلام اين دين اسلام در روز قيامت ظاهر ميشود ظاهر ميشود يعني چه؟ يعني اعتقادات من بروز و ظهور ميكنند اخلاقيات من بروز و ظهور ميكنند، كارهاي من بروز و ظهور ميكنند كه بهش ميگويند تجسم عمل در روز قيامت در اينجا دينش بروز و ظهور ندارد. اما در روز قيامت دين بروز و ظهور ميكند يعني تمام اعتقادات من مردم ميبينند. اگر اعتقاد به خداست ميبينند اگر اعتقاد به (العياذ بالله) غير خداست آن هم ميبينند. اخلاقيات من همه رو ميافتد. چنانچه اعمال من هم رو ميافتد. شايد اين معنا بهتر از معناي آن اولي و دوميها باشد كه بگوييم مالك يوم الدين، پروردگار عالم مالك در روز قيامت است حالا روز قيامت را چرا يوم الدينش ميگويند براي اين است به قول قرآن «هُم بارزون» در روز قيامت همه چيز ظاهر ميشود. همه چيز بروز پيدا ميكند. اگر در دنيا ما خود را ساخته باشيم آنجا آدم وارد صف محشر ميشويم. اَحَد، اخلاق خوب، اعمال خوب، اعتقادات خوب، و اگر (العياذ بالله) در دنيا خود را ساخته باشيم در روز قيامت بروز و ظهور ميشود اعتقادات ما به صورت يك ميمون. اخلاقيات ما به صورت يك ميمون. اگر العياذ بالله اعتقادات ناروا داشته باشيم اعتقادات به صورت غريزه جنسي مثل زمان ما ميآيند صف محشر يك مشت ميمون همه چيز بارز و ظاهر ميشود به اين حساب ميگوييم مالك يوم الدين يعني پروردگار عالم صاحب اختيار دين است. در روز قيامت آن است كه همه چيز را بارز و ظاهر ميكند. آدمهاي خوب يك سر و گردن بالاتر از همه با يك نورانيت خاص؛ آدمهاي بد سر به زير و دست بسته با يك شرمندگي خاصي، اينجور ميآيند صف محشر و آنچه هست ظاهر ميشود. حالا اياك نعبد و اياك نستعين براي فردا انشاءالله.
خدايابه حق اين قرآن و عظمتش، به حق اين قرآن و اهل بيت (عليهم السلام)، در روز قيامت ما را رسوا نفرما (الهي آمين)، خدايا در روز قيامت ما را انسان محشور بفرما (الهي آمين) در زير لواي حمد اميرالمؤمنين، پاي حوض كوثر محشور بفرما.
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
بحث رسيد به «اياكَ نَعبُد وَ اياكَ نَستَعين» اين «اياكَ نَعبُد وَ اياكَ نَستَعين» يك نكتهاي دارد و آن اين است كه از وقتي كه بسم الله ميگويد تااينجا مغايب است. اينجا ميشود مخاطب شايد نكتهاش اين است كه با آمدن در نماز و با گفتن بسم الله الرّحمن الرّحيم و با اميد الرحمن الرحيم و با خوف مالك يوم الدين به مقام لقاء رسيده است، يعني ميتواند ديگر بگويد خدا يعني مخاطب واقع بشود، خدا و او متكلم واقع بشود با خدا، معمولاً نماز اين است ميخواند، يك مكالمه واقع بشود. يعني بين عبد و خدا بشود كم كم يك معاشقه واقع بشود يعني عبد و خدا. و اين «اياكَ نَعبُد وَ اياكَ نَستَعين» ديگر مخاطب. يعني از آن وقت تا حالا اينطور نبود كه مواجحه باشد با خدا، اما ديگر حالا به «اياكَ نَعبُد وَ اياكَ نَستَعين» مخاطبه است، مواجحه است تا اينجا توحيد ذاتي است و توحيد صفاتي را درست كرد با «بسم الله الرِّحمن الرِّحيم. الحمدُ لله ربَّ العالَمين. الرِّحمن الرِّحيم. مالك يوم الدين» دو تا توحيد برايش درست شد يكي خدا، يكي هم كه خدا كه مستجمع جميع صفات كمالات من جمله اينكه پروردگار عالم وجود رب العالمين است. آن صفت رحمانيت، صفت رحيميت آن سلطه خاص در روز قيامت. سلطنت خاصي در روز قيامت. اينها همه يك صفات بارزي است براي خداي تعالي. بالاخره تا اياك نعبد و اياك نستعين دو تا مشكل را حل كرد اما خيلي مشكل نيست. همان توحيد ذاتي، انسان قائل بشود به اينكه در اين جهان خدا هست، توحيد صفاتي به اين معنا كه قائل بشود آن خدا مستجمع جميع صفات كمالات است كه توحيد صفاتي، فلسفي، اين معنايش است. توحيد صفاتي دو تا معنا دارد يك معنا اينكه صفات خدا عين ذات خداست كه اين مختص شيعه است اينجا بحث ما نيست يك توحيد صفاتي اينكه همه فضائل از آنجا سرچشمه ميگيرد. آن است كه همه فضائل را دارد. با گفتن الله، با گفتن رب العالمين، با گفتن الرحمن الرحيم، با گفتن مالك يوم الدين اين دو تا توحيد را درست كرد حالا در اين مخاطبه ميخواهد بگويد كه من به مقام وصل رسيدم و خيلي چيز ادعا ميكند، يكي توحيد عبادي، يكي توحيد افعالي، ميگويد اياك نعبد يعني خدايا فقط بنده توام، نه بنده شيطان، نه بنده هوي و هوس، نه بنده صفات رذيله، نه بنده كس ديگر. فقط بنده تو. اياك نعبد و براي خاطر اينكه جا بيندازد كه راستي كه چنين است به جاي اعبد ميگويد نعبد يعني خدايا من پيغمبرت ائمه طاهرينت، مني كه تابع ولايت هستم، ولايت تو، همه ما فقط بنده تو، خوب اين توحيد عبادي اگر درست بشود خيلي كارها درست ميشود. اما مشكل است راستي مشكل است. انسان راست بگويد در نماز، يعني فقط بنده خدا راستي باشد و اگر اين باشد مستجاب الدعوة است. اگراين باشد ديگر به هدف رسيده است. به مقصود رسيده است ولي علي كل حال حالا اياك نعبد اسمش را ميگذارند توحيد عبادي. ولي اگر در زندگيش گناه باشد اين اياك نعبد دروغ ميشود. قرآن در سوره يس ميگويد كه هر كه متابعت شيطان بكند اين شيطان پرست اين توحيد عبادي ندارد.
«اَلَم اَعهد اليكم يا بَني آدَمَ اَن لا تَعبدوا الشَيطانَ انّهُ لَكم عدوٌ مُبين» نگفتم شيطان نپرستيد، در اذل ما با هم معاهده كرديم كه تو بياني در اين دنيا، شيطان را دشمن خودت حساب كني نه خداي خودت و شيطان خدا ما يعني متعابعت از او، اگر راستي كسي تابع هوي و هوس باشد اياك نعبدش دروغ است قرآن ميفرمايد:
«اَفَرءيت مَن اتَخذَ الهه هوي و اَضّله الله علي علم». يا رسول الله نميبيني يك دسته خدايشان هوي آنهاست. خدايشان دل آنهاست. دلم ميخواهد و بالاخره هوي و هوس آنها را برده است. قرآن ميگويد، اگر كسي هوي و هوس او را برده باشد اياك نعبديش دروغ است. كي صادق است؟ آن وقتي كه فقط بنده خدا تابع خدا باشد نه تابع بت، نه تابع نفس اماره نه تابع شيطان درون و شيطان برون بالاخره تابع چيز ديگري، كس ديگري. متابعت از او اگر بشود اين اياك نعبد درست نيست و اين ميخواهد با خدا در نماز درد و دلكند. مخاتمه هم شد. به اين كه خدايا فقط بنده تو هستم به اين ميگويد: توحيد عبادي، حالا مثلاً شماها اياك نعبد را داريد انشاءالله. اما آن كه خيلي مشكل است و اياك نستعين است.كه اسمش را مي گذارند توحيد افعالي كه معنايش لا اله الا الله است يعني خدايا من موثري در اين جهان نميبينم جز تو. اين نميشود. به اين زوديها نميشود. در سوره يوسف ميفرمايد:« و ما يؤمن اكثرهم بالله الا و هم مشركون»، قالب مردم مشرك هستند يعني توحيد افعالي را ندارند و ما يؤمن اكثرهم بالله، اهل ادب ميدانند. دو سه تا تاكيد هم دارد. اين آيه شريفه كه اين كه راستي بندهاي كه راستي موحد باشد در توحيد افعالي خيلي كم است. انسان عقل خودش را هيچ كاره بداند در وقتي كه ميگويد و اياك نستعين. اراده خودش را هيچ كاره بداند. خودش را در زندگي هيچ كاره بداند. كسي را، چيزي را، يعني مالش را، قدرتش را، عملش را نديده بگيرد در آن موقع اياك نستعين هيچ چيزي نبيند جز خدا ديگر ما بقي هر چه هست، غير خدا اين را وجود نما ببينند و قرآن اين را ميخواهد و انسان برسد به يك جا كه
«او كسرابٍ بقيعة يحسبه الظمان ماء»، چه جور شماها در دامنه كوه وقتي خورشيد بتاند، صبحي يك دريا آب ميبيند آب نيست. آب نماست. انسان برسد به يك جايي، خدا آب است نه كس ديگري نه چيز ديگري. حيات واقعي مال اوست ديگر ما بقي همه تولي است كه اسمش را ميگذارند مقام قيوميت، وقتي ميگوييم:
بحول الله و قوته اقوم و اقعد، اين مقام قيمويت يعني خدا، نه كس ديگري، نه چيز ديگري، مؤثر او است. خوب! اين ادعا خيلي مشكل است اما حالا ميگويند همين اصفهان آن وقتها يك راهپيمايي بود از يكي از اين دهاتها به اصفهان براي چيزي. آن وقتها كه پيرمردهاي جلسه، جوانهاي آن وقت بودند. آن وقت ميگويند يك كسي شَل بود، بي حال بود. آنها شعار ميدادند. ميرفتند. آن هم از عقب سينه ميزد و ميگفت من هم همينطور. در اياك نعبد و اياك نستعين اينجورها درست كنيد بگوييد: خدايا امام زمان بنده خاص توست. خدايا امام زمان توحيد افعالي دارد، ميدهد. خدايا من هم به تبع امام زمان هم همينطور. من تابع هستم اگر ولايتش درست باشد ميشود يك كارهايي كرد اما اگر يك ولايت هم لنگ باشد كه ديگر نشسته پاك است، با ولايت بگوييم اياك نعبد و اياك نستعين كه من هم هيمنطور اينجوري ميشود ديگر. خدايا ما ميگوييم يعني امام زمان يعني بندههاي خاص تو، ما ميگوييم فقط تو را عبادت ميكنيم ما ميگوييم مؤثري در اين جهان نيست غير از تو و اين ما ميگوييم در واقع من نميگويم امام زمان ميگويد من نميگويم بندههاي خالص در روي اين زمين كه نماز ميخوانند ميگويند اين هم كه اصرار دارد نماز اول وقت بخوان براي همين است براي اينكه نماز اول وقت. بندههاي خالص خدا نماز اول وقت ميخوانند ما با آنها هم صدا شويم و اگربگذاريم دم غروب،بگذاريم عصر بخوانيم اين هم صدا شدنش هم به يك مشكل ميشود. يعني كسي نيست كه نماز بخواند. ما با او هم صدا شويم. براي اينكه مردان خدا نمازشان را خواندند تمام شد. لذا من تقاضا دارم از اين جهت هم اين نماز اول وقت را، صبح را، ظهر و عصر و مغرب و عشا و نماز را فداي چيز نكنيد.
وقتي كه به قول آقاي قرائتي جمله خوبي دارد ميگويد كه وقت نماز بگوييد نماز دارم نگوييد كار دارم. جمله ء خوبي است مثل خود آقاي قرائتي لطيف است. انسان وقت نماز بايد بگويد نماز دارم، نه كار دارم، خوابم ميآيد. گرسنهام هست منتظر است. بازار هستم مشتري دارم، اينهامعلوم است ديگر خيلي بد است. اينها همان هوي و هوس است اول وقت با امام زمان بامردان خُلّص هم صدا شويد بگوييد اياك نعبد و اياك نستعين تا خدا به صدقه سر امام زمان و مردان خُلّص بپذيرد اياك نعبد و اياك نستعين ما را. حالا بحث فردايمان انشاءالله اهدنا الصراط المستقيم.
خدايا به حق آقا امام زمان، به حق اين بنده خالص تو(الهي) خدايا به حق آن افرادي كه راستي ولايت در دل آنها رسوخ كرده است. آن بندههاي ولايي تو، خدايا اين گونه مطالب را دركش را، پيدا كردنش را و لا ضعيف به همه ما، به جامعه ما، به نسل جوان ما عنايت فرما. (الهي، آمين).
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
بحث ديروز راجع به اهدنا الصراط المستقيم بود و گفتم اين هدايت در اينجا. هدايت عنائيه است و گفتم پروردگار عالم سه تا هدايت دارد. يك هدايت مربوط به همه موجودات است هر موجودي را كه پروردگار عالم خلق كرده است نحوه ادامه حياتش را هم به او داده است. «ربِّنا الذي اَعطي كلِّ شيء خلَقَه ثّم هدي»، خدا خلق كرده است همه موجودات و نحوه هدايتش را هم به او داده است. اين هدايت گفتم مال همه موجودات است. از عالم مجردات، عالم ماده، عالم جماد، عالم نبات، عالم حيوان و عالم انسان. يك هدايت ديگر خدا دارد، آن هدايت مختص به انسانها است. آن هم براي همه انسانها. صد وبيست و چهار هزار پيغمبر آمده براي همان هدايت، به آن ميگويند هدايت تشريعي آمده راه را نشان بدهد و ما خودمان در آن راه بيفتيم و به مقصود برسيم كه انا هديناه السبيل امّا شاكراً و امّا كفوراً. اين هم هدايت دوم براي همه انسانها. هدايت سوم مختص به بعضي انسانها. آن كساني كه اسلام دارند ولايت دارند. در راه هستند. به جاهايي رسيدندكه دست عنايت خدا روي سر اينهاست. اينها را پروردگار عالم به مقصود ميرساند به مطلوب ميرساند لا اقل تا اين اندازه كه عاقبتشان را به خير ميكند تا اين اندازه كه آنها را به بهشت ميرساند و اگرهم راستي اهل كار باشند اگر خودشان را مورد عنايت خدا قرار بدهند، آنها را ميرساند به مقام عند اللهي، ميرساند به آنجا كه به غير خدا كسي نداند، به غير خدا كسي نبيند به اين ميگويند هدايت عنائيه. اين مختص به بعضي بنده هاست، بندههاي خالص، بندههاي در راه. اين اهدنا الصراط المستقيم را گفتم كه مفسرين گفتند كه مراد هدايت تشريعي است. قسم دوم: به خودشان اشكال كردند كه اگر قسم دوم باشد كه ما داريم ما هم مسلمانيم هم شيعه، خوب! ديگر وقتي داريم در نماز براي چه ميخواهيم؟ اهدنا اصراط المستقيم ديگر براي چه؟ لذا جواب دادند كه معنايش اين است كه خدايا ما را ثابت قدم بدار خدايا عاقبت مان را به خير كن جوري نشود يك وقت اين ولايت را از دست بدهيم. لذا اهدنا الصراط السمتقيم يعني خدايا ادامه بده كار را، ما بتوانيم ولايت را ببريم تا آخر. ديروز عرض كردم اين معنايي كه من ميكنم بهتر از آن معنا است و آن معنا اين است كه هدايت سوم يعني خدايا دست عنايت تو هميشه روي سر من باشد. اهدنا الصراط المستقيم يعني خدايا من در راه هستم اين راه راهنما ميخواهد. خدايا من در راه هستم. خدايا اين راه تو را ميخواهد راه باريك است، راه سخت است. خدايا اين راه مستقيم كه بالاخره منتهي به تو ميشود، آن آن تو را ميطلبد. خدايا آن به آن مرا ياري كن كه اين راهي كه ما داريم ميرويم يعني راه به سوي خدا كه به آن ميگوييم راه ولايت. در روايات دارد، اهدنا الصراط المستقيم صراط علي، لذا بعضي از اخباريها خيال كردند كه يك علي در تقدير است لذا در نمازشان ميخوانند اهدنا الصراط علي مستقيم. نه خود اين صراط المستقيم يعني ولايت و اين ولايت معلوم است مراتب دارد. لذا مراتب دارد به اين معنا كه الان يك درجه ولايت داريم ميگوييم خدايا دو درجه بده، سه درجه بده. خدايا حد و يقف ندارد ما همينطور حركت در حركت هستيم. خدايا راهنما ميخواهيم. راهنماي اين حركت ما تو آن هم راهنماي اين كه دست ما را بگيري. اهدناالصراط المستقيم. يعني خدايا در اين راه دست ما را بگير. مورد عنايت خودت قرار بده. ما هميشه مورد عنايت تو باشيم. اين راجع به اهدنا، راجع به صراط المستقيم هم گفتم يعني اسلام كه بهترين اديان است، جامعترين اديان است. هرچه پيامبران آوردند اين اسلام دارد هر چه ديگران گفتند اين اسلام دارد اين اسلام مثل الله است همينطور كه الله مستجمع جميع صفات كمالات است. اسلام مستجمع جميع صفات كمالات است و در قرآن زياد آمده كه صراط المستقيم گفته شده و از او اراده شده اسلام در سوره انعام وقتي كه اسلام را پيغمبر معرفي ميكند در آخر كار ميفرمايد ان هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه، اين راه مستقيم من است اگر شما ميخواهيد به جايي برسيد متابعتش بكنيد لذا صراط مستقيم يعني اسلام يعني آن ديني آن راهي كه انسان را به خدا برساند انسان را به مطلوب برساند به مقصود برساندآن ديني آن راهي كه انسان در اين دنيا يك گمشده دارد و اين نميداند گمشدهاش چيست؟ خيال ميكند گمشدهاش اين دنيا است. لذا شبانه روز براي اين دنيا ميطلبد اما به جايي نميرسد دنيا طلبيدم به جايي نرسيدم ولي بعضي از انسانها گمشده را پيدا ميكنند در همين دنيا گمشده شان كيست؟ خدا. لذا بهترين لذتهايشان در دل شب رابطه با خداست. بهترين لذتهايشان انفاق در راه خدا. «تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون». يك بندههايي هستند لذتشان اين است در شب پشت پا بزنند به خواب ،به رختخواب، با خدا درد دل كنند و خدا حكومت بر دل اينها بكند گاهي صفت جمال خدا، گاهي صفت جلال خدا، گاهي از ابهت خدا گاهي از خشيت خدا به حالي باشند مثل اميرالمؤمنين. گاهي غش كند، غش يعني مدهوش شود. نه آن غشي كه ما ميكنيم. گاهي مدهوش شود از جمال خدا گاهي مدهوش شود از جلال و خشيت خدا. خوب اين بالاترين لذت است. بعد ميفرمايد: بالاترين لذت هم در روز اين است كه به درد مردم برسد، بالاترين لذت در معنايش هم اين است كه خدمت كند به بندههاي خدا براي اينكه بندههاي خدا منسوب به خداهستند. همينطور كه خدا را دوست دارد بنده هايش را دوست دارد و بعد قرآن ميفرمايد: اين هيچ كس نميداند اين چه لذتي دارد.
«فلا تعلم نفس ما اخفيه لهم من قرة اعين». مگر اينكه آن هم خودش به اين مقام برسد و الا انسان با اين گفتنها، با شنيدنها بتواند درك كند كه آن مقام عند اللهي يعني چه؟ آن رابطه با خدا چه لذتي دارد بايد به او رسيد لذا راه مستقيم انسان را به مطلوب ميرساند لذا مصداق كاملش ميشود اسلام معنايش اين است خدايا دست عنايت تو دلم ميخواهد روي سرم باشد كه من به اين اسلام عزيز به اين اسلامي كه عزيزتر از همه چيز به اين مطلوبي كه تو هستي به اين مقصودي كه تو هستي خدايا من برسم و اين عنايت تو را ميخواهم كه گفتم معنايش بر ميگردد به اين كه خدايا در اين راه يك آن مرا به خودم وامگذار (الهي) تو را ميخواهيم. يك آن مرا به خودم وابگذارد و لا روشن و لا در راه. معلوم است كه تاريك ميشود الان اين جا روشن است. الان اين لامپها الان نور اينجاست و اما همين نور احتياج دارد به مبدء، احتياج دارد به منبع برق، آن منبع برق بايد آن به آن به اين لامپها نور بدهد تا اينجا نوراني بشود ما هم در اين حركتمان آن به آن بايد دست عنايت خدا روي سرمان باشد و الا تاريك هستيم و الا نابود هستيم لذا اهدنا الصراط المستقيم يعني خدايا هدايت كن دست عنايتت روي سرمان باشد در اين راهي كه برايمان تعيين كردي كه به كار ببريم و به مقصود برسيم به مطلوب برسيم خوب! اين راه، راه انبياست اين راه راه اولياست اين راه، راه شهداست و اين راه، راه افراد صالح و شايسته است.
صراط الدين انعمت عليهم كه براي فردا. براي جلسه بعدمان معنايش همين است.
وصلي الله علي محمد و آل محمد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
شهادت امام پنجم اما باقر(عليه السلام) را به همه شما تسليت ميگوييم و براي اظهار ارادت خدمت ايشان سه تا صلوات بفرستيد.
بحث رسيد به «اهدنا الصراطَ المُستَقيم»، «صراطَ الذينَ اَنعَمت عَلَيهم غَير المَغضوب علَيهم ولاالضّالين» درمورد «اهدنا الصراطَ المُستَقيم» يك مقدار صحبت كردم و بنا شد معنايش اين شد كه خدايا مرا هدايت كن به اسلام، اسلام واقعي، اسلام حقيقي و در هر حال دستم را بگير و عنايت خاص تو روي سر من باشد. بتوانم اين راه را بپيمايم تا به تو برسم، به مقصود برسم، به هدف برسم. مطلب تمام است. لذا اين كه در اين ذيل آيه ميخواهد يك تولّي و تبرّي نداشته باشد اين مسلمان نيست مسلمان آن است كه خدا را، پيغمبر را ائمه طاهرين را، مسلمانها را دوست داشته باشد تا ميتواند خدمتگزار خلق باشد به قول قرآن «رُحماء بَينهم» باشد و قرآن ميخواهد كه ما درمقابل دشمن خيلي سخت گير ،شدت عمل و اينكه در مقابل آنها هرچه جاذبه داريم و در مقابل مسلمانها دافعه داشته باشيم در مقابل آنها، نخواهند به طمع بيفتند. اينكه به سر ما مسلط باشند كه نهم از فروع دين، تولي و تبري. اين «صراطَ الذين اَنعَمت عليهم غَير المغضوب علَيهم و لاالضّالين» بعد از آنكه خدا و صفات خدا بعد از آنكه معاد و نبوت و اينها را گفت حالا آن ركن ديگر اسلام را ميخواهد بگويد و آن تولّي و تبري است امر به معروف و نهي از منكر است لذا ميگويد: خدايا مرا به اسلام هدايت كن آن اسلامي كه راه پيامبرها بوده در آيه ديگر «صراطَ الذين اَنعَمت عليهم» را معني ميكند ميفرمايد: «و مَن يطع الله وَ الرَسول فاولئكَ معَ الذين انعمَ الله علَيهم منَ النبيين و صديقين و الشهداء و الصالحين و حَسُن اولئك رفيقا» هر كه مسلمان واقعي باشد اين در روز قيامت با كساني است كه خدا به اينها انعام كرده كه صراط الذين انعمت ميگوييم خدايا راه آن كساني كه به آنها انعام كردي در اين آيه معنا ميكنم. هر كه مسلمان واقعي است محشور ميشود با افرادي كه به آنها انعام كردهايم آنها چه كساني هستند؟ انبياء. آنها چه كساني هستند صديقين، ائمه طاهرين، آنها چه كساني هستند؟ شهداء آنها كه به واسطه جانشان، مالشان، اين اسلام را حفظ كردند. آنها چه كساني هستند؟ افراد در صحنه، صالح شايسته، مهيا، يعني جا پاي شهدا، اينان را قرآن ميفرمايد: انعام خدا، خدا نعمت به آنها داده راستي هم معلوم است، خدا به انبياء به ائمه طاهرين، به شهداء به كسانيكه جا پاي شهدا ميگذارند در صحنه هستند. صالح و شايسته، خدا به اينها نعمت داده حالا! «صراطَ الذين اَنعَمت عليهم» ميخواهيم كه در راه راست باشيم آن راهي كه راه انبياء راه اوصياء و هم ميخواهيم يك قولي يك اظهار ارادت به دوستان خدا، به عبارت ديگر در حمدمان بنمايانيمكه من تابع پيغمبر هستم من تابع ائمه طاهرين هستم كه من تابع شهدا هستم به عبارت ديگر من تابع آن صالحين هستم كه در آن آيه آمده خوب! اين «صراطَ الذين اَنعَمت عليهم» بعد ديگر مطلب تمام است. اما «غير المغضوب علَيهم و لاالضّالين» بايد بار دوم بياييد يعني تبري يعني خداي من نميخواهم در راهي باشم كه به آن افراد غضب كردي. لجوجها، معاندها، آنهايي كه در مقابل اسلام و در مقابل انبياء هميشه ايستادگي كردند لجاجت كردند اينها را ميگويند مغضوب عليهم كه در آيه ديگر ميفرمايد كه پروردگارعالم غضب كرد، غضب ميكند بر افراد لجوج، بر افراد معاند، بر افرادي كه صاف درمقابل اسلام ميايستند و عرض اندام ميكنند در آيه ديگر ميفرمايد: يهود. لذا در بعضي روايات ما آمده كه غير المغضوب عليهم يعني يهود ميگويم خدايا ما در راه پيغمبر اسلام و ائمه طاهرين باشيم نه اونه راهي كه يهوديها ميروند دين يهوديها چون كه قرآن دارد كه: «و ضُربَت علَيهم الذلةُ و المَسكنةُ و باو بغضبٍ منَ الله» اين روايت آمده كه مراد يهوديها و علي الخصوص يهود مراد نيست آن افرادي كه خدا به آنها غضب كرده از قرآن فهميده ميشود افرادي كه مورد غضب خدا هستند عنودها، لجوجها هستند آنهايي كه علناً درمقابل اسلام تو علم ميكنند و لاالضالين آنهايي هستند كه گمراهند اما عنود و لجوج هم نيستند لذا در روايات آمده نصراني نصارا و لو گمراه هستند ولي مثل يهودي هاي نيستند هميشه اينطور بود از زمان صدر اسلام تا به الان نصرانيهاا گمراهند اما حالا ايستادگي ميكنند مثل يهود در مقابل اسلام نبوده است يهوديها هميشه موي دماغ براي اسلام بودهاند در زمان پيغمبر اكرم مو دماغ بودند كه پيغمبر اكرم مجبور شد ريشهشان را بكند يعد از پيغمبر اكرم هم هميشه الان اينجور است الان خيال نكنيد اروپا ارمني هستند. نميدانم! آمريكا ارمني هستند آنهايي كه انسانيت را دارند نابود ميكنند حززب صهيونيست هستند. آمريكا در اين قلدري بازيها را درمي آورد اينها شايد يك ميليون بيشتر در آمريكا نباشد و آنها يهوديند البته الان آمريكا را يهوديها ميگردانند. اين يهوديها! اگر فلسطين است يهوديها، اگر آمريكا قلدر است يهوديها، اگر آلمان و اين كارهاي زشتش، انگلستان و اين كارهاي زشتش اينها همه همه فعلاً حزب صهيونيست است. يهوديها هستند. اينها المغضوب عليهم هستند. اينها معاندند. اينها لجوج براي انسانيت هستند اما ارمنيها گمراهند، نصاري گمراهند اما به آن بدجنسي نيستند. لذا در روايات آمده و لاالضالين اين نصاري يعني خدايا من در راه اسلام باشم نه در راه يهوديها نه راه نصاريها اين از باب مثال است كه در روايات آمده معنايش اينجور است كه خدايا من در راه اسلام باشم در مقابل اسلام، در مقابل واقعيت حق، عنود و لجوج باشم خدايا من درراه اسلام باشم پيرو امام زمان باشم، پيرو حق باشم هيچ وقت گمراه نباشم لذا فرق للمغضوب عليهم و لا الضالين يك اشتراك دارد هر دو يعني غير اسلام يك امتياز دارد آنهايي كه عنود و لجوجند اينها المغضوب عليهم هستند آنهايي كه گمراهند اما عنود و لجوج نيستند اينها الضالين هستند و خيلي از مردم، خيلي از انسانها الان همينطور ضالين هستند اما اينها جهنم هم نميروند ولي مثلاً اروپاييها خيال نكنند همه شان جهنمي هستند آن عنودها، آن لجوجها، زيرا بارها گفتم جهنم آنهايي ميروند كه لجاجت كنند دانسته پا روي حق بگذارند جهنم جاي آنهاست ولي آنهايي كه ندانسته پا روي حق ميگذارند بر ايشان مشتبه شده مستضعف هستند مستضعف فكري، اينها بهشت نميروند اما جهنم هم نميروند و يك جاي همينجوري كه حالا همينطور حالا دارند ميچرخد در اروپا در روز قيامت هم يك جايي هست كه بچرخد، بهشت موعود نه اما جهنم هم نه اينها ميگويند ولاالضالين لذا ضالين آنهايي كه جهنم نميروند اما گمراه هم هستند بهشت نميروند المغضوب عليهم آنهايي كه گمراهند جهنم هم ميروند يعني چون عنودند، لجوجند پا روي واقعيت گذاشتند اينها جهنمي هستند لذا المغضوب عليهم يعني جهنميان؛ ضالين يعني آنهايي كه بهشت نميروند اما جهنم هم نميروند لذا معني اينجور ميشود. خدايا من بهشتي بشوم بهشتي حسابي، در راه اسلام در راه پيغمبر و ائمه طاهرين گمراه نباشم عنود و لجوج هم نباشم. اين معنايش هست اما گفتم اين دو تا بال در آخر كار آمد براي تولي و تبري. در حقيقت وقتي ما ميگوييم «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» ايشان ميگويد الله اكبر. ما يك شعار ميدهيم، اينكه بعضيها از آن فرار ميكنند اين شعار راه در «غَير المغضوب علَيهم و لاالضّالين» ميدهيم حالا آنها بلد نيستند كه از آن جا ديگر فرار كنند لذا اين مرگ بر آمريكا و زنده باد اسلام و اسلاميان كه بعد از نماز ميگوييم در حمد و سوره ميگوييم. اهدنا الصراط المستقيم خوب! تا اينجا مطلب تمام، «صراطَ الذين اَنعَمت عليهم» يعني زنده اسلام، زنده باد پيغمبر، ائمه طاهرين و روحانيت و هر كه در خط اسلام است. «غَير المغضوب علَيهم و لاالضّالين» مرده باد آمريكا، مرده باد حزب صهيونيست اين را در خود حمد ميخوانيم. حالا بعد از نمازمان هم ديگر خواستيم فارسي ميگوييم عربيش را در حمد ميگوييم. فارسي اش را بعد از نماز حالا اصفهانيها از آن فارسي فرار ميكنند مثلي كه فرار ميكند ديگر حسابي هيچ جا نيست اينها هم بعضيشان به روز ميگويند، فرار ميكنند اما به طور ناخودآگاه در حمدشان ميخوانند «صراطَ الذين اَنعَمت عليهم غَير المغضوب علَيهم و لاالضّالين».
اين همان شعاري كه ما ميگوييم بعد از السلام عليكم و رحمة الله و بركاته ميگوييم و خيلي خوب شعاري است يعني تولي و تبري اين تولي و تبري همه جا بايد باشد در حمد بايد باشد در نماز بايد باشد در خانمان بايد باشد در عملمان بايد باشد و بالاخره همه جا. هل الدين الا الحُب و البُغض، شايد پنجاه تا روايت بيشتر نقل ميكند مرحوم كليني در كافي كه بگو زنده باد اسلام، مرده باد آمريكا. بگو زنده بايد اين نظام و هر كه تابعش هست. مرده باد آمريكا و هر كه ضد انقلاب، ضد ولايت فقيه زنده باد ولايت فقيه مرده باد ضد ولايت فقيه اين هل الدين الا الحُب و البغض اينها معمولاً شعاريها ما شعور است. ريشه اسلامي دارد خيلي هايمان توجه به آن نداريم.
خدايا به حق اين قرآن و عظمتش، خدايا به حق اين قرآن و اهل بيت(عليهم السلام)،خدايا ما را بدار به راهي كه رضاي تو در آن است (الهي آمين) باز دار از راهي كه سخط و غضب تو در آن است (الهي، آمين).
وصلي الله علي محمد و آل محمد.